صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱ - 2023 January 12
کد خبر: ۲۵۳۸۲۰
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۴ - ۱۵ اسفند ۱۳۹۹

بایدن و یک انتخاب سخت در مورد ایران

سیاست‌های آمریکا که خاورمیانه را خشن و بی‌ثبات‌تر می‌کند، بر اساس یک پیش فرض غلط بنا شده است. چه کسی هزینه‌های دفاعی ایران، حمایت آن از تروریسم یا مداخله نظامی آن در سایر کشور‌ها را بررسی می‌کند، واقعا سیاست خارجی این کشور تهاجمی‌تر از سیاست‌های عربستان سعودی، امارات، ترکیه یا اسرائیل، رقبای اصلی منطقه‌ای تهران است؟!

رویداد۲۴ پیتر باینارت در jewish currents نوشت: هنگامی که جو بایدن و مشاوران ارشد وی رویکرد خود در روابط با ایران را توصیف میکنند، معمولاً بر دو هدف عمده تأکید دارند. نخست، آن‌ها می‌خواهند دوباره به برجام بازگردند و ایران را هم بازگردانند و سپس در هدف دوم، می‌خواهند در برابر اقدامات ایران در خاورمیانه از جمله گسترش نفوذش بیاستند. بایدن، جیک سالیوان مشاور امنیت ملی و آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه وی همگی سیاست خارجی ایران را بی ثبات کننده توصیف کرده‌اند. بایدن و بلینکن همچنین رفتار‌های تهران را پرخاشگرانه خوانده‌اند.

در ادامه این مطلب آمده است: در واشنگتن، اما هدف اول بیشترین توجه را به خود جلب کرده چرا که بحث برانگیزترین بخش سیاست‌های بایدن در قبال ایران است. تقریباً همه جمهوری خواهان در کنگره و برخی از دموکرات‌ها معتقدند توافق هسته‌ای یک اشتباه بوده است بنابراین با احیای آن مخالف هستند. در مقابل هدف دوم یعنی جلوگیری از نفوذ منطقه‌ای ایران جای بحث کمتری دارد، زیرا پیش فرض اساسی بین همه طرف‌ها در آمریکا این است که تهران بازیگری ناسازگار و خصمانه در منطقه است.

اما این فرض مورد سوال به ندرت پیامد‌های زیادی برای سیاست آمریکا در خاورمیانه دارد. به عنوان مثال دولت اوباما و ترامپ برای توجیه حمایت از جنگ فوق العاده مخربی که عربستان سعودی و امارات متحده عربی در یمن انجام داده‌اند، از شبح ایران استفاده می‌کردند. اگرچه دولت بایدن به پشتیبانی از عملیات تهاجمی سعودی‌ها در یمن پایان داده و در حال بررسی پایان فروش اسلحه به عربستان سعودی و امارات است، اما اتهام اقدامات خصمانه از سوی ایران، ادامه فروش سلاح به سعودی‌ها را به نوعی توجیه می‌کند، اژد‌های ایران همزمان به توجیه ارتش آمریکا برای کمک به اسرائیل هم کمک شایانی می‌کند. این ادعا که به خصوص ایران در حال بی ثبات سازی منطقه است، به بسیاری از تحریم‌های غیر هسته‌ای آمریکا علیه این کشور نیز جنبه منطقی می‌بخشد، بیشتر این تحریم‌ها حتی در صورت پیوستن مجدد دولت بایدن به توافق هسته‌ای همچنان به قوت خود باقی می‌مانند و این اطمینان را می‌دهند که آمریکا روابط دیپلماتیک عادی با تهران برقرار نمی‌کند.

در حقیقت، اما این سیاست‌های آمریکا که خاورمیانه را خشن و بی‌ثبات‌تر می‌کند، بر اساس یک پیش فرض غلط بنا شده است. چه کسی هزینه‌های دفاعی ایران، حمایت آن از تروریسم یا مداخله نظامی آن در سایر کشور‌ها را بررسی می‌کند، واقعا سیاست خارجی این کشور تهاجمی‌تر از سیاست‌های عربستان سعودی، امارات، ترکیه یا اسرائیل، رقبای اصلی منطقه‌ای تهران است؟! در خاورمیانه، ایران حتی در بین دیگر قدرت‌ها کشوری منفعت محور و میانه رو‌تر است. به بیانی بهتر آنچه تهران را از دشمنان آن متمایز می‌کند، نه خباثتش، بلکه استقلال عملش از آمریکا است.

تصدیق اینکه رفتار ایران از دشمنانش بی ثبات کننده‌تر نیست، چاره اندیشی به حساب نمی‌آید. این پیش شرط سیاست موثرتر و انسانی‌تر آمریکا در منطقه است. بلینکن قول داده است که دولت بایدن علاوه بر احیای توافق هسته‌ای، به دنبال توافق جدیدی برای مهار برنامه موشکی ایران و پایان دادن به اقدامات بی ثبات کننده آن در منطقه هم باشد. با این وجود بعید است ایران برنامه موشکی خود را محدود کند در حالی که آمریکا همچنان رقبای این کشور را تسلیح می‌کند.

مهار مداخله ایران در سوریه و یمن مستلزم تصدیق این مسئله است که تهران نگرانی‌های امنیتی دارد که فقط در صورت تلاش آمریکا برای تغییر رفتار متحدانش در منطقه قابل تسکین است. با پیوستن دوباره به توافق هسته‌ای، دولت بایدن می‌تواند جلوی جنگ با ایران را بگیرد، اما تا زمانی که این فرضیه که ایران رفتار اساسی متفاوت از همسایگان خود دارد را به چالش نکشد، شانس کمی برای کمک به صلح منطقه‌ای دارد.

اینگونه که به ایران توجه می‌شود به نظر می‌رسد که این کشور دارای زرادخانه‌ای عظیم و بدون رقیب در منطقه است در حالی که اینگونه نیست. طبق گزارش بانک جهانی، ایران چیزی کمتر از ۱۳ میلیارد دلار در سال برای حوزه دفاعی هزینه می‌کند، این در حالی است که اسرائیل، ترکیه و امارات هر کدام بیش از ۲۰ میلیارد دلار هزینه می‌کنند. عربستان سعودی که بیش از ۶۰ میلیارد دلار هزینه می‌کند. منتقدان ممکن است پاسخ دهند که بودجه نظامی نسبتاً ناچیز ایران نه به خاطر عدم تمایل این کشور به تسلط نظامی، بلکه به دلیل کمبود منابع مالی است، زیرا تحریم‌ها باعث فشار اقتصادی بی سابقه‌ای بر تهران شده است. با این حال حتی با سنجش سهمی از تولید ناخالص داخلی، هزینه‌های نظامی ایران کمتر از ترکیه، نیمی کمتر از اسرائیل یا امارات و کمتر از یک سوم هزینه عربستان است. در حقیقت، بودجه دفاعی ایران به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی طی ۳۰ سال گذشته تقریباً ثابت بوده است.

امروز، در حالی برنامه هسته‌ای و موشکی بالستیک ایران زنگ خطر را در واشنگتن به صدا در آورده که خود این کشور قبل از انقلاب اسلامی، به شاه مخلوع کمک کرد تا برنامه هسته‌ای ایران را توسعه دهد. آریان طباطبایی در کتاب خود با عنوان "بدون تسخیر، بدون شکست"، می‌نویسد که پیش از انقلاب ایران با کمک آمریکا زیرساخت‌های هسته‌ای خود توسعه داد.

پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، ایران از یک شریک آمریکا به دشمن این کشور تبدیل شد و این تغییر جهت گیری ژئوپلیتیکی بود که نگرش آمریکا نسبت به برنامه هسته‌ای این کشور را تغییر داد. به دنبال آسیب‌های ناشی از جنگ ایران در عراق، در دهه ۱۹۸۰، ایران شروع به تلاش برای ساخت بمب کرد. طبق اطلاعات آمریکا، این تلاش در سال ۲۰۰۳ متوقف شد. در عوض، دولت ایران مجدداً به دنبال تقویت ظرفیت‌های هسته‌ای خودش رفت تا در صورت امکان بتواند این برنامه نظامی را مجددا از سر بگیرد. به بیان بهتر بعد از انقلاب در کل آنچه تغییر کرده بود، نه خواسته‌های هسته‌ای ایران بلکه نگرش آمریکا بود.


بیشتر بخوانید: آمریکا برای کاهش تحریم‌ها شرط گذاشت/ بازگشت ایران به تعهدات برجامی


با این حال ایران تنها قدرت در منطقه با جاه طلبی‌های هسته‌ای احتمالی نیست. همانطور که مارک فیتزپاتریک، دانشیار موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک مستقر در لندن، برای من توضیح داد، عربستان سعودی بسیار دورتر از ظرفیت ساخت بمب نسبت به ایران به نظر می‌رسد، اما این کشور در برابر بازرسی‌های سرزده بین المللی مقاومت بیشتری نسبت به تهران نشان داده است. این نگران کننده است زیرا، همانطور که نیویورک تایمز تابستان گذشته گزارش داد، آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا هشدار‌هایی در مورد تلاش سری عربستان و چین برای غنی‌سازی اورانیوم در سطوح بالا منتشر کرده‌اند. آنچه نگران کننده است فقط این احتمال نیست که ریاض در حال تولید مواد تشکیل دهنده بمب باشد، بلکه این واقعیت است که، بر خلاف مورد تهران، جهان در مورد تلاش‌های عربستان سعودی اطلاعات اندکی دارد.

به گفته فیتزپاتریک، در این بنین نباید از اسرائیل غافل شد، دولتی که به عقیده بیشتر ناظران نه تنها یک برنامه سلاح هسته‌ای پیشرفته دارد، بلکه همین حالا از ۸۰ تا ۲۰۰ کلاهک هسته‌ای برخوردار است. اسرائیل نه داشتن سلاح هسته‌ای را تأیید و نه آن را انکار می‌کند. در حالی که عربستان سعودی اجازه بازرسی‌های سرزده حتی به اندازه ایران را نداده است، اسرائیل حتی پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا هم نکرده است، این بدان معناست که این دولت به سختی اجازه هرگونه بازرسی بین‌المللی را می‌دهد. روسای جمهور آمریکا نه تنها از تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای از بین بردن زرادخانه هسته‌ای آن امتناع ورزیده‌اند، بلکه کارمندان دولت آمریکا حتی از اشاره به آن هم منع شده‌اند.

برنامه موشکی اسرائیل نیز تهاجمی‌تر از تهران است. طبق گفته فیتزپاتریک، موشک‌های بالستیک با طولانی‌ترین برد دولت یهود می‌توانند ۵۰۰۰ کیلومتر مسافت را طی کنند که بیش از دو برابر ظرفیت موشک‌های ایران است. مطمئناً، برنامه موشکی تهران به وضوح با سایر رقبای اصلی آن مطابقت دارد، اما مشاهده این اختلاف به طور جداگانه گمراه کننده است. ایران زرادخانه موشکی خود را زمانی توسعه داد که در نتیجه تحریم‌های آمریکا، در طول جنگ ایران و عراق برای تهیه قطعات یدکی برای نیروی هوایی خود که عمدتا ساخت آمریکاست، به شدت با مشکل مواجه بود. تا به امروز، ناوگان آن در مقایسه با نیرو‌های هوایی مدرن که توسط عربستان سعودی، امارات و ترکیه اداره می‌شوند، قدیمی است. اگر موشک‌های ایران برای خاورمیانه بی ثبات کننده باشند، پس هواپیما‌های جنگی ریاض، ابوظبی و آنکارا نیز چنین هستند.

سیاستگذاران در واشنگتن ایران را بدترین کشور حامی تروریسم در جهان می‌دانند. ارزیابی این ادعا البته چالش برانگیز است، زیرا تعریف تروریسم بسیار مورد اختلاف است. در سرتاسر جهان، دولت‌ها تروریسم را اغلب خشونت سیاسی توسط سازمان‌ها و رژیم‌های مخالف خود تعریف می‌کنند. به عنوان مثال، در آمریکا، ایران به دلیل کمک به شبه نظامیانی که نیرو‌های آمریکایی را در عراق می‌کشند، مرتباً به حمایت از تروریسم متهم می‌شود در حالی که در نقطه مقابل، این اصطلاح در مورد قتل‌هایی که ایران ادعا می‌کند توسط اسرائیل و آمریکا در خاکش انجام شده است، به کار می‌رود، طی سالیان اخیر چندین و چند دانشمند هسته‌ای ایران در خاک خودش به قتل رسیده‌اند که ایران آن را اقداماتی تروریستی نامیده است.

حتی اگر تعریف دولت آمریکا از تروریسم را هم بپذیریم باز دشوار است که بتوان ادعا کرد ایران حامی سرسخت‌تری از ترور نسبت به رقبای اصلی خود در منطقه است.

رفتار ایران در مقایسه با تروریسم اعمال شده توسط تندرو‌های سنی که بسیاری از آن‌ها توسط ابوظبی و ریاض تأمین مالی می‌شوند، هیچ است! همانطور که جفرسون مورلی در سال ۲۰۱۹ اشاره کرد، در حدود بیست سال گذشته، گزارش‌های سالانه مرکز ملی ضد تروریسم، اکثریت قریب به اتفاق حملات تروریستی اسلامی را از سال ۲۰۰۱ در سراسر جهان را به افراط گرایان سنی نسبت داده است. بودجه اغلب این حملات هم توسط اعراب ثروتمند حاشیه خلیج فارس تأمین می‌شود. میزان همدستی رژیم‌هایی مانند عربستان سعودی و امارات در اقدامات تروریستی همچنان پررنگ است، بخشی از تحقیق مشترک کنگره درباره حملات ۱۱ سپتامبر که در سال ۲۰۱۶ از طبقه بندی محرمانه خارج شد حکایت از آن داشت که تروریست‌های مشارکت کننده در این حادثه احتمالا با مقامات سعودی در ارتباط بودند.

در سال ۲۰۱۴، خود جو بایدن سعودی‌ها، اماراتی‌ها و ترک‌ها را متهم کرد که صد‌ها میلیون دلار و ده‌ها تن سلاح در اختیار بنیادگرایان سنی در سوریه قرار داده‌اند. دو سال پیش، سی ان ان گزارش داد که ریاض و ابوظبی سلاح‌های ساخت آمریکا را به نیرو‌های القاعده در یمن داده‌اند. ایران در حمایت از تروریسم، تنها یک بازیگر بین همه این کشور‌ها نامبرده است.

سومین عاملی که به عنوان مصداقی از سیاست‌های خصمانه ایران نامبرده می‌شود، بحث مداخله این کشور در کشور‌های همسایه است. آنچه بایدن آن را فعالیت‌های بی ثبات کننده که دوستان و شرکای آمریکا در منطقه را تهدید می‌کند نامیده است. با این حال در اینجا نیز، آنچه واقعاً رهبران آمریکا را آزار می‌دهد، تجاوز ایران با توجه به استقلال آن است.

هنگامی که شاه در امور همسایگان خود دخالت می‌کرد تا چپ گرایان را سرکوب کند، روسای جمهور آمریکا نه تنها رفتار ایران را به عنوان اقدامی بی ثبات کننده محکوم نکردند بلکه حتی از آن استقبال هم کردند. طباطبایی در تاریخچه استراتژی امنیت ملی ایران یادآوری می‌کند که در اواخر دهه ۱۹۵۰، شاه هنگامی که رئیس جمهور لبنان، جمال عبدالناصر، رهبر ملی گرای عرب مصر را تهدید کرد، سلاح‌هایی را برای کامیل چمون رئیس جمهور لبنان ارسال کرد. در دهه ۶۰، تهران به سلطان یمن، که با چالش حامیان ناصر روبرو بود، اسلحه ارسال کرد و حتی نیروهایش را آموزش داد. در دهه ۷۰، هزاران سرباز ایرانی برای کمک به پادشاه محافظه کار عمان که توسط شورشیان چپ در معرض خطر بود، شتافتند.

در این دیدگاه تاریخی، مداخلات کنونی ایران کمتر به عنوان یک تلاش انقلابی برای تسلط بر خاورمیانه به نظر می‌رسد و بیشتر به ادامه تلاش تهران برای گسترش دامنه نفوذش در منطقه برمی‌گردد، تلاشی که در واقع از اواسط قرن گذشته شروع شد. دخالت فعلی ایران در سوریه را در نظر بگیرید. از زمان انقلاب اسلامی، خانواده اسد متحد اصلی منطقه‌ای ایران بوده است: وقتی در واقع کل جهان عرب از حمله صدام به ایران در سال ۱۹۸۰ حمایت می‌کرد، این حافظ اسد بود که جانب ایران ایستاد؛ بنابراین هنگامی که سوری‌ها در بهار عربی علیه دولت خود قیام کردند، رهبران ایران به کمک بشار اسد رفتند، اسدی که می‌توان مدعی شد حکومتی سکولار در سوریه برقرار کرده بود. این مداخله که با کمک حزب الله لبنان، متحد ایران انجام شد دقیقاً بی ثبات کننده نبود، زیرا ایران از دولت قانونی سوریه حمایت می‌کرد.

اما در ارزیابی اینکه آیا فقط ایران در سوریه دخالت کرده است، باید متذکر شد که این چنین نیست و دشمنان منطقه‌ای تهران نیز به شدت در سوریه مداخله کردند. در حالی که تهران نیرو‌هایی را برای تقویت اسد اعزام کرد، ترکیه نیرو‌های خود را برای تضعیف شورشیان کرد که علیه او می‌جنگند فرستاد. اسرائیل سال گذشته حداقل ۳۹ حمله هوایی به سوریه انجام داد و در تلاش برای جلوگیری از ایجاد زرادخانه توسط ایران و حزب الله بیش از ۲۰۰ نفر را کشت. در سویی دیگر سعودی‌ها و ترک‌ها بودجه گروه‌های شورشی سوریه را که با القاعده ارتباط دارند تأمین کرده‌اند.

منتقدان ایران در حمایت از ادعا‌های خود مبنی بر بی ثبات کردن منطقه از سوی جمهوری اسلامی، اغلب به حمایت این کشور از شورشیان حوثی در یمن اشاره می‌کنند. این حمایت اگرچه به خشونت دامن می‌زند، اما نباید فراموش کرد که شورشیان حوثی را ایران به وجود نیاورد، حتی خود دولت آمریکا تصدیق کرده است که حوثی‌ها از تهران دستور نمی‌گیرند. با این حال اکنون این گروه بر خلاف تحریم تسلیحاتی سازمان ملل متحد سالانه میلیون‌ها دلار اسلحه از ایران دریافت می‌کنند.

اگر ایرانی‌ها سالانه میلیون‌ها دلار برای حمایت از شورش حوثی‌ها هزینه کرده باشند، سعودی‌ها احتمالا برای جلوگیری از آن ماهانه میلیارد‌ها دلار هزینه کرده‌اند. طبق گزارش دیده بان حقوق بشر، سعودی‌ها و اماراتی‌ها طی پنج سال گذشته بیش از ۲۰ هزار حمله هوایی انجام داده‌اند که طی آن بیمارستان‌ها، اتوبوس‌های مدارس، بازارها، مساجد، مزارع، پل‌ها و کارخانه‌ها تخریب شده‌اند. دیده بان حقوق بشر همچنین نیرو‌های سعودی و امارات را به شکنجه بازداشت شدگان یمنی متهم کرده و ائتلاف تحت رهبری سعودی را مقصر محاصره این کشور دانسته است، محاصره‌ای که بدون شک به ایجاد بزرگترین بحران انسانی جهان کمک کرده است. لازم به ذکر است که در سال ۲۰۱۹، امارات متحده عربی بیشتر نیرو‌های خود را از یمن بیرون کشید. رفتار تهران در یمن مذموم است، اما رفتار ریاض و ابوظبی حتی بدتر از تهران بوده است.

با بررسی بیشتر اوضاع در خاورمیانه روشن می‌شود که مداخله ایران در واقع نسبت به مداخله رقبای اصلی آن کمتر است. دلیل آن هم مشخص است چرا که در لبنان، سوریه، یمن و عراق، ایران در نبرد‌های نیابتی شرکت می‌کند که متحدان شیعه خود را در برابر دشمنان سنی قرار می‌دهد، اما جنگ نیابتی دیگری نیز در خاورمیانه وجود دارد و آن جنگ بین نیرو‌های سنی اسلامگرا اخوان المسلمین با کسانی است که از شبح اسلام گرایی برای تحکیم حاکمیت استبدادی خود استفاده می‌کنند. در این نبرد دوم، که ایران عمدتا در آن غایب است، عربستان سعودی، امارات و ترکیه علیه یکدیگر می‌جنگندند.

به عنوان مثال در مصر، امارات و عربستان سعودی تمام تلاش‌های خود را برای سرنگونی محمد مرسی، رهبر اخوان المسلمین که به طور دموکراتیک در سال ۲۰۱۲ انتخاب شد، به کار بستند و بعد از رژیم ظالم ژنرال عبدالفتاح السیسی که قدرت را از طریق کودتا به دست گرفت، حمایت کردند. ادعا‌های مشابه عربستان سعودی و امارات متحده عربی را به سمت محاصره قطر در سال ۲۰۱۷ سوق داد. در لیبی، ابوظبی و ریاض از تهدید به اصطلاح اسلام گرایی برای توجیه حمایت خود از خلیفه حفتر با نقض تحریم تسلیحاتی سازمان ملل استفاده کرده‌اند. مبارزه حفتر علیه دولتی است که توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است. وال استریت ژورنال گزارش داد که در جریان حمله سال ۲۰۱۹ حفتر به طرابلس که توسط عربستان سعودی، مصر و امارات متحده عربی مسلح و تأمین بودجه شد، بیمارستان‌ها، محله‌های مسکونی و تنها فرودگاه پایتخت تخریب و بیش از ۲۰۰ هزار تن آسیب دیدند.

در لیبی و مصر، تهران رقیب اصلی منطقه‌ای ریاض و ابوظبی نیست. دشمن اصلی آن‌ها آنکارا است که از اخوان المسلمین حمایت می‌کند. ترکیه هواپیما‌های بدون سرنشین، خودرو‌های زرهی و هزاران جنگنده حاضر در سوریه را برای تقویت دولت در طرابلس اعزام کرده است. سال گذشته، ترکیه همچنین گزارش داد که به مزدوران سوری برای جنگ در آذربایجان علیه ارمنستان پول پرداخت می‌کند، در جریان جنگ قره باغ اسرائیل و ترکیه در یک سمت قرار گرفتند و ایران دوباره در حاشیه ایستاد. سیاستگذاران واشنگتن ادعا می‌کنند سیاست خارجی ایران تهاجمی است، اما در حقیقت سیاست خارجی تهران نسبت به دشمنان منطقه‌ایش کمتر تهاجمی است. البته باید گفت که این کمتر تهاجمی بودن ایران به این دلیل نیست که دولتش روشنفکرتر و دموکراتیک‌تر است، بلکه به دلیل این است که ایران یک رژیم غیرعربی و غیر سنی با حوزه نفوذ محدودتر در منطقه است.

در سال ۲۰۱۵، دولت اوباما به دنبال سیاست واقع بینانه تری در قبال ایران بود و توانست توافق هسته‌ای ایران را با وجود مخالفت جمهوری خواهان و دولت‌های اسرائیل و عربستان سعودی پیش برد. با این وجود، اوباما هم دیدگاه مخالفان خود در مورد خاورمیانه به عنوان منطقه‌ای تقسیم شده میان ایران بد ذات و سایرین را پذیرفت. دولت اوباما در واقع به عنوان غرامت توافق هسته‌ای، به سعودی‌ها و اسرائیلی‌ها باج داد. فروش تسلیحات جدید به عربستان سعودی، بسته کمک نظامی بی سابقه به اسرائیل، حمایت فعال از جنگ تحت هدایت عربستان در یمن و حفظ تحریم‌های غیر هسته‌ای آمریکا علیه ایران بخشی از این امتیازات بود. برای بررسی برنامه هسته‌ای ایران، اوباما یک چک سفید امضا به دشمنان منطقه‌ای خود تحویل داد، بنابراین درگیری‌ها افزایش پیدا کرد و کل کشور‌ها به سمت نابودی رفتند.

جو بایدن نیز با انتخاب مشابهی روبرو شده است. مشاوران وی می‌خواهند توافق هسته‌ای را احیا کنند و سپس دخالت منطقه‌ای ایران را مهار کنند، اما هرگونه تلاش دیپلماتیک با این مفهوم که فقط دشمنان ایران می‌توانند از طریق مرز‌ها به طور مشروع نفوذ داشته باشند، محکوم به شکست است.

گزینه دیگر هم البته این است که نسخه‌ای از معامله اوباما را بپذیرید یعنی از جنگ با ایران جلوگیری کنید، اما همچنان به جنگ سرد منطقه‌ای دامن بزنید و مسئولیت رنج‌های عظیم پس از آن را بر عهده نگیرید.

منبع: انتخاب
نظرات شما