رویداد۲۴ علیرضا نجفی: تصویر ثبت شده در سال ۱۳۵۹ در جریان انقلاب فرهنگی در دانشگاههای ایران. انقلاب فرهنگی مجموعه اقداماتی بود که از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۲ در ایران انجام شد و به پاکسازی دانشگاهها از افرادی که به زعم نیروهای انقلابی، دگراندیش بودند منجر شد.
انقلابیون ایران در سالهای ابتدایی دهه چهل، معمولا از براندازی نظام پهلوی سخن نمیگفتند و بیشتر خواستار اصلاح کردن جامعه و حکومت شاه بودند اما در ادامه انتقادات به قدری زیاد شد که بحثهای جدیتری از «اصلاح» مطرح شد؛ تا آنجا که علی امینی نخست وزیر وقت در دی ماه سال ۱۳۴۰ نزد آیت الله خمینی رفت و خواستههای خود را با او مطرح کرد.
خواستههای آیتالله خمینی معطوف به اصلاح جامعه میشد. یکی از بحثهای آن جلسه رواج بیدینی در جامعه و به خصوص در دانشگاه بود. سخنان ایشان از این قرار بود: «اولین مسئله دانشگاههاست. نمىدانم چه ارتباطی بین بىدینى و خلاف اخلاق با دانشگاهها وجود دارد؟ چه ارتباطی بین این دو مسئله هست؟ آنها که دانشگاه مى روند و از دانشگاهها فارغالتحصیل مىشوند، واقعاً از نظر اخلاقی و دینی بسیار ضعیف هستند. واقعاً ضد اخلاق و ضد دین مطرح مىشوند. چه ارتباطی بین این مسأله هست، من هنوز پى نبردم. ببینید این وضعیت از اساتید اینها هست؟ از محیط دانشگاه است؟ از وضعیت دولت است؟ بالاخره از هر منشا هست جلوگیری کنید. این دانشگاه شوخى نیست. اگر کتابهایشان بدآموزی دارد، اگر معلمین آنها بدآموزی دارند، اگر محیط دانشگاه اینطوری است، باید به این جوانها رسید. اینها سازندگان آینده کشور ما هستند.»
در آن زمان چهرههایی مانند سیدحسین نصر که با روحانیون و دربار رابطه خوبی داشتند، عملا ندای اسلامی کردن علوم را سر داده بودند. حتی خود محمدرضاشاه نیز از نوعی بومیگرایی و بازگشت به خویشتن در روند علوم و مباحث فرهنگی سخن میگفت اما به دلیل استقلال نسبی دانشگاهها و روابط گسترده سیاسی و فرهنگی با غرب امکان این وجود نداشت که فضای دانشگاهها تغییرات بنیادین کند و نهایتا به اضافه کردن چند واحد تاریخ تمدن اسلامی به دروس بسنده میشد.
بیشتر بخوانید:
عبدالکریم سروش؛ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز
سید حسین نصر؛ منادی اسلامی کردن علوم در ایران
دکتر علی شریعتی؛ مسلمان التقاطی در جستجوی عدالت!
جلال آل احمد؛ چهره محبوب غربستیزان
به گزارش رویداد۲۴ پس از انقلاب ایران، طبیعی بود که فضای دانشگاه با دوران پهلوی تفاوت کند و انقلابیون با همین ایده خواستار پاک کردن دانشگاهها از اساتید و کتب و علوم فاسد شدند. در دورهای نهضت آزادی، قصاص را غیرانسانی خواند، امام خمینی پاسخ داد: «اینها اصرار میکنند دانشگاهها باز بشوند... خب دانشگاهها شما را بیرون دادهاند. شمایی که میگویید حکم قرآن غیرانسانی است.»
از سوی دیگر بیش از پنجاه درصد از اعضای سازمانهای چپگرا از دانشگاهها میآمدند و گروههای مختلفی چون حزب توده، فداییان، لیبرالها و مجاهدین خلق در دانشگاهها فعال بودند. به همین دلیل پس از استعفای دولت وقت، تصفیه دانشگاهها از عناصر مرتبط با شرق و غرب آغاز شد.
امام خمینی در پیام نوروزی خود چنین گفت: «ایده انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.»
ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور وقت که نقش مهمی در سیاستگذاریهای حکومت انقلابی داشت، جزو نخستین کسانی بود که در صدد اجرای ایده انقلاب فرهنگی برآمد. او در روزنامه جمهوری اسلامی چنین نوشت: «بر شورای انقلاب است که از خود قاطعیت نشان دهد و تصمیم خود را بدون درنگ و تاخیر به اجرا گذارد. امروز نظم شرط تداوم انقلاب و بلکه حیات ملی ماست و باید با روحیه انقلاب و مصمم آن را برقرار کرد. دانشجویان مسلمان باید اجرای مصوب شورای انقلاب که در محضر امام اتخاذ شد را فریضه خود دانسته و نه تنها در برخوردها پیشقدم نشوند بلکه مانع از هرگونه برخوردی بگردند تا اگر طرف سه روز ستادهای گروهها تعطیل نشدند به ترتیبی که مقرر است عمل شود.»
اندکی پس از این سخنان، درگیری خشونتآمیزی در روز ۲۶ فروردین ۱۳۵۹ در شهر تبریز رخ داد. در پی سخنرانی هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز و درگیری در این دانشگاه، «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» با اشغال ساختمان مرکزی اعلام کردند تا اخراج دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاه انجام نشود، ساختمان مرکزی را ترک نمیکنند.
در پی این درگیری، دانشگاههای سراسر کشور صحنه تظاهرات، درگیریها و تحصنهای گوناگون شده و برخی دیگر از دانشگاهها نیز به تصرف نیروهای دانشجویی خط امام درآمد. این اتفاقات باعث ایجاد تظاهرات طرفداران وی در حمایت از اخراج استادان سکولار، چپگرا و لیبرال شد و شورای انقلاب در دوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ انقلاب فرهنگی را اعلام کرد.
هاشمی رفسنجانی در خاطراتش درگیریها و نتایجشان را چنین توصیف میکند: «در اصل قضیه که نظام آموزشی دانشگاهها باید اصلاح شود و این مکانها از عناصر وابسته تصفیه گردد، اختلاف نظری نبود؛ به همین دلیل بحث بیشتر بر روی شکل و چگونگی انجام این کار بود که سرانجام با تایید امام قرار شد مهلت سه روزهای به گروههای سیاسی داده شود که ستادهای عملیاتی خود را از دانشگاهها برچینند و مسئولین دانشگاهها هم ترتیبی دهند که امتحانات تا چهارده خرداد پایان یابد و بعد از آن برنامههایی برای تهیه نظام آموزشی جدید بر پایه معیارهای اسلامی و انقلابی تدوین گردد و همچنین هرگونه استخدام در دانشگاهها متوقف و بعدا نیز پذیرش دانشجو بر اساس موازین جدید صورت گیرد.»
پس از این اظهارات ستادی به نام ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد و این ستاد اندکی بعد شورای عالی انقلاب فرهنگی نام گرفت که افرادی چون عبدالکریم سروش و ربانی املشی عضو آن بودند. شورای عالی انقلاب فرهنگی از بهار سال ۱۳۶۱ دوباره دانشگاهها را بازگشایی کرد، اما تغییرات عمدهای در آن داد. عبدالکریم سروش اعلام کرد دانشگاهها باید «عطر و بوی اسلامی به خود بگیرند» و با نگاه اسلامی کردن علوم و افراد دانشگاهها بازگشایی شدند.
بنا به قانون جدید اساتید و دانشجویان باید گزینش میشدند تا صلاحیت آنان برای مطالعه علوم تایید شود. به تبع فضای انقلابی سالهای ابتدای پیروزی انقلاب، تندرویها در بررسی صلاحیتها هم زیاد بود و گاه به اتفاقاتی منجر میشد که در گزینشها مثلا از اساتید ریاضی، پزشکی و علوم فن درباره فقه و زبان عربی سوال کنند و بسیاری را برای ندانستن فقه کنار بگذارند. عدهای نیز به دلیل فعالیتهای سیاسی و پیشینه خانوادگی کنار گذاشته شدند. این امر باعث مهاجرت و گاه خانهنشینی تعدادی از اساتید و نخبگان علمی ایران شد.