از دوره ۱۹۲۰-۱۹۱۷ معمولاً بهعنوان جنگ کمونیسم یاد میشود که در طی آن، رژیم جدید علاوه بر کشمکش با نیروهای ضد انقلاب داخلی و متحدان خارجی آنها، کوشش کرد تا کنترل دولت را بر تمام فعالیتهای اقتصادی برقرار سازد.
دو گروه بزرگ نظامی به نام ارتش سرخ، که برای منافع بلشویکهای کمونیست به رهبری ولادیمیر لنین میجنگیدند، و نیروهای متحدی که اتحادیه ناپایداری از گروههای بلشویک ستیز بودند.
آنها در اصطلاح عامه ارتش سفید خوانده میشدند که دارای منافع مختلفی مانند سلطنت طلبی، اقتصاد سرمایهداری و فرمهای دیگری از نوع سوسیالیسم، هرکدام با عقاید دموکراسی و ضد دموکراسی بودند. علاوه برآن ارتشهای غیرایدئولوژی موسوم به ارتش سبزها با بلشویکها و سفیدها مبارزه میکردند.
بیشتر بخوانید: اکتبر سرخ:حرکت بزرگ انقلاب روسیه
هشت کشور خارجی علیه ارتش سرخ و حمایت از سفیدها که عمدتاً از کشورهای متفقین جنگ جهانی اول بودند که پیروز جنگ شده بودند، در جنگ داخلی مداخله میکردند.
ارتش سرخ سفیدها را در سال ۱۹۱۹ در اوکراین و شرق سیبری که تحت رهبری الکساندر کولچک بودند شکست میدهد.
باقیمانده سفیدها تحت رهبری پیتر نیکولاویچ ورنگل در شبه جزیره کریمه در اواخر سال ۱۹۲۰ شکست میخورد. جنگ البته تا دوسال دیگر ادامه یافت و نبردهای کوچک با باقی ماندههای سفیدها در خاور دور تا سال ۱۹۲۳ ادامه داشت.
جنگ درسال ۱۹۲۳ به دلیل تحکیم جایگاه دولت جوان بلشویک اسما پایان یافت، ولی مقاومت علیه بلشویکها تا سال ۱۹۳۴ در آسیای میانه همچنان ادامه داشت. تلفات این جنگ حدود ۷٬۰۰۰٬۰۰۰ تا ۱۲٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده میشود که اغلب آن از غیرنظامیان بودند. جنگ داخلی روسیه به عنوان یکی از بزرگترین فاجعه ملی تلقی میشود که اروپا تابه حال بخود دیده بود.
بسیاری از جنبشهای استقلال طلبانه بعداز فروپاشی امپراتوری روسیه ظاهر شدند و برای حفظ استقلال خود در این جنگ شرکت کردند.
چندین بخش از امپراتوری روسیه که شامل فنلاند، استونی، لیتوانی و لهستان میشدند، با جنگهای داخلی و استقلال کشورهای مستقل خودرا تأسیس کردند.
اما مدت کوتاهی بعد این کشورها (جز فنلاند) توسط شوروی در خلال جنگ داخلی اشغال گردیدند تا زمان فروپاشی شوروی که باری دیگر مستقل شدند.