رویداد۲۴ بنا بر اعلام ایسپا تا ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ در مجموع ۱۰ موج نظرسنجی انتخاباتی با جامعه آماری افراد بالای ۱۸ سال کل کشور اجرا شده که بر آخرین برآوردها میزان مشارکت شهروندان در انتخابات ریاست جمهوری، ۴۱ درصد بوده است. این یعنی تا این لحظه ۵۹ درصد از جامعه در انتخابات شرکت نخواهند نکرد. در نظرسنجیهای دیگر البته وضعیت بدتر بوده است؛ چه آنکه نظر سنجی واحد افکار سنجی کیو که بعد از مناظره اول کاندیداهای ریاست جمهوری اگرچه نشان گر شیب نزولی است، اما همچنان رقم بالای تحریمیهای انتخابات را نشان میدهد. بر اساس نتایج این نظرسنجی، ۳۱ درصد واجدین شرایط رای دادن اعلام کردهاند که در انتخابات شرکت نمیکنند. این یعنی ۶۹ جامعه حاضر به مشارکت در مهمترین اتفاق سیاسی کشور نیستند.
همواره بخشی از جامعه در انتخابات شرکت نمیکند که این موضوع در تمام دنیا صادق است. اما بخشی که در انتخابات شرکت میکرده و در این دوره ترجیح داده پای صندوقهای رای نرود، بسیار افزایش یافته است. بخشی از این افراد اصلاحطلبانی هستند که با توجه رد صلاحیتها انتخابات را تحریم کردهاند. بخش دیگر براندازانی هستند که با هشتگهای «نه به جمهوری اسلامی» و «نه به انتخابات»، «براندازم»، «رای بی رای» و ... تلاش میکنند دیگران را از مشارکت در انتخابات بازدارند. تعداد افراد این دسته بعد از سه اتفاق حوادث دیماه سال ۹۶ و آبان ۹۸ و شلیک به هواپیمای اوکراینی بیشتر شده است.
البته در این میان تناقضهای عجیبی رخ داده است؛ از جمله نیروهای اپوزیسیون همچون فرخ نگهدار یا الهه هیکس که تا کنون علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکردند، خواستار مشارکت مردمی شدهاند، اما از داخل نیروهای نظام همچون محمود احمدی نژاد یا مصطفی تاجزاده و ... معتقدند انتخابات ۱۴۰۰ به انتصابات تبدیل شده و دلیلی برای مشارکت در آن وجود ندارد.
در چنین شرایطی که آمار تحریمیهای انتخابات از شرکتکنندگان بیشتر شده، سوال این است که قدرت براندازها چقدر شده و آیا آنها توان تاثیرگذاری بر جمهوری اسلامی را دارند؟
عماد بهاور فعال و کارشناس سیاسی درباره تاثیر و نفوذ براندازها بر ساختار سیاسی ایران به رویداد۲۴ میگوید: اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی پراکنده هستند و انسجام و رهبری یکپارچهای ندارند، از همین رو معتقدم تاثیر چندانی بر ساخت سیاسی ندارند و در اغلب موارد نه تنها اپوزیسیون به نظام سیاسی ضربه نمیزنند بلکه وجودشان برای نظام مفید هم است، زیرا مواجهه با اپوزیسیون رادیکال و بعضاً خشونتطلب به سرکوب و اعمال زور مشروعیت میبخشد.
بهاور به وضعیت اپوزیسیون کشور از جمله سلطنتطلبان و مجاهدین خلق اشاره میکند و میگوید: سازمان مجاهدین خلق تشکیلات دارند، اما پایگاه اجتماعی و اعتبار ندارند، این سازمان نیروهای وفادار و قدرت مالی دارند که به واسطه قدرت مالی میتوانند خرابکاری هم انجام دهند و البته ظاهراً تحت اشراف نیروهای امنیتی هم هستند. این گروه اهمیت و تاثیر چندانی ندارند.
بهاور همچنین با اشاره سلطنتطلبان میگوید: این گروه سازمان و تشکیلات مشخصی ندارند، اما تا حدی پایگاه اجتماعی در میان مردم عادی پیدا کرده است، اما نیروهای ثابت و وفادار ندارند و اگر هم میبینیم که شعارهایی در دفاع و حمایت از رضا شاه در میان معترضان سرداده میشود، صرفا بیان نوعی اعتراض به نظام است نه آنکه از روی آگاهی تاریخی صورت گرفته باشد. این شعارها بر مبنای آگاهی تاریخی نیست و لزوماً ربطی به عملکرد واقعی رضا شاه پهلوی ندارد. یک تصویری ایجاد شده که فکر میکنند همه امور خوب بوده و به یکباره با یک انقلاب همه چیز برهم ریخته است. مثلا ممکن است شبکه من و تو را چند میلیون نفر ببینند، اما این افراد نیروهای تشکیلاتی و وفادار سلطنتطلبها محسوب نمیشوند تا بخواهند فعالیت سازماندهیشده برای آنها انجام دهند. از همین رو زمانی که نه تاثیری بر ساخت سیاسی دارند و نه دارای سازمان و تشکیلات مشخصی هستند، اهمیتی هم نمیتوان برای آنها و قدرت تاثیرگذاریشان قائل شد؛ حتی برخی از رفتارهایشان بیشتر به نفع سیستم اقتدارگرا در داخل کشور است.
او ادامه میدهد: ولیعهد هیچ وجاهتی به عنوان رهبر سیاسی ندارد و بیشتر در همان جایگاه تئوری سلطنت موروثی مطرح است. به نظرم اگر کمی رفاه عمومی بیشتر شود یا آزادیهای اجتماعی افزایش یابد، دیگر شاهد همین شعارهای نوستالژیک برای دوران پهلوی هم نخواهیم بود. این رفتارها و شعارها بیشتر واکنشی و احساسی هستند.
بهاور بر این عقیده است که اگر نظام با ثباتی وجود داشته باشد، گفتگو با اپوزیسیون را در دستور کار خود قرار میدهد اما متاسفانه فکر میکنند گفتگو با اپوزیسیون به معنای به رسمیت شناختن آنها است بنابراین هیچ وقت گفتوگو نمیکنند. بسیاری از کشورها بودند که به تدریج گروههای مسلح مخالف را جذب نظام سیاسی خود کردند. مهندس بازرگان ابتدای انقلاب تلاش داشت اپوزیسیون تندرو در مجلس نماینده داشته باشند، زیرا معتقد بود در اینصورت آنها خودشان را بخشی از سیستم میدانند و دست از منازعه بر میدارند. ما با انتخابات بسته و سرکوبهای خشونتآمیز، خوراک گروههای اپوزیسیون را تامین میکنیم و به آنها اعتبار و قدرت میدهیم. اگر نظام عاقلی داشته باشیم طبیعتاً باید به دنبال گفتوگو و جدب اپوزیسیون باشد، نه اینکه وجود اپوزیسیون را بهانه سرکوب سیاسی قرار دهد و مشکلات را هم به گردن آنها بیندازد.
محمد علی وکیلی نماینده سابق مجلس به رویداد۲۴ میگوید: یکی از مهمترین اپوزیسیونهای ایران سلطنتطلبان هستند که نماد آنها رضا پهلوی است. این در حالی است که رضا پهلوی هیچ ویژگی مثبتی از معدود ویژگیهایی که اجدادش داشتند را ندارد بنابراین نمیتواند لیدری هشتگ «نه به جمهوری اسلامی» را عهده دار شود.
وکیلی درباره تاثیر هشتگها بر جمهوری اسلامی میگوی: این جنبشها قائم به فرد است، افرادی که غیرمتجانس با مردم و کشور ایران هستند. اینها نماینده و سخنگوی هیچ جریان و جنبش ملی و مذهبی ایرانی نیستند بنابراین قاطبه مردم مردم به رضا پهلوی اعتماد نمیکنند زیرا او را در اندازه مدیریت نمیبینند.
وکیلی در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است نسل جوان و امروزی ایران، انتخاب پدرانشان برای آری به جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشند، گفت: ما یک مبدا مشروعیتی داریم به نام رفراندوم جمهوری اسلامی که با ۹۸ درصد رای مثبت پیروز شد. اینکه آیا نسلهای بعدی همچنان آن را بپذیرند یا نه، نامعلوم است و نوعی گمانه زنی است. شخصا معتقدم نسلهای جدید همچنان موافق نظام حاکم هستند و اگر مسئولین سلیقه به خرج میدادند و مسیر مشارکت بیشتر مردم فراهم میآوردند، میزان مشارکت افزایش پیدا میکرد.