رویداد۲۴ نتایج کسب شده توسط دانشآموزان ایرانی در آزمون بینالمللی تیمز بسیار ضعیف است؛ نتایج ضعیف ایران در بین کشورهای شرکتکننده و منطقه حکایت از سیاستگذاریهای نادرست در نظام آموزشی کشور دارد.
کسب این نتایج از حوزههای مختلف سیاستگذاری قابل بررسی است؛ روند جذب معلم، کنترل کیفیت معلمان، محتوای آموزشی ارائه شده در مدارس، بیتوجهی به کیفیت مدارس دولتی و تحصیل رایگان در سایه توسعه مدارس غیردولتی و شهریهای و گسیل مردم به سمت نظام آموزش پولی و...
در همین رابطه با مسعود کبیری؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و مدیر دادهپردازی مطالعات تیمز و پرلز به گفتوگو پرداختیم؛ در بخش نخست این گفتوگو با عنوان "اُفت عملکرد دانشآموزان ایرانی در درس علوم/ وضعیت بسیار نامناسب آموزش کشور در منطقه" به بررسی وضعیت عملکرد دانشآموزان ایرانی در دو درس ریاضی و علوم بر اساس نتایج آزمون بینالمللی تیمز پرداختیم.
در بخش دوم این گفتوگو به سهم سیاستگذاریهای نادرست مسئولان دولت و آموزش و پرورش در رقم خوردن چنین وضعیتی، نابودی کیفیت و ضعف در یادگیری دانش موزان ایرانی پرداختیم.
بخش دوم این گفتوگو در ادامه میخوانید:
- ایران چندین سال است که نتوانسته به میانگین نمرات بینالمللی در آزمون تیمز برسد؛ علتهای این موضوع چیست؟ معاونت آموزش ابتدایی معتقد است که مرکز تیمز پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش هیچ داده تحلیلی و راهکاری به آنها ارائه نمیکند!
در پاسخ به سؤال دوم شما باید گفت که مراکز ملی مطالعات در همه کشورهای دنیا مسئول اجرای مطالعه و انتشار نتایج آن هستند. حال اگر تحلیل و راهکاری را هم بتوانند ارائه دهند فرای مسئولیت آنان است زیرا این بخش را همه پژوهشگران و تحلیلگران میتوانند انجام دهند. علاوه بر این، حتی در مورد توصیههایی که به طور مدون ارائه شده، تغییر جدی در نظام مشاهده نشده است.
همچنین باید توجه داشت که علتها بسیار پیچیده است یعنی به این راحتی نمیتوان تحلیل کرد البته میتوان علتهای کلی را گفت اما تبیین علت دقیق بسیار دشوار است.
وقتی وضعیت شاخصها در سال 2011 را نگاه میکنیم بالاترین میزان تأکید معلمان برکاوشگری علمی و بالاترین میزان دسترسی دانش آموزان به آزمایشگاه را در مدارس داشتیم به عنوان مثال 50 درصد دانش آموزان به آزمایشگاه دسترسی داشتند صرف نظر از اینکه از آزمایشگاه استفاده میشد یا خیر اما درسال 2015 یک باره میبینیم که این آمار از 50 درصد به 45 درصد رسید اما چه اتفاقی افتاده بود؟ در بین سال 2011 تا 2015 نظام آموزشی به 6.3.3 تغییر یافت یعنی یک پایه به دوره اضافه کردند و مدارس هم برای 5 کلاس تنظیم شده بودند اما یکباره 6 پایه شدند و معمولاً یکی از مکانهایی که برای کلاس درس استفاده میشود آزمایشگاه است.
بیشتر بخوانید: بازماندگی از تحصیل در ایران/ آماری تکان دهنده از دانشآموزانی که امسال درس نخواندند
شاخص تأکید معلم بر کاوشگری سال 2011 بیشتر از 2019 است یعنی ما به تدریج صرف نظر از اینکه در ستاد چه میخواهیم یا برنامهها چگونه نوشته میشود در مدرسه شاهد هستیم معلم کمتر به کاوشگری توجه میکند در حالیکه کاوشگری اساس علوم است در علوم علاوه براینکه دانش را ارائه میدهیم باید ذهن دانش آموز به گونهای تربیت شود که کاوشگر، مشاهدهگرو جستجوگر تربیت شود اما این اتفاق نمیافتد.
البته نمیخواهم بگویم تقصیر معلم است شاید اگر خودم هم باشم وقتی تعداد دروس و وقت محدود را مشاهده کنم همین تصمیمی را بگیرم که معلم گرفته است.
هماکنون نقش معلم و نقش آموزش و پرورش در فرایند آموزش چندان جدی نیست؛ شاخص اقتصادی و اجتماعی خانوادهها بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان بسیار تاثیرگذار است معنای آن این است که اگر شما خانواده بهتری از لحاظ اقتصادی و اجتماعی داشته باشید وضعیت فرزندانتان بهتر است و این شرایط خوبی نیست، آموزش و پرورش نباید این شاخص را دوست داشته باشد چون ادعای آموزش وپرورش در تمام کشورها این است که فرزندانتان را به ما بسپارید، ما فارغ از وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده به آنها آموزش میدهیم و خلأ را جبران میکنیم اما هماکنون وضعیت اینگونه نیست و اوضاع نشان میدهد سرمایه گذاریهایی که توسط خانوادهها انجام میشود در بهبود عملکرد تحصیلی فرزندانشان بسیار تأثیرگذار است.
اینکه نتایج پایین دانش آموزان در آزمون تیمز را به گردن خانوادهها میاندازند به این دلیل است که اتفاقاً خانواده کار خود را درست انجام میدهد و این آموزش و پرورش است که کار خود را به خوبی انجام نمیدهد.
- یعنی ما خدمات یکسان آموزشی را به همه دانش آموزان ارائه نمیدهیم و اینجا مسئله عدالت اجتماعی مطرح است؟
نتوانستیم خدمات یکسان آموزشی را به همه ارائه دهیم یعنی تأثیرگذاری آموزش و پرورش اینگونه نیست که ورودیهای متفاوت را با خروجیها یکسان به جامعه تحویل دهد بلکه ورودیهای متفاوت با همان نسبت به خروجیهای متفاوت از آموزش و پرورش تبدیل میشوند یعنی دانش آموزی که وضعیت خانوادهاش بهتر بوده پس از فارغ التحصیلی از آموزش و پرورش وضعش بهتر است، این نشان میدهد واسطه گری و تحلیلگری آموزش و پرورش تقریباً هیچ است اگر اینگونه است پس انتظاری که از آموزش و پرورش داریم برآورده نمیشود و این بسیار خطرناک است.
تعداد زیادی از دانش آموزان کشور شایستگیهای حداقلی را کسب نمیکنند و این خیلی خطرناک است یعنی در شرایط مقایسهای حدود یک سوم از دانش آموزان ما حداقل انتظار از یک دانش آموز در همان پایه را ندارند البته این حداقل هم چیز عجیبی نیست مثلاً در درس ریاضی 4 عمل اصلی را در پایه چهارم بلد باشند اما حتی همین را هم نمیدانند.
در گذشته میگفتند یک دانش آموز حداقل سواد خواندن و نوشتن را باید بلد باشد و باید گفت هماکنون برخی دانش آموزان به همین هم نمیرسند یعنی تقریباً از هر سه دانش آموز ( 30 درصد) اصلاً به حداقل تواناییهای سواد نمیرسند و این فاجعه است.
آنقدر که ایران در این زمینه مشکل دارد در کشورهای دیگر شاهد چنین وضعیتی نیستم یعنی اگر کشوری را که به لحاظ میانگین نمرات از ایران ضعیفتر باشد را بررسی کنیم ممکن است وضعیت آن در این شاخص حداقل توانایی دانش آموزان، بهتر از ایران باشد و این خیلی تأسف آور است، یعنی تأثیر مدارس خوب، غیردولتیها و شهریهایها در نمرات و عملکرد دانش آموزان را اینجا شاهد هستیم.
حتی برخی مدارس هستند ( 6 مدرسه از میان 250 مدرسه سال 2015) که هیچ دانش آموزی به حداقل کیفیت و شایستگی یادگیری نرسیده بود، دادههای سال 2019 به تازگی منتشر شده است و باید وضعیت را بررسی کنیم؛ اینجا باید این سوال را پرسید پس آموزش و پرورش چه کار میکند؟ دولت که در حال سرمایه گذاری است و انصافاً از لحاظ آموزش کمّی خوب عمل میکند، تقریبا 100 درصد پوشش تحصیلی در دوره ابتدایی داریم اما شعار اصلی آموزش و پرورش باید گذر از کمیت به سمت کیفیت باشد. یعنی در چهار سال آینده فقط به این فکر نکنیم که دانش آموزان را فقط سر کلاس درس بیاوریم بلکه به کیفیت آموزش و یادگیری آنها نیز بیاندیشیم.
چه اتفاقی در مدارس میافتد؟ دانش آموزان عمر خود را میگذارند، خانواده و دولت هم هزینه میکند اما دست آخر هیچ اتفاقی نمیافتد. باید سیاستهای خود را به گونهای تغییر دهیم که صرفاً سرکلاس رفتن مهم نباشد بلکه یادگیری دانش آموزان مهم باشد و اینجا آموزش و پرورش مقصر است چون دولت دارد خرج میکند.
اگر آموزش و پرورش انقدر هزینه نمیکرد بنده اینگونه فکر نمیکردم. ببینید آموزش و پرورش در حال تلاش است، دولتها ممکن است در برخی موارد ضعیف باشند اما در برخی حوزه نیز قوی هستند و انصافاً خوب عمل میکنند مثلاً وقتی در یک روستا برای یک یا چهار دانش آموز یک معلم اختصاص میدهیم این خیلی ارزش دارد اما از طرف دیگر انتظار داریم این فرد، معلم خصوصی یک یا چهار دانش آموز باشد و وضعیت کیفیت آموزش آنها باید خیلی خوب باشد اما وقتی بررسی میکنیم می بینیم اینگونه نیست، پس با وجود زحمت زیادی که کشیده میشود ما باید بهینهتر عمل کنیم و هزینههایی که صرف میشود به کاربرد نهایی و جدیتر منجر کنیم.
عربستان سعودی جزو کشورهای بالا از لحاظ دسترسی به آزمایشگاه در مدارس است. اما در شاخص تأکید جزو کشورهای ضعیف است یعنی در عربستان به این نتیجه رسیدهاند برای اینکه وضعیت دانش آموزان در درس علوم خوب شود مدارس را به آزمایشگاه مجهز کنند اما در مدارس کسی سراغ آزمایشگاه نرفته است بنابراین نگاه صرف ابزاری بدون توجه به تحول دیدگاهی به نتیجه ختم نمیشود.