رویداد۲۴ امیر بیابانگرد: «به راستی هم که تغییرات انجام شده توسط کمون در پاریس معجزهآسا بود. گویی کمترین نشانی از ٱن پاریس هرزه دورهی امپراطوری به چشم نمیخورد. این پاریس دیگر میعادگاه زمینداران بریتانیایی، مالکان ایرلندی هرگز شبی در ایرلند به سر نبرده، بردهفروشان سابق و معاملهچیهای امریکا، مالکان سابق رعایای وابسته به زمین روسی و نجبای اراذلش نبود. دیگر جسدی در سردخانه دیده نمیشد، شنیده نمیشد که در و پنجرهی خانه کسی را شبانه شکسته باشند، خلاصه از دزدی خبری نبود؛ در واقع برای نخستینبار از ایام فوریهی ۱۸۴۸ به بعد کوچههای پاریس امن شده بودند، بیآن که هیچ نوع پاسبانی در کوچهها باشد.
یکی از اعضای کمون میگفت: «دیگر کسی از آدمکشی، دزدی، یا تهاجم به دیگری چیزی نمیشنود، به راستی مثل این است که از روزی که پلیس و دم و دستگاهاش از پاریس به ورسای منتقل شده همه آنهایی را که وجودشان به طور معمول با وجود خود او ملازمه داشت همراه خودش از پاریس برده است.» کارل مارکس / خطابه در شورای عمومی انترناسیونال
به گزارش رویداد۲۴ در ۲۸ مارس ۱۸۷۱ اولین حکومت پرولتاریا در جهان موسوم به کمون پاریس اعلام موجودیت کرد. کمون پاریس حکومتی سوسیالیستی بود که از ۱۸ مارس (به طور رسمی از ۲۸ مارس) تا ۲۸ می ۱۸۷۱ کنترل پاریس را در دست داشت. اگرچه عمر کمون پاریس کوتاه بود، اما نحوه شکلگیری آن، قوانین وضع شده در آن و سرکوب و اعدام گستردهی کمونارها (کمونیستها) باعث شد تا این ۷۰ روز به یکی از مهمترین دورههای تاریخ بدل شود.
کمون پاریس تاثیر فراوانی در آثار متفکرانی، چون کارل مارکس، فردریش انگلس، ولادیمیر لنین، لئون تروتسکی و اندیشمندان امروز گذاشت. همچنین هنرمندانی، چون برتولت برشت، نورداهل گریگ، آرتور آداموف، گاستون لورو و سایرین در آثارشان به کمون پاریس پرداختهاند.
از ۱۹ ژوئیه ١٨٧٠ تا ۲۸ ژانویه ۱۸۷۱ جنگی ۶ ماهه بین امپراتوری دوم فرانسه و پادشاهی پروس رخ داد. در آن زمان لویی بناپارت (ناپلئون سوم) امپراتور فرانسه و اتوفون بیسمارک زمامدار پروس بودند. نتیجه این جنگ پیروزی قاطعانه پروس و برکناری و تبعید لویی بناپارت بود. این جنگ همچنین به وحدت آلمان و روی کار آمدن جمهوری سوم فرانسه انجامید.
با محاصره پاریس توسط پروسیها اختلاف بین فقیر و غنی بیشتر شده بود و کمبود غذا و آتشافروزیها بر نارضایتی وسیع مردم میافزود. در این هنگام پرولترها روی خوش بیشتری به عقاید رادیکال نشان میدادند.
یک خواست مشخص این بود که پاریس باید دولتی خودمختار با شورای انتخابی خود داشته باشد. چیزی که به نفع بورژواهایی که رویای حکومت در سر داشتند نبود. آدولف تیر که در آن زمان صدر دولت بود و سپس رئیس جمهور فرانسه شد از پروسیها تقاضای صلح کرد و آنان اشغال پاریس را از مفاد صلح برشمردند.
با وجود سختیهای بسیار محاصره، پاریسیهای ناراضی و خشمگین به مخالفت اشغال شهرشان برخاستند. به همین سبب هزاران شبهنظامی پاریسی تحت عنوان «گارد ملی» به دفاع از شهر پرداختند.
گارد ملی در مقابل اشغال بسیار مقاوم بود و منطقه حضور پروسیها را به گوشه کوچکی از شهر تقلیل داد. کمیته مرکزی گارد ملی کانون دفاع از پاریس بود و آدولف تیر متوجه شده بود که آن کمیته میتواند به آلترناتیوی برای قدرت سیاسی تبدیل شود.
در ۱۸ مارس آدولف تیر نیروهای ارتش را برای بازپسگیری سلاحهای پروسیها که به دست گارد ملی افتاده بود اعزام کرد. سربازان ارتش که به هیچ وجه از روحیه بالایی برخوردار نبودند به جای عمل به دستور به گارد ملی و محلیها پیوستند و زمانی که ژنرال کلود مارتین لو کنت دستور شلیک به جمعیت بیسلاح را داد سربازانش او را از اسب پایین کشیدند.
پس از آن قیام مردمی چنان گسترده شد که ارتشیهای دیگری نیز به آن پیوستند و آدولف تیر فرمان خروج فوری همه نیروهایش از پاریس را صادر کرد. به این ترتیب آدولف تیر و همپیمانانش به ورسای گریختند. سپس کمیته مرکزی گارد ملی که حالا تنها دولت واقعی در پاریس بود قدرت خود را واگذار کرد و انتخاباتی را برای تشکیل شورای کمون در ۲۶ مارس برگزار کرد.
آلن بدیو فیلسوف چپگرای زندهی فرانسوی مینویسد: «در شب مقاومت محلهها (۱۸ مارس ۱۸۷۱) هنگامی که یگانهای ارتش بی آنکه موفق به مصادره توپها شوند عقبنشینی میکنند، میتوان به بازگشت نظم متوسل شد، به مذاکره با دولت پرداخت، دار و دستهی جدیدی از فرصتطلبان را از کلاه تاریخ بیرون آورد... این بار، اما از این خبرها نخواهد بود.»
بعد از انتخابات اعضای شورای کمون را کارگران، روزنامهنگاران و تعداد زیادی از فعالان سیاسی از جمله سوسیالیستها تشکیل دادند. بدین ترتیب کمون پاریس در ۲۸ مارس رسماً آغاز به کار کرد.
بیشتر بخوانید: دادگاه نظامی سرلشکر احمد مقربی جاسوس مرموز شوروی
برخی از قوانین وضع شده توسط کمون پاریس بدین شرح بود: بخشش کرایه خانهها برای کل زمان محاصره که در طول آن اجارهخانهها بهطور قابل توجهی توسط صاحبخانهها افزایش یافته بود، الغای شبکاری در صدها نانوایی پاریس، الغای حکم اعدام و سوزاندن گیوتینها، در نظر گرفتن حقوق برای همسران و فرزندان اعضای گارد ملی که در طول نبرد کشته شده بودند، بازگرداندن مجانی همهی ابزار کار کارگران از انبارهای وثیقهگذاری دولت که در طول دوران جنگ و محاصره به زور از کارگران گرفته و به این انبارها فرستاده شده بود، به تعویق انداختن مهلت بازپرداخت همه وامها و قرضها و الغای سود مضاف بر آنها، الغای سربازی اجباری و تعویض ارتش دائمی با گارد ملی، جدایی کلیسا از دولت و بخشیدن تمام داراییهای کلیسا به دولت، حذف مذهب از مدارس، تبدیل کلیساها به محل تشکیل جلسات سیاسی عصرانه، آموزش رایگان. در دوران کمون تقویم جمهوریخواه فرانسوی مجدداً مورد استفاده قرار گرفت. در آن زمان به جای پرچم سه رنگ فرانسه از پرچم سرخ استفاده شد.
جمهوریخواهانی که بیشتر به لیبرالیسم گرایش داشتند نیز کنار سوسیالیستها در کمون پاریس شرکت داشتند. به همین علت کمون از آن زمان تا امروز بهطور مداوم توسط مارکسیستها و دیگران گرامی داشته شده است که توانست تجلی یک همکاری انقلابی تمام عیار باشد و گرایشهای مختلف سیاسی را در کنار هم جمع کند.
مارکس ایدههایی، چون ضرورت پاسخگو کردن نمایندگان، اهمیت تفوق قوهی مقننه بر قوهی مجریه، و نیاز به تحول گسترده نهاده در جهت منافع مردم را از تجربهی کمون میگیرد. او به این دلیل ستایشگر کمون پاریس بود که در آن به جای این که کابینه و رئیسجمهوری منفک از قوهی مقننه باشند، مناصبی شبیه وزارت به خود اعضای شورای کمون داده میشد.
کمون پاریس رویدادی بود نمایانگر امکان رهایی انسان. انقلابی که قصد داشت تمام نهادها و دستگاههای سرکوب و ایدئولوژیک را برچیند و امکان دهد که مردم خودشان و از طریق فرستادگانی که هر لحظه قابل تغییرند، امور جامعه را اداره کنند.
سرانجام از روز ۲ آوریل کمون مورد حمله ارتش ورسای قرار گرفت و پاریس به طور منظم بمباران شد. اگرچه در خارج از پاریس تظاهراتهایی در دفاع از کمون برپا شد و اتحادیههای کارگری و سازمانهای سوسیالیست به حمایت از کمون پرداختند، اما هرگونه امید برای دریافت کمک جدی از خارج نقش بر آب شد، زیرا آدولف تیر و همراهانش در ورسای موفق شده بودند ارتباط پاریس با بیرون را قطع کنند.
در ۲۱ می دروازهای در بخش غربی دیوار مستحکم شهر با احتمال خیانت به روی ارتش ورسای باز شد. آنها مورد استقبال ساکنان محلههای مرفهنشین غربی قرار گرفتند و دست به فتح دیگر نقاط شهر زدند. در طول حمله بسیاری از شهروندان بیسلاح کشته شدند. اسیران بدون محاکمه تیرباران میشدند و اغلب این اعدامها در ملاء عام بود.
ساکنین پرولتر مناطق شرقی پاریس مقاومتی جانانه کردند. در آنجا نبرد خیابانی تا هشت روز ادامه یافت که به هفته خونین مشهور شد. لیسا گاری روزنامهنگار جمهوریخواه انقلابی و تاریخنگار کمون پاریس، چنین میگوید: «در محلههای مردمی، همچون باستیل، با وجود قریبالوقوع بودن فاجعه، ضیافت انقلابی شاد و زندهای ادامه دارد. محلههای شیک همچون شانزهلیزه اما، غوطهور در تاریکی، در سکوت به سر میبرند.»
در ۲۸ می ارتش اعلامیهای خطاب به پاریسیها صادر کرد. متن اعلامیه چنین بود: «ارتش فرانسه برای نجات شما آمده است. پاریس آزاد شد. سربازان ما در ساعت چهار آخرین بخش شورشی را هم تسخیر کردند. امروز جنگ تمام شده است. نظم، کار و امنیت دوباره متولد خواهند شد.»
۱۴۷ نفر از کمونارهای باقیمانده پای دیواری در گورستان پرلاشز تیرباران شدند که امروز به دیوار کمونارها معروف است. ژول ژوی شاعر فرانسوی، درباره دیوار کمونارها چنین سروده است: «معبدی بدون صلیب و بدون محراب، بدون نیلوفرهای طلایی و بدون پنجرههای آبی آسمانی کلیسا. معبدی که وقتی مردم از آن صحبت میکنند، آن را دیوار مینامند.»
در طول تهاجم ارتش و در کشتار فجیع ماه می حدود ۳۰ هزار کمونار به قتل رسیدند. پس از آن هرگونه هواخواهی از کمونارها جرم بود و عدهی زیادی به این خاطر دستگیر شدند. حتی راستگرایان این حد از سرکوب وحشیانه کمون را غیرقابل توجیه میدانند.