رویداد۲۴ علیرضا نجفی: محمدرضاشاه پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قدرت مطلقه نداشت. از شهریور سال ۱۳۲۰ که رضاخان برکنار شد، تا اوایل دهه سی حکومت شاه را به سختی میتوان استبدادی نامید. در این دوران قدرت بیشتر در دست خوانین و متنفذان محلی و امرای ارتش بود. رایگیری نیز به صورت آزادتری انجام میشد. با این حال متنفذین محلی که بین تودههای رنج کشیده و بیسواد داشتند به راحتی رای آنها را بدست میآوردند. احزاب چپ در این دوران قدرت گرفته بودند و فقط حزب توده سیصد هزار کادر رسمی داشت. علاوه بر این مطبوعات آزادی نسبی داشتند و فعالیت فرهنگی گروههای آزادیخواه گسترش پیدا کرده بود. همین عوامل بود که باعث رسیدن دکتر محمد مصدق به نخست وزیری شد.
از کودتای ۲۸ مرداد به بعد شاه قدرت سیاسی را به صورتی روزافزون در اختیار گرفت و افزایش درآمدهای نفتی نیز باعث گسترش جاهطلبیهای وی شد. اما رخدادی که پیش از کودتا باعث ورود بیشتر شاه در فضای سیاسی و محدودیت آزادی سیاسی شد ترور شاه در بهمن ماه سال ۱۳۲۸ بود.
بیشتر بخوانید:دیدار محمدرضا شاه پهلوی و کارتر یکسال قبل از انقلاب ایران
به گزارش رویداد۲۴ محمدرضاشاه در ۱۵ بهمن ماه سال ۱۳۲۷ برای شرکت در جشن سالگرد تاسیس دانشگاه تهران به دانشکده حقوق رفت. وی با لباس نظامی در آنجا حاضر شده بود و تعدادی از مسئولان از جمله علی اکبر سیاسی نیز در آنجا حاضر بودند.
زمانی که شاه از اتومبیل خود پیاده شد فردی به نام ناصر فخرآرایی در هیات عکاس به وی نزدیک شد و با سلاح کمری پنج گلوله به شاه شلیک کرد. از پنج گلوله شلیک شده دو تیر به شاه خورد و او را زخمی کرد. یکی به لبش و دیگری به پشتش. گلوله ششم نیز در اسلحه گیر کرد و فخر آرایی اسلحه را به سمت شاه پرتاب کرد و گریخت.
با وجود اینکه شاه فریاد میکشید او را زنده دستگیر کنید، سرتیپ صفاری رئیس شهربانی وی را هدف گلوله قرار داد و فخرآرایی همانجا کشته شد. شاه از لحظه شلیک نخستین گلوله به بدن خود پیچ و تاب داد که گلولهها به وی برخورد نکنند. زخمهایش نیز چندان عمیق نبود و پس از اینکه چند روز در بیمارستان شماره ۲ ارتش بستری شد به کاخ خود بازگشت.
شاه ترور خود را کار احزاب چپ میدانست و به همین بهانه فعالیت آنان را محدود کرد. همچنین او بر اساس باورهای خرافیاش زنده ماندنش را نوعی معجزه میدانست. محمدرضاشاه بعدها در مصاحبه با اوریانا فالاچی درباره این ترور چنین گفت: «من به طور پیوسته احساس پیش از وقوع دارم و آن درست به اندازۀ غریزهام، قوی است. حتی آن روز که مرا از ۶ قدمی هدف گلوله قرار دادند، این غریزهام بود که نجاتم داد. چون وقتی که آن شخص با تفنگ خود به طرف من نشانه رفت، من به طور غریزی به یک نوع چرخش دَوَرانی به دور خود مبادرت کردم و در یک لحظه قبل از آنی که او قلب مرا هدف قرار دهد، خود را به کناری کشیدم و گلوله به شانهام اصابت کرد؛ یک معجزه. فقط کار یک معجزه بود که مرا نجات داد. شما باید به معجزه اعتقاد داشته باشید تا این را بفهمید. بله، من بر اثر یک معجزه که توسط خداوند و پیغمبران اراده شده بود نجات یافتم. البته میبینم که شما (خبرنگار ایتالیایی) دیرباور هستید.»
درباره زندگی و وابستگیهای سیاسی ناصرفخرآرایی اطلاعات چندانی در دسترس نیست و مشخص نشدن انگیزه او باعث ماندن این قضیه در ابهام شد. اما شاه از آن به خوبی استفاده کرد و علاوه بر قدیسنمایی خود بهانهای برای حمله به احزاب سیاسی پیدا کرد.