رویداد۲۴- عباس عبدی که به عنوان یکی از تئورسین های جریان اصلاحات از او یاد می شود، درباره شرایط جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی بر این باور است که هر یک از این دو گروه به نوعی به بن بست خورده اند و در شرایط بغرنجی قرار گرفته اند، به نوعی که با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارند.
عبدی در پاسخ به پرسش های خبرنگار «تابناک» فقدان وفاق و تفاهم ملي را از جمله موضوعاتی می داند که كليت جامعه ايران را با خطر مواجه كرده و البته هر دو جريان (اصولگرایان و اصلاح طلبان) نيز متأسفانه هم از منظر عملي و هم از منظر نظري فاقد توانايي لازم براي حل مسأله ملي هستند.
وی اقتصاد، برجام و فضای مجازی را سه حوزه ای معرفی می کند که هم می تواند نقطه قوت و هم نقطه ضعف دولت تلقی شود و البته بر این باور است که اگر اتفاق خاصی نیفتد، ریاست جمهوری حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی، دو دوره ای خواهد بود.
این تحلیلگر مسائل سیاسی درباره رویکرد محتاطانه اصلاح طلبان در انتخابات برگزار شده پس از سال 1388 هم توضیحاتی ارائه می کند و درباره دلایل اعلام حمایت برخی چهره های اصولگرا از ادامه ریاست جمهوری روحانی نیز نکاتی را یادآور می شود.
آنچه در ادامه می خوانید، مشروح پاسخ های «عباس عبدی» به پرسش ها است.
با توجه به فرصت باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، آینده دو جریان اصلاح طلبی و اصولگرایی را چطور ارزیابی می کنید؟
به نظرم بايد صادقانه سخن گفت. هر دو جريان در وضعيت بغرنجي هستند و به قول معروف، صورت خود را با سيلي سرخ نگه داشتهاند. هر دو جريان به نوعي مترصد آن هستند كه پیشامدی رخ دهد يا رخ ندهد و دست آنان را در موقعیت برتری قرار دهد. هر یک از منظری با بنبست مواجه هستند. بنبست فقط مربوط به دیدگاه ها و موضوعات ویژه اين دو جريان محدود نمیشود، بلکه وجه مشترك اين دو را نيز در بر گرفته است.
پرسشهاي بنيادينی در زمینههای حکومت و اسلام و رابطه این دو و بحث نظم و مردمسالاری و... به وجود آمده كه در پرتو برخي تجربيات ناخوشايند چهار دهه گذشته، این پرسشها ابعاد ديگري به خود گرفته و جوابهای قانع کنندهای برای آن ندارند.
البته هر یک از اين دو جريان از برخي جهات نقاط قوتي بر يكديگر دارند، ولي از نظر بنده مسأله مهمتر آينده اين دو جريان نيست، بلكه فقدان وفاق و تفاهم ملي است كه كليت جامعه ايران را با خطر مواجه كرده و هر دو جريان نيز متأسفانه هم از منظر عملي و هم از منظر نظري، فاقد توانايي لازم براي حل مسأله ملي هستند، ولي فراتر از اين دو جريان و در سطح جامعه، جوانههاي اميدبخشي را ميتوان ديد كه موجب زنده ماندن اميد نزد فرد ميشود، حال آنکه اين دو جريان حتي در ميانمدت نميتوانند خود را منسجم و قوي كنند. حتي اگر در كوتاهمدت بر اثر اتفاقاتي مثل انتخابات، فراز و فرودهايي را تجربه كنند.
با توجه به اینکه از سال 60 تاکنون همه رؤسای جمهوری که روی کار آمده اند، دو دوره ای بودند، فکر می کنید که آقای روحانی هم در نهایت رئیس جمهور دو دوره ای باشد یا خیر؟
به نظر من اگر اتفاق خيلي خاصي پيش نيايد، او نيز دو دورهاي خواهد بود. البته اين را بنا به اينكه در گذشته چنين شده نميگويم، بلکه به لحاظ تحليلي و عيني معتقدم چنين خواهد شد. اگر امروز انتخابات باشد، او رأي ميآورد؛ هرچند در ايران فضاي سياسي ناپایدار است و هر لحظه ميتواند اتفاقي رخ دهد كه كمتر پيشبيني ميشده است.
نقاط قوت دولت یازدهم که می تواند از آنها در انتخابات پیش روی بهره ببرد و در مقابل نقاط ضعفی که می تواند به نوعی پاشنه آشیل دولت در انتخابات آتی تلقی شود، چیست؟
نقاط قوتش همان نقاط ضعفش است و برعكس. اگر سال 1392 از هر اقتصادداني ميپرسيدند كه آيا ممكن است با اين وضع پس از سه سال تورم ما به زير 10 برسد، بعيد ميدانم كه حتي يك نفر آنان اين را پيشبيني ميكرد، ولي اين كار شده است. اگر اين دولت نميآمد، به لحاظ نظري و عملي بايد امروز در وضعيت ونزوئلا ميبوديم. بنابراين نقطه قوت آن اتفاقاً اقتصاد است، ولي اين نقطه ضعفش هم هست، به دليل بيكاري و افزايش نيافتن چشمگیر اشتغال و نيز به دليل انتظارات زيادي كه درست هم هست. جامعه ما اوضاع سال 1391 و 1392 را فراموش كرده و حوصله مقايسه با ونزوئلا را هم ندارد. خود را با كشورهايي مقايسه ميكند كه در شرايط ديگري هستند.
نقطه قوت ديگر دولت برجام است. انصافاً اگر برجام نبود، همين وضع نيمبند هم وجود نميداشت، ولي امروز گفته ميشود كه دستاوردي نداشته است، در حالي كه مهمترين دستاورد آن، جلوگيري از زیان های کمرشکن بوده است؛ همانها كه ناكاميهاي خود را به علت تحريم ميدانستند، امروز به گونه ديگري رفتار ميكنند. نقطه قوت ديگرش رسانههاي مجازي است، كه بسيار مهم است، ولي ميتواند به نقطه ضعف هم تبديل شود.
جریان اصلاح طلبی پس از سال 88 به نظر می رسد، رویکرد خود را به نوعی قرار داده که با کمترین ریسک ممکن همراه باشد، به این صورت که سراغ گزینه هایی برود که اولا از رأی آوردن آنان مطمئن باشد و در ثانی این افراد جزو کسانی باشند که کمترین اصطکاک ممکن را به وجود بیاورند؟
بله همين طور است، ولي نه به اين حد از ايجاب كه گفتيد. در واقع به صورت اقتضايي اين مسير را رفته و اين اشكال اساسي ماجراست. در واقع بيش از آنكه از نگاه تحليلی به اين نقطه برسد، ناشي از اقتضائات است و همين امر سياست مذكور را عمق نميبخشد و ناپايدار ميكند.
برخی اصولگرایان نظیر آقایان باهنر، مصباحی مقدم و ... استراتژی حمایت از روحانی را مطرح کرده و حتی گفته اند در صورت تحقق شرایطی، آنها به حمایت از وی خواهند پرداخت. به نظر شما، بیان این مسأله یک سناریوی سیاسی است یا ممکن است اصولگرایان یا بخشی از این جریان به حمایت از روحانی بپردازند؟
بنده اعتقادي ندارم كه اينگونه اظهارات سناريوسازي است. اينها واقعي است ولي اين مورد خاص بيش از اينكه ايجابي باشد، سلبی است و ناشی از نفرت نسبت به جناح تندرو و احمدينژاديهاست. در حقيقت آنان هم مثل اصلاحطلبان، اقتضايي به اين نقطه رسيدهاند و اين موضع خيلي عميق و پايدار نيست، و ممكن است بر اثر رويدادها مخدوش شود و تغيير كند.
برخی عنوان می کنند اصلاح طلبان در انتخابات 96 هم قطعا از روحانی حمایت خواهند کرد - افرادی نظیر آقایان محمدرضا خاتمی، شکوری راد، عارف و ... هم این موضوع را مطرح کرده اند - اما در سال 1400 با کاندیدای مختص این جریان وارد انتخابات خواهند شد، در حقیقت حمایت از روحانی در سال 92 و 96 را برای بازسازی جریان اصلاح طلبی و حضور قدرتمندانه در انتخابات 1400 می دانند، نظر شما چیست؟
حالا كو تا 1400؟ يقين بدانيد كه كسي براي بيش از خرداد 1396 به آن طرف فكر نميكند، نه اينكه كسي نخواهد فكر كند، بلكه به اين دليل كه متغيرهاي موثر بر اوضاع ناشناخته و غيرقابل پيشبيني است؛ لذا هر گونه فكر كردن به فضايي كه متغيرهاي اثرگذار آن نامتعين هستند، اتلاف وقت است.
با توجه به اینکه بخش اعظمی از جریان اصلاحات کاندیدای خود در سال 96 را آقای روحانی معرفی می کنند، پس تشکیل سازوکارهایی نظیر شورای سیاست گذاری و ... با چه هدفی صورت گرفته است؟ آیا این ساز و کارها صرفا برای ساماندهی نیروها و انتخابات شوراها اقدام خواهند کرد یا کارکرد دیگری هم برای آنها می توان متصور بود؟
طبعاً هر دو هدف را دارد؛ هم براي انتخابات شوراهاست و هم چگونگي پيشبرد انتخابات رياست جمهوري. تعيين نامزد مورد نظر فقط يك مرحله از فرآيند انتخاباتي است و اجزاي ديگر اين فرآيند اهميت كمتري نسبت به اين بخش ماجرا ندارند.
آقای حجاریان این دوره از انتخابات را رقابت بین گروه های سیاسی یعنی اصلاح طلبان و اصولگرایان نمی دانند، بلکه معتقدند فضای امروز کشور و رقابت در انتخابات آتی مبتنی بر تلاش برجامیان و نابرجامیان است، این تحلیل را تا چه اندازه نزدیک به واقعیت می دانید و آیا اساسا برجام با عایداتی که برای کشور داشته، توانسته این تقسیم بندی را ایجاد کند یا خیر؟
شايد در پاسخ به پرسش نخست، بخشي از جوابتان داده شد. تحليل آقاي حجاريان درست است، زيرا ما در مرحله مواجهه با مسألهای ملي هستيم كه در برجام تعيُّن يافته است. برجام اين طبقهبندي را ايجاد نكرده است، بلكه مصداق و تحقق اين طبقهبندي در قالب برجام است.
فکر می کنید اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری 96 به طور جدی وارد رقابت با رئیس جمهور مستقر (آقای روحانی) می شوند یا اینکه در این انتخابات با یک کاندیدایی که بتواند اندک رقابتی را انجام دهد، وارد می شوند و برنامه اصلی خود را برای انتخابات 1400 تنظیم خواهند کرد؟
واقعيت اين است كه اصولگرايان، جمع متشكل و منضبط نيستند كه يك نفر را به عنوان آزمايش و دستگرمي به ميدان بياورند. آنها يك سر و هزار سودا دارند و افراد زيادي در ميان آنان (همچنين در میان اصلاحطلبان البته كمتر، علت كمتر بودن نيز شمشير رد صلاحيت است) اسب خیال خود را براي رياست جمهوري زين كردهاند. به علاوه تاكنون كدام فردي بوده كه در يك دوره دستگرمي وارد شده و در دورههاي بعدي رأي بيشتري آورده باشد؛ توكلي، رضايي يا قاليباف؟
آنان كه پس از یک شکست دوباره ميآيند، به احتمال زياد شانس كمتري خواهند داشت. در مجموع گمان نميكنم كه اصولگرايان به وحدت نامزد برسند. به دو دليل؛ اگر نامزدهاي اصلي رد صلاحيت شوند، به طور طبيعي هر كسی از آنان وارد گود ميشود تا شانس خود را آزمايش كند و به قول معروف سنگ مفت گنجشک مفت. انصراف را هم احاله ميدهند به نظرسنجي! و بعد هم كنار نميروند. اين پيشبيني روشني بود كه حدود چند ماه پيش از انتخابات سال 1392 درباره اتحاد سهگانه حداد، قاليباف و ولايتي انجام دادم و موجود است. و اگر هم نامزدهاي اصلي حضور داشته باشند، باز هم براي قرار دادن يك نفر جلوي او ضرورتي نميبينند، ائتلاف کنند، به ویژه که نخواهند توانست چنین کنند، لذا سعي ميكنند افراد گوناگوني را مثل سال 1380 جلوي نامزد اصلي قرار دهند. به علاوه تجربه وحدت در انتخابات سال 1394 شكست فاحشي خورد. اتفاقاً اين موضوع را نيز پيشاپيش تحليل كرده بودم كه وحدت آنان به ضررشان خواهد بود. وحدت چاره ساز این جناح نیست.
نظرتان درباره فعالیت انتخاباتی محمود احمدی نژاد چیست و فکر می کنید، در صورت کاندیداتوری اولا موفق به عبور از فیلترهای نظارتی می شود و در ثانی مردم اقبالی به وی خواهند داشت یا خیر؟
اول اينكه بعيد ميدانم از فيلترها عبور كند. شواهد قوي براي اين مسأله وجود دارد. وقتي كه آقاي جنتي با آن حمایتهای بزرگ و عجیب و غریب هم ديگر از او حمايت نميكند، گوياي همه چيز هست. در صورت فرضي، عبور رأيآوري او نيز تا حدي است كه چشمگير باشد، ولي در برابر روحاني شكست خواهد خورد.
به جز فجايعي اقتصادي كه در دوره او رخ داد، و هنوز مردم آنها را به ياد دارند، مسأله برجام بسيار مهم است. پذيرش برجام از سوي ايران به منزله پذيرش يكسري قواعد كلي است كه با رفتارهاي عجيب و غريب و خارج از قاعده او سازگاري ندارد و در تضاد است و در صورت حضور انتخاباتي مردم نيز اين تضاد را متوجه ميشوند و به بقاي برجام رأي خواهند داد و اين نفي احمدينژاديسم است. چه احمدينژاد و چه افراد شبيه او.
ولي ممكن است پرسيده شود كه پس چرا وي فعال شده است، آيا اينها را نميداند؟ به نظر ميرسد كه يا نميداند، يا اگر هم بدانند چارهاي جز فعاليت ندارند، چون عدم فعاليت به منزله خودكشي است. فعاليت ميكنند تا تنور خود را گرم نگه دارند، بعد كه متوجه عدم صدور جواز ورود ميشوند، به نحوي كنار ميروند با اين عنوان كه رأي داشتيم، ولي نگذاشتند بياييم و اين را سرمايه آينده سياسي خود خواهند كرد. به هر حال، کاچی بهتر از هیچی!