رویداد۲۴ محمدهادی موذن جامی-سعدی خوش سخن به روایتی در چنین روزی در سال ۶۹۱ دار فانی را وداع گفت. برای او صلوات و فاتحهای هدیه کنیم ... عارفی در خواب او را دید و پرسید پس از مرگ بر تو چه گذشت؟ فرمود: به واسطه سرودن این شعر مورد آمرزش قرار گرفتم
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری ست معرفت کردگار
تکمله:
سعدی در شیراز مرکز فارس در حوالی سال ۵۶۳ دیده به جهان گشود و نام او را مصلح الدین یا به قولی مشرف الدین عبد الله گذاشتند.
بیشتر بخوانید: از شیراز تا فراسوی مرزها با «سفرهای سعدی»
در آن زمان در شیراز اتابکان فرمان میراندند. به مرور که قدرت سلجوقیان کاهش یافت سلسلههای محلی به وجود میآمدند و نیرو میگرفتند اتابکان نه تنها در شیراز بلکه در دمشق، موصل، بین النهرین، حلب و آذربایجان دستی داشتند. این حکومتهای کوچک که اهمیت آنها از یک شهرستان تا یک سلطان نشین تغییر میکرد نسبت به یک پادشاه ابراز اطاعت میکردند، ولی در عمل مستقل بودند.
هنگام تولد سعدی حکمران شیراز اتابک مظفر الدین تکله سومین پادشاه از اتابکان فارس بود. از ده سال پیش تکله در مقابل اتابکان عراق بدشواری مقاومت میکرد و همچنین مورد دستبرد و غارت اتابکان آذربایجان نیز قرار میگرفت.
شاعر پر آوازه در میان همه این بی نظمیها در شهر شیراز رشد میکرد. پدر سعدی، عبدالله در خدمت سعد بن زنگی بود که احتمال دارد شاعر شیرین سخن شیراز نیز به عنوان حق شناسی تخلص سعدی را برای خود انتخاب کرده باشد.
یکی از مشخصات نبوغ سعدی در این است که از کوچکترین حادثه زندگی خود درسی اخلاقی میدهد در چندین جای کلیات کودکی او مطرح است و چنین مینماید که وی از دوران طفولیت خود خاطرهای دلنشین و در عین حال حزن انگیز دارد. چگونگی سالهای خردسالیش در بوستان آمده که از آنجا میتوان فهمید پدرش از کارکنان ساده دیوان، اما در رفاه بوده
ز عهد پدر یاد دارم همی که باران رحمت بر او هر دمی
که طفلیم لوح و دفتر خرید ز بهر یکی خاتم زر خرید
بدر کرد ناگه یکی مشتری به خرمایی و از دستم انگشتری
بعد از مرگ پدر سعدی در شیراز تنها ماند. در سایه توجه اتابک سعدی که در از همان دوران بر اثر هوش و ذکاوت بالای خود نزد همه انگشت نما بود رهسپار بغداد گشت و وارد مدرسه نظام شد و از سال ۵۷۴ تا ۶۰۴ یعنی تا سال فوت اتابک سعد بن زنگی و بر تخت نشستن فرزندش ابوبکر در بغداد ماند.
هنگامی که سعدی برای تحصیل به نظامیه رفت، مدرسه از گذشتهای پر افتخار برخوردار بود. تا زمان سعدی متعدد نظامیه کتبی در مورد الهیات، فقه، تفسیر قرآن تالیف کرده بودند که نشاندهنده بزرگی و اعتبار مدرسه در آن زمان میباشد.
سالهای مسافرت
سعدی در کلیات از سفر به آسیای مرکزی، هندوستان، شام، مصر، عربستان، حبشه و مغرب بدون کمترین سرنخی برای ترتیب این سفرها معلوم شود نام برده است.
میتوان چنین تصور کرد که سعدی سفرهای خود را با عزیمت مجدد به سمت مشرق آغاز کرد. اگر سعدی از شیراز عزیمت میکرد میتوانست یک راست از راه کرمان و سیستان و خراسان به بلخ رسد. مسافر بلخ ناچار به جنوب شرقی عزیمت میکرد و از گردنههای کوه بابا میگذشت و به بامیان میرسید و از آنجا راهی هندوستان میشد.
در مورد سفر به هندوستان و مدت اقامت و مکانهای بازدید سعدی در هند تناقصهای زیادی وجود دارد. در عین حال هنگام بازگشت از هند سعدی به همراه یک کشتی بازرگانی وارد جزیره کیش میشود - که در آن زمان مرکز اقتصادی ایران به شمار میرفته است - سپس به جای بازگشت به زادگاه خود شیراز به زیارت خانه خدا میرود در مسیر حرکت خود به سوی شهر مقدس مکه در صنعا توقف میکند. وی در این شهر یکبار دیگر ازدواج میکند که حاصل آن یک فرزند کوچکست که رشتهای است که او را به آن سرزمین پیوند داده است. ناگهان این کودک در گذشت درد و غصه پدر همان بود که معمولا به پدران در چنین مصیبتی وارد میشود:
به صنعا درم طفلی اندر گذشت چه گویم کز آنم چه بر سر گذشت
در این باغ سروی نیامد بلند که باد اجل بیخ عمرش نکند
عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت که چندین گل اندام در خاک خفت
خانواده سعدی از هم میپاشد و او دیگر جز به ادامه سفر نمیاندیشد تا شاید از اندوهی که در این شهر محصور در میان کوهها خفه اش میکند رهایی یابد، سعدی عازم مکه شده و بعد از انجام مناسک حج، عازم مصر میشود و بعد از چندی به دلیل شروع جنگهای صلیبی عازم تونس شد و بعد ار آرام شدن جنگ سعدی با کشتی به سمت شیراز راه افتاد که ابتدا در بیت المقدس توقفی کوتاه میکند و از آنجا به سوی دمشق رهسپار میشود و در سایه امنیت شهر دمشق فرصت مطالعه و بحث با دانشمندان را نیز بدست میآورد.
سعدی رفته رفته خستگی و حسرت دیدار آسمان ایران را در دل خود احساس میکند:
در اقصای عالم بگشتم بسی بسر بردم ایام با هر کسی
تمتع ز هر گوشهای یافتم ز هر خرمی خوشهای یافتم
چو پاکان شیراز خاکی نهاد ندیدم که رحمت بر آن خاک باد
تولای مردان این پاک بوم بر انگیختم خاطر از شام و روم
دریغ آمدم زان همه بوستان تهیدست رفتن بر دوستان
دوران کهولت سعدی
سرانجام در حالی که قلب سعدی میتپید شیراز جلو چشمان او نمایان گشت و در واقع موقع تقاعد سعدی از مسافرت فرا رسیده بود، تقاعدی داوطلبانه و سرشار از سربلندی و مجاهدت..
تا این زمان سعدی فقط اشعاری بصورت مجزا سروده بود، در طی دو سال دو شاهکار شعر اخلاقی او یعنی بوستان در سال ۶۳۶ و گلستان در سال بعد آن ۶۳۷ خاتمه یافت که نام سعدی را جاودان کردند.
سعدی با خاطری آسوده به آرامی به پایان عمر خود نزدیک میشد. از مرگ بانیان عظیم الشأن اندیشه ایرانی مانند خواجه نصیر الدین طوسی، شمس تبریزی، جلال الدین رومی دیری نمیگذشت و سعدی در میان شاعران موفق نسل جدید تنها به جا مانده بود.
از طرف دیگر به مرور که سعدی سالخوردهتر میشد آشکار بود که تأثیر سخن او رفته رفته نه تنها در شیراز بلکه در دیگر شهرهای ایران نیز به شعر فارسی رنگ و بویی تازه میبخشید.
تاریخ وفات سعدی موضوعی بسیار مبهم و بحث انگیزست، زیرا شرح حال نویسان دو تاریخ وفات برای او ترسیم کردند یکی ۱۷ آذر ۶۷۰ و دیگری (بزرگانی مانند جامی) مهر ماه سال ۶۷۱ را تاریخ وفات این بزرگ مرد پارسی میدانند. [ روایت سوم ۱۱ آبان ۶۹۱ است که برگزیده ایم]سعدی در بحبوحه اشتهار از دنیا رفت و شهرتی پایدار از خود بجا نهاد، وی از زندگی چیزی انتظار نداشت و تا میتوانست از زیاده طلبی پرهیز میکرد به این اکتفا مینمود که افتخاری برای شیراز زادگاه خود میراث بگذارد؛ شیراز نیز نبوغ شاعر خود را درک کرده بود. سعدی در نزدیکی بقعه خود در حومه شهر به خاک سپرده شد دیری نپایید که مرقد او زیارتگاه عشاق زبان و ادب پارسی شد.
اخلاق سعدی
سعدی مانند لوکرس یا وینیی شاعر فیلسوف نیست. سعدی شاعری است که تعالیم اخلاقی میدهد، تعلیم دهنده اخلاقی به معنی دقیق کلمه، یعنی مصنفی است که رسوم و عادات و افعال و خلقیات معاصران خود را مورد مطالعه قرار میدهد.
اما این اخلاق بیش از هر چیز حائز جنبه عملی است و در وهله اول باید همین جنبه عملی اخلاق سعدی را در نظر گرفت. سعدی پیش از آن انسان را بذاته مورد مطالعه قرار دهد به موضع گیری وی در برابر همنوعان مینگرد: خطاها و عیبها را میبیند و به دور از هر نوع انتقاد نیشدار میکوشد در اشعار خو آداب و قواعد بهتری را پیشنهاد دهد خود این موضوع را به کرات و آشکارا گوشزد میکند.
اگر در سرای سعادت کس است ز گفتار سعدیش حرفی بس است
پند سعدی به گوش جان بشنو ره چنین است مرد باش و برو
سخن سودمند است اگر بشنوی به مردان رسی گر طریقت روی.
اما سخنان سعدی مثال است و پند، خواننده باید پند را در بین سطور حکایات جستجو کند. از این پندهای گوناگون یک فاسفه عملی حاصل میشود که بواقع اندک مبهم و دشوار یاب است، ولی کامل.
بر این اخلاق - که به آدم طرز رفتار در برابر همنوعان را تعلیم میدهد - یک رشته نکات روانشناختی نیز افزوده میشود که سیمای انسان آرمانی سعدی را میسر میسازد و، چون فرد بی ایمان به آفریدگار همیشه بشری ناقص است. بنابر این سعدی بارها مساله ارتباط بین انسان و خداوند را طرح میکند.
سبک شعری سعدی
شیوه اصلی ترکیب کلام سعدی چنین به نظر میآید: نخست یک حقیقت اخلاقی را بیان میکند سپس آن را با یک سلسله تمثیلها بنوعی مجسم میسازد:
«عدو را بکوچک نباید شمرد که کوه کلان دیدم از سنگ خرد
نبینی که، چون باهم آیند مور ز شیران جنگی برارند شور
نه موری، که مویی کزان کمتر است چو پر شد ز زنجیر محکم ترست»
گاهی نیز بر عکس، تصویر حکایت از برای تجسم یک اندیشه به کار میرود حتی غالبا از یک داستان ساده یا خاطره ساده جوانی یک اندیشه عارفانه بدست میآید که اصلا انتظار نمیرفت.
سعدی گاه نیز شیوه تضاد را در پیش میگیرد و میداند که چگونه تأثیر جملات کوتاه و دقیق رابیشتر سازد. مثلا در گلستان چنین مینویسد: هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان در هم نکشیدم مگر وقتی که پایم برهنه ماند بود و استطاعت پاپوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ یکی را دیدم پا نداشت. سپاس نعمت حق بجا آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.
شیوه دیگر سعدی این است که اندیشه را مطرح میکند و دلائل موافق و مخالف را با هم بیان میکند «مثلا در پند نامه پس از ستایش کرم و سخاوت بلافاصله انتقاد از بخل شروع میشود»
یا اینکه موضوع را میان دو شخص مورد بحث قرار میدهد ودلائل موفق و مخالف را مطرح میسازد «مثلا حکایت مناظره پدر و پسر درباره منافع و مضرات سفر».
اما در مورد اشخاص داستان، سعدی با شیوهای که رایحه قرون وسطی از آن به مشام میرسد نه تنها افراد بشر و زندهها را بسخن در میآورد بلکه حیوانات و حتی اشیا را نیز به حرف زدن وامی دارد «مانند گفتگوی فرح انگیز طوطی و زاغ و مباحثه ایی میان رایت و پرده قصر در گلستان»
تمام لذت سبک سعدی از پیوند اندیشهها با هم سر چشمه میگیرد و این لذت به اندازه ایی عالی است که حتی ترجمه نیز ان را از بین نمیبرد. این پیوند خشک و انتزاعی نیست بلکه یک اندیشه است که با تصویر تحقق یافته است، اندیشه و تصویر چنان با هم آمیخته است که خواننده از خود میپرسد آیا امکان دارد اندیشهای بدون تصویری ملموس به مغز سعدی خطور کرده باشد؟ در آثار سعدی قسمتهای بسیاری دیده میشود که در آنها تصویر و اندیشه در میآمیزد و حتی چنان با اندیشه آمیخته میشود که تصویر تبدیل به همان اندیشه میشود.
آثار سعدی
از سعدی، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای ماندهاست:
۱. بوستان: کتابی است منظوم در اخلاق.
۲. گلستان: به نثر مسجع
۳. دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیعبند و ... (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.
۱. صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربیاست که سعدی در ستایش شمسالدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سرودهاست.
۲. قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیهاست. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمدهاست.
۳. مراثی سعدی: قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شدهاست و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کردهاست. سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست.
۴. مفردات سعدی: مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.
۴. رسائل نثر:
۱. کتاب نصیحةالملوک
۲. رساله در عقل و عشق
۳. الجواب
۴. در تربیت یکی از ملوک گوید
۵. مجالس پنجگانه
۵. هزلیات سعدی
نام و آوازه سعدی و شهرت آثار گران قدر او دیری است از مرزهای ایران و قلمره زبان پارسی فراتر رفته و خطهها و کشورهای دیگر را در این جهان پهناور در نوردیده
از این رو علاوه بر ترجمه شعر و نثر او به دیگر زبانها پژوهشهایی که در مورد فکر و اندیشه و نوشته هایش به زبانهای گوناگون توسط محققان کشورهای مختلف صورت گرفته است اندک نیست.
نکته:
به طوری که از آثار سعدی بر میآید و معاصرینش هم مینویسند در لغت، صرف و نحو، کلام، منطق، حکمت الهی، و حکمت عملی، (عالم الاجتماع و سیاست مدن) مهارت داشت. مخصوصاً او در حکمت از تمام آثارش پیداست.
کتاب بوستان نه فقط حاوی مطالب اخلاقی و حکمتی است، بلکه استادی شیخ را در علم الاجتماع نشان میدهد. تبحر وی در زبان عربی و فارسی و ذوق لطیف و طبع وقادش او را برانگیخت تا شیرینترین آثار فارسی را در نظم و نثر از خود به جای گذارد.
سعدی در ابتدا همان سبک متداول زمان خویش را در نویسندگی در پیش گرفت. بعد به سبک خواجه عبدالله انصاری تمایل پیدا کرد. اما طولی نکشید که سبک خاص و مشخصی برای خود ابداع نمود.
شیخ اجل نه تنها به نصایح مردم میپرداخت بلکه از اندرز دادن به سلاطین هم مضایقه نداشت کما این که رساله هفتم خود را به اندرز به ملک انکیاتو اختصاص داد.
علاوه بر این رساله، قصایدی نیز سروده که در آنها ضمن مدح، نصایح زنده و گاه خشنی به انکیاتو نموده است.
شاهکار سعدی در نثر، گلستان اوست که در حقیقت نوعی مقامه نویسی است. ولی در این رویه گرد تقلید نگشته و راه تازگی و ابتکار را پیموده است.
ترتیب و تناسب وتنوع گلستان همراه با موضوعات دلکش اجتماعی و اخلاقی و تربیتی و سبک ساده و شیرین نویسندگی، سعدی را به عنوان خداوند سخن معرفی کرده است. سعدی در بین معاصرین خویش هم با وجود نبودن وسایل نشر جای خود را باز کرد.
شهرت وی به اندازهای بود که پس از پنجاه و پنج سال که از مرگش میگذشت در ساحل اقیانوس کبیر، یعنی در چین، ملاحان اشعارش را به آواز میخواندند.
چهل و سه سال پس از فوت شیخ، یکی از فضلا و عرفا به نام علی ابن احمدبن ابی سکر معروف به بیستون اقدام به تنطیم اشعار سعدی و ترتیب آنها با حروف تهجی نمود.
وی کلیه آثار شیخ را به ۱۲ بخش تقسیم نمود. اول رسالههایی که در تصوف و عرفان و نصایح ملوک تصنیف کرده است. دوم گلستان، سوم بوستان، چهارم پندنامه، پنجم قصاید فارسی، ششم قصاید عربی، هفتم طیبات، هشتم بدایع، نهم خواتیم، دهم غزلیات قدیم که مربوط به دوران جوانی شیخ است، یازدهم صاحبیه مشتمل بر قطعات، مثنویات، رباعیات و مفردات. دوازدهم مطایبات. از آثار شیخ نسخ قدیمی که در زمان شخص او تحریر شده موجود است.
سعدی در سیر و سلوک نیز مقامی بس والا داشت. به تمام قلمرو اسلامی و همسایگان کشورهای اسلامی مسافرت کرد و دیده تیزبین او در هر ذره، عالمی پند و حکمت میدید.
یک بار هم در جریان جنگهای صلیبی به طوری که خودش در گلستان مینویسد به چنگ عیسویان اسیر میشود.
آرامگاه سعدی
مدفن شیخ در شیراز معروف است. مورخین، سعدیه فعلی را خانقاه او دانسته اند و مینویسند که شیخ در این خانقاه که در شمال شرقی شیراز واقع شده به عبادت مشغول بوده و از سفره انعام او درویشان بهره میبرده اند.
دولتشاه سمرقندی در تذکره الشعراء مینویسد سلاطین و بزرگان و علما به زیارت شیخ بدان خانقاه میرفتند. قنات حوض ماهی فعلی در زمان شیخ نیز جاری و معمور بوده و سعدی حوضی از مرمر در باغ خانقاه خود ساخته، از آن قنات آب در آن جاری میکرده است.
میراث معنوی سعدی برای فرهنگ ایران و جهان آمیزهای است از همة دستاوردهای نیکو و خردمندانهای که عقل جمعی بشر در آن روزگار بدان دست یافته بود. هند و ایران و جهان عرب و شمال آفریقا، قلمروی بود که اندیشة سعدی آنها را در نوردید و از هر بوستانی گلی چید تا گلستانی پررنگ و بوی فراهم آورد که امروز هم رایحة جان پرورش، مشتاقان بسیار دارد. اما سیاحت سعدی در دنیای روزگار خود، صرفاً مشاهده تجربیات بشری نیست، با چشم بصیرت و تأمل به جهان نگریستن و از آن درس آموختن، ویژگی ممتاز مکتب این پیر جهاند دیده است. به عبارتی میتوان اندیشه و آراء سعدی را نمونهای ارجمند از دستاوردهای فکری به حساب آورد که از میراث تمدنی بشری به اندازه کافی سود جسته است و در قید و بند محدودهای خاص باقی نمانده است و با گفتگو و تحقیق از تمدنهای مختلف بهره برده، در غوغای غارت و کشتار که اغلب دم فرو بسته بودند تا با پرهیز از «خلاف رأی سلطان رأی جستن» جان خویش را به خطر نیندازند، سعدی به زبان ادب، با حکمرانان به گونهای سخن گفت که کمتر کسی در قلمرو فرهنگ ایران بدین پایه و مایه سخن گفته است. او «تلون طبع» حاکمان را در کلامی تلخ نکوهش میکرده است و در پی کشف معنی و حقیقت زیبایی و خیر در عرصههای مختلف حیات انسانی، صمیمانه و معرفت شناسانه حضور یافته است و در عین حال که صورت را رها نکرده است، اما معنا را به نیکوتر وجهی جلوه داده است.
سعدی آیینه داری است که نه فقط صورت عصر خود را در آثارش باز میتاباند، بلکه با شناختی ژرف و دقیق چنان سیمایی از آدمی عرضه میدارد که همگان از توانگر و درویش و عارف و عامی میتوانند تصویر خویش را در آیینه کلام او ببینند و با بهره گرفتن از زیورِ آموزهها و اندرزهای او، خوی و خصلت و گفتار و رفتار خود را به زیبایی و کمال بیارایند.
منابع مقاله: برگرفته از مردان پارس -بزرگان سرزمین پارس/ مستندات: کتاب تحقیق در باره سعدی اثر هانری ماسه