رویداد۲۴ علیرضا نجفی: به ادعای مورخان و زیست شناسان آنچه گونه انسان را از دیگر گونهها تمیز داد و بر آنها چیره کرد قدرت ارتباطات جمعی او بود. انسانها به واسطه زبان گسترده خود میتوانستند نظامهای گسترده معنایی و اجتماعی بسازند که همکاری موثر تعداد بالایی ازآنها را ممکن میکرد. یووال هراری مثال کشور و قبیله هرا برای این موضوع مطرح میکند. کشور و قبیله وجود بیرونی و عینی ندارند؛ آنها در سطح زبان ساخته شدهاند تا عدهای انسان که در حالت معمولی نمیتوانند با بیش از صد نفر همکاری موثر داشته باشند در سطحی بسیار وسیع کار و همکاری کنند. زبان دیگر گونههای جانوری محدود است و چنین امکانی را ندارد و این است دلیل برتری بشر بر دیگر گونهها.
شبکههای اجتماعی، مطبوعات، گرافیتهای خیابانی و اعلامیههای سیاسی نیز علاوه بر بکارگیری زبان در سطحی گسترده، نظامی از نشانههای گفتاری و معنایی و بنابرین در سطح صوری خود نیز گونهای زبان هستند. همه این رسانهها به واسطه دادن آگاهی یا آگاهی کاذب به «شهروند-سوژهها» آنها را برای گونهای بودن و عمل کردن اجتماعی آماده و ترغیب میکنند. درست در همین نقطه که دولتها رابطهای دوسویه با این رسانهها پیدا میکنند.
رسانهها از طرفی میتوانند جامعه را انتِگره و یکسان کنند و سیاستهای کلان و خرد حاکمیت را در تمام سطوح بازتولید کنند و از طرف دیگر میتوانند همکاری گروهی و احساسات جمعی سوژهها را علیه نظم موجود و حاکمیت برانگیزند.
در جوامع دموکراتیک که جامعه مدنی ریشهدار است و در امتداد دولت، ساختار سیاسی و اجتماعی را متحول میکند، شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی به عنوان فرصتی برای سوژهسازی و بازتولید نظم موجود استفاده میشوند، اما در کشورهای استبدادی که حکومت مشروعیت خود را نه از مردم که از منابع مابعدالطبیعی و به واسطه نیروی قهری به دست میآورد، شبکههای اجتماعی و رسانهها چیزی جز تهدید برای حکومت مرکزی نیستند.
در جوامعی که قدرت در راس هرم سیاسی متمرکز است و شکاف عمیقی بین دولت و مردم وجود دارد، کارکرد اصلی شبکههای اجتماعی و رسانهها، یعنی همان آگاهی جمعی و امکانبخشی به همکاری موثر گروه زیادی از مردم، چیزی جز تهدید مستقیم حاکمیت نیست. به همین خاطر است که دولتهای مدرن در ایران پسامشروطه همواره رویکردی خصمانه به مطبوعات، رسانهها و شبکههای اجتماعی داشتهاند.
به گزارش رویداد۲۴ در ابتدای مشروطه نگرانی چندانی درباره مطبوعات وجود نداشت چرا که بیش از نود درصد مردم سواد خواندن و نوشتن نداشتند و آن عده محدود باسواد نیز روزنامه نمیخواندند. به همین دلیل روزنامههای دوران مشروطیت عملا تبدیل به اساسنامه، مانیفست یا اعلامیه سیاسی برای پیروان یک حزب بود و چندان اثر اجتماعی نداشت. اما روزنامهنگاران و اعضای احزاب مترقی که تحت تاثیر روشنگریهای مطبوعات علیه وضعیت نابسامان کشور قیام میکردند اوضاع خوبی نداشتند.
ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل دو تن از همان روزنامهنگارانی بودند که به دستور محمدعلی شاه قاجار در در حضور وی به قتل رسیدند چرا که مقام مقدس شاهی را با دفاع از مشروطیت زیرسوال برده بودند.
حکمای مستبد اوایل قرن ترجیح میدادند خود روزنامهنگار و نویسنده را از میان بردارند تا اینکه روزنامه و کتابش را سانسور کنند. رضاشاه نیز همین کار را میکرد. مثلا پنجاه و سه نفر از روزنامهنگاران و ترقی خواهان اجتماعی به رهبری تقی ارانی به دستور شاه زندانی شدند و بسیاری تبعید و کشته شدند. اما شاه به زودی متوجه لزوم سانسور محتوایی را نیز متوجه شد. شخصی به نام محرمعلی زینلی (محرمعلی مطبوعات) از سوی شهربانی مسئول سانسور مطبوعات بود که سواد چندانی هم نداشت و بیشتر اعمال سانسورهایش سلیقهای بود.
بیشتر بخوانید:
میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل؛ روزنامه نگار پیشگام، قربانی استبداد
به گزارش رویداد۲۴ سیدمحمد محیط طباطبائی درباره محرمعلیخان چنین اظهار عقیده کرده است: «به هر نسبت که به دوره حکومت و سلطنت رضاشاهی افزوده میشد این مراقبت از مطبوعات و اجتماعات شدت مییافت. در سال ۱۳۰۹ که از خوزستان به تهران باز آمدم و با مطبوعات محدود روز تماس پیدا کردم، دریافتم که بدون سروصدا و هیاهو یکی دو تنی از نمایندگان نظمیه که کارمند موظف آنجا بودند، به چاپخانهها شبانه سر میزدند و اخبار روزنامهها را که در حال چاپ بودند میدیدند و اگر چیزی ممکن بود اسباب زحمت شود به سردبیر روزنامه که چاپخانه مراقب کارش بود، تذکر میدادند و اصلاح میشد. از این مأمورین اسم دو تا را به یاد میآورم. یک آدم عبوسی، که با دنیا سر ناسازگاری داشت، به نام شمیم. و یک زیردست همدست به نام محرمعلیخان که به یادم میآید در (شفق سرخ) رفتوآمد داشتند»
اعلامیههای کاغذی تاریخی بسیار قدیمی داشتند. حزب توده پس از سال ۱۳۲۸ که توسط شاه ممنوع اعلام شد چند چاپخانه مخفی ایجاد کرد که در آن اعلامیهها و نشریات خود را چاپ و بین هوادارانش توزیع میکرد. با توجه به مهارت فنی اعضای حزب، این کار به آسانی انجام میگرفت و برای سالها ادامه داشت. اسلام گرایان این روش را از تودهایها آموختند و در سالهای بعد تعدادی چاپخانه برای خود ایجاد کردند.
اسلامگرایان از دهه چهل توزیع اعلامیه را آغاز کردند. مصطفی حائری که از اعضای فعال آنها بود درباره این موضوع چنین میگوید: «به دلیل نبود چاپخانهای که بتوان نامه امام را چاپ کرد به فکر ساخت چاپخانه در محل کارخانه مرحوم شاهنگیان افتادیم، آقای مهدی فدایی کاغذ و حروف را از اصفهان تهیه کرد و به تهران ارسال شد. حروف را یکی یکی کنار هم میچیدیم. این کار وقت زیادی میبرد؛ بهخصوص که مهارتی در این کار نداشتیم. با مکافات بسیار، روی یک تکه تخته حروف را کج و کوله میگذاشتیم تا بعدا میزانش کنیم. شب آخر تا نماز صبح بیدار بودیم و کار میکردیم تا اعلامیه تمام شد. وقتی داشتیم (روحالله الموسوی الخمینی) اش را میزدیم، آقای شاهنگیان خم شد تا چیزی از روی زمین بردارد؛ اما موقع بلند شدن کمرش به تخته خورد و همه حروف چیده شده، روی زمین و میان خاکها ریخت. مرکب با زحمت فراهم میشد. بعضی قسمتهای دستگاه هم از چوب ساخته بودیم و خوب کار نمیکرد. بعد از تهیه اعلامیهها را در پاکت گذاشته و به ۲۶ هزار اسم و آدرس ارسال کردیم.»
اما ساواک هم بیکار ننشسته بود در سال ۱۳۴۶ چاپخانههای حزب توده را کشف و منحل کرد. همچنین افراد بسیاری به جرم پخش اعلامیه دستگیر شدند. شهربانی و ایست بازرسیها ملزم شدند خودروها و کیف افراد مشکوک را بازرسی کنند و چند نفر از کارکنان چاپخانهها احکام سنگین قضایی گرفتند.
دوران محمدرضا شاه پهلوی دوران گسترش سانسور بود. شهربانی فعالانه وارد سانسور کتاب و روزنامه شد و فیلمهای سینمایی نیز توسط نمایندگان مذهبیون سانسور میشدند. تعداد روزنامههای و کتابهای چاپی پس از دهه بیست بسیار بیشتر شد و این امر به نوبه خود سانسور را نیز بیشتر کرد.
اما آنچه بیش از همه بر رفتار قهرآمیز محمدرضاشاه با رسانهها افزود، کودتای ۲۸ مرداد بود. شاه با بالاگرفتن محبوبیت مصدق جایگاه خود را در خطر جدی میدید و به همین دلیل دست به سانسور گستردهای زد و بسیاری از نویسندگان، شاعران و روشنفکران چپگرا را زندانی کرد.
خشم فروخورده نیروهای ترقیخواه از این محدودیتها بود که آنها را در صف انقلابیون و در کنار آیت الله خمینی نشاند. در این دوره کارکرد شبکههای اجتماعی به صورت نوار کاست بود. طرفداران آیت الله خمینی سخنان وی را در قالب اعلامیه و نوار کاست پخش میکردند و ساواک و نیروهای امنیتی نیز پیگیرانه تولید کنندگان چنین محتواهایی را تعقیب و بازداشت میکردند.
از طرفی نیز دولتمردان پهلوی سعی در جعلی جلوه دادن محتوای آنها بودند. غلامرضا ازهاری نخست وزیر وقت ایران در اظهار نظری مشهور صدای معترضان را «نوار» نامید و معترضان در پاسخ وی را «بیچاره» خواندند. شعار مشهور «ازهاری بیچاره / نوار که پا نداره» مربوط به همان دوران است. «نوار» خواندن صدای اعتراضات، اما نشانگر بیاعتمادی دولت به این رسانه جدیدالظهور در جامعه ایران بود. همانطور که این روزها بسیاری محتویات خبری و علمی اینترنیت و فضای مجازی را کلا جعلی میدانند در آن زمان نیز نوار کاست در نظر محافظهکاران وسیلهای بود که میشد هر چه خواست در آن جعل کرد و دست به تحریف واقعیت زد.
نوار وسیلهای بود که چپگرایان سرودهای انقلابی خود را روی آن ضبط و تکثیر میکردند و انقلابیون مذهبی سخنان آیت الله خمینی را با آن به دست دیگران میرسانند. نوار کاست از سالهای ۱۳۵۵ به بعد باب شد.
انقلابیونی که خود دست در کار چاپ و پخش اعلامیه بودند، پس از انقلاب در برابر همرزمان سابق خود قرار گرفتند و اعلامیههای سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروهها را جمعآوری میکردند. سالهای نخستین انقلاب آخرین ایامی بود که در ایران از اعلامیه و نوار کاست برای مبارزه سیاسی استفاده شد.
به گزارش رویداد۲۴ با برچیده شدن بساط اعلامیه و نشریات زیرزمینی تنها گزینهای که باقی مانده بود، نشریات رسمی بود. این نشریات رسمی در ایران دوران اصلاحات گسترش یافتند و به دلیل اینکه هیچ یک از گروههای انقلابی و دگراندیش حق حضور در سیاست را نداشتند، نشریات اصلاحطلبان نماینده طیف گستردهای از این گروهها شد که به تدریج میتوانستند صدایی در کشور خود داشته باشند. اما ماجراهای ۱۸ تیر دستور برخورد با نشریاتی که به تعبیر آیت الله خامنهای، تریبون دشمن شده بودند این روند را متوقف کرد.
در دهه هشتاد، پدیده جدیدی وارد جامعه ایران شده بود و هر روز گستردهتر میشد؛ اینترنت. نخستین شبکه اجتماعی که درمیان ایرانیان محبوب شد، اورکات بود. برنامهای که میشد در آن عضو شد و با دوستان در مورد موضوعاتی گفتگو کرد. دولت محمد خاتمی دستور فیلتر اورکات را داد چرا که حکومت جدید علاوه بر حوزه سیاسی، خواستار کنترل حوزه عمومی و شخصی نیز بود و این کنترل باید در راستای قوانین فقهی انجام میگرفت. بیم این میرفت که با گسترش برنامههایی، چون اورکات ارتباط خارج از برنامه دو فرد نامحرم تسهیل شود و آنچه حاکمیت فساد مینامید، جامعه را اشباع کند.
پس از اورکات، یاهومسنجر همگانی شد که شاید به علت ریخته شدن قبح اینترنت فیلتر نشد؛ اما با روی کار آمدن رسانههای جدید، محدودتر شد. فیسبوک و توییتر شبکههای اجتماعی بودند که باعث کم شدن محبوبیت یاهو شدند و خود این شبکهها نیز پس از سال ۱۳۸۸ و رویکرد قهری و امنیتی حاکیمت به جامعه فیلتر شدند.
شبکههای اجتماعی در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ همان نقش مذکور رسانه و زبان را بازی میکردند؛ یعنی ایجاد امکان همکاری موثر و گسترده بین شهروندان. این امر با توجه به شکاف بین مردم و حاکمیت تحمل نشد و این شبکهها نیز فیلتر شدند.
همزمان با گسترش فیسبوک، استفاده از چت جیمیل هم به شدت برای ارتباطات افراد استفاده میشد. گروههایی هم در گوگل تشکیل میشد و مباحثی در آنجا شکل میگرفت اما گوگل هیچگاه به ابزاری مناسبی برای ارتباطات جمعی در ایران تبدیل نشد و استفاده از آن بیشاز هر چیز برای جستجو بود.
اینستاگرام هم ابزار دیگر فضای اشتراکی برای بیان عقاید و اظهارات افراد بود. این شبکه اما نقش جریانساز نداشت چراکه استفاده آن بیشتر غیرسیاسی بود؛ چنانکه در حال حاضر نیز همین روند وجود دارد.
شبکه اجتماعی وایبر فضای جدیدی بود که یکی دو سال در ایران جا باز کرد اما به سرعت کنار گذاشته شد. پس از وایبر مهمترین شبکه اجتماعی چند سال اخیر در ایران، تلگرام بود که فضای سیاسی ایران را متحول کرد. گروهها و کانالهای تلگرامی سریعتر از هر ابزار ارتباطی دیگر اطلاعات را منتشر میکردند؛ به نحوی که در برخی موارد خبرگزاریها چندین ساعت بعد به آن اطلاعات دست مییافتند. نکته مهم این بود که کانالهای تلگرامی نظارت حاکمیت را نداشت و به همین دلیل در اطلاع رسانی، محافظهکاری رسانههای رسمی را نداشتند. ضمن اینکه ماهیت گروههای تلگرامی این بود که نوع ارتباطات در آن دوسویه بود. تلگرام بعد از حوادث سال ۹۶ در فیلتر شد. دلیل این موضوع انتشار اخباری در کانال آمدنیوز متعلق به روح الله زم بود. با دستگیری و اعدام روح الله زم البته فیلترینگ تلگرام رفع نشد.
پیش از آنکه شبکه اجتماعی تلگرام در این پا بگیرد، بستر سخنان چالشی و ارتباطات اجتماعی در ایران توییتر بود. اپلیکیشنی که البته توقیف و فیلتر شد. این در حالی است که عمده مقامات ایران در رفتاری متناقض هماکنون عضو این شبکه اجتماعی هستند.
از چند ماه پیش شنیده شد که افرادی که گوشی آیفون دارند، امکان دسترسی به شبکه اجتماعی جدیدی به نام کلاب هاوس را پیدا کردهاند. این شبکه اقبال عمومی نداشت اما در عرض یکی دو هفته به ابزاری عمومی تبدیل شد. برای سیاسیون اینگونه بود حضور ناگهانی محمدجواد ظریف در یک روم کلاب هاوس توجهها را به سمت این شبکه معطوف کرد. ظریف با حضور در یک روم توضیحاتی درباره توافق ایران و چین ارائه کرد و به سوال مخاطبانی از طیفهای مختلف (از مسعود بهنود بیبیسی گرفته تا یاسر جبرائیلی خبرگزاری فارس) پاسخ داد. اتفاقی که پیش از این برای مقامات جمهوری اسلامی در دالانهای سازمان ملل (نماد همبستگی و یکپارچگی در جهان) هم نیفتاده بود.
از سوی دیگر مساله تکثر جریانهایی که امکان طرح سوال و دریافت پاسخ از سوی مقامات را در کلاب هاوس به دست آوردهاند، ویژگی نیست که به سهولت در جمهوری اسلامی قابل دستیابی باشد. محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشور مجبور شد به مدت سه ساعت درباره یک موضوع حاکمیتی نظیر سند راهبری ایران و چین به مردم ایران پاسخگو باشد.
فعالان رسانهای معتقدند اگر در دوران مشروطه، روزنامهها و شبنامهها یکهتازی میکردند، و در دورههای مختلف رادیو و نوار کاست و تلگرام و توییتر به عنوان ابزار اصلی اطلاع رسانی میکردند، در ابتدای قرن جدید و در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ این کلاب هاوس است که گوی سبقت را از دیگر شبکههای اجتماعی ربوده است. معلوم نیست عمر این ابزار جدید چقدر باشد و ابزار بعدی تاثیرگذار بر ارتباطات چه بستری باشد اما فعلا این مشخص است که حاکمیت ایران به هیچ ابزار ارتباطی به جز صداوسیما اعتقادی ندارد. فیلترینگ یوتیوب و توییتر و تلگرام و کلاب هاوس و اورکات و حتی زمزمههای فیلترینگ اینستاگرام نشان میدهد آنها شبکههای اجتماعی و به طور کلی اینترنت را به عنوان تهدیدی علیه خود و اقتدارشان میدانند.