رویداد۲۴ علیرضا نجفی: در تاریخ ۲۶ آوریل سال ۱۹۸۶ یکی از بزرگترین فجایع غیرنظامی عصر جدید در چرنوبیل اتفاق افتاد. چرنوبیل شهری در اوکراین کنونی و نزدیک مرز بلاروس است که در آن زمان جزوی از اتحاد جماهیر شوروی بود.
نیروگاه اتمی چرنوبیل که برق منطقه را تامین میکرد در ۱۴ کیلومتری این شهر قرار دارد و متصدیان آن شب حادثه تصمیم داشتند آزمایشی ایمنی انجام دهند که از عبارت بود از اینکه اطمینان یابند گردش آب خنک کننده ژنراتورها در صورت قطعی برق ادامه مییابد. فاصلهای که بین قطعی برق و فعال شدن این سیستم وجود داشت چیزی در حد یک دقیقه بود و این یک دقیقه به عنوان خطری بالقوه تشخیص داده شده بود که میتوانست فاجعهبار باشد.
در شب حادثه کارکنان نیروگاه برای انجام آزمایش خنککننده هستهای رآکتور را خاموش کردند. اما آزمایش ده ساعت به تاخیر افتاد و این در حالی بود که نیروگاه در حال کار کردن بود. فاجعه زمانی آغاز شد که متصدی نیروگاه دستور داد ظرفیت تولید را به ۵۰ درصد برسانند. این باعث بالارفتن دمای راکتور شد و دکمه متوقف کننده کار هسته راکتور نیز به دلیل نقصی که در طراحی داشت نه تنها کار نکرد بلکه باعث داتر شدن هسته رآکتور شد.
حدود ساعات یک بامداد انفجار نخست در پوشش فولادی بالای راکتور رخ داد و زمینه را برای انفجار دوم آماده کرد. بلافاصله پس از این انفجار دوم رخ داد و گرافیت فوق گرم در اثر تماس با اکسیژن سقف راکتور را پاره کرد باعث آتش سوزی گسترده در ساختمان شد. این انفجار باعث بیرون ریختن مواد داغ هستهای و پخش شدن مواد بسیار خطرناک رادیواکتیو در فضا شد.
بیشتر بخوانید: انقلاب چکسلواکی و پیروزی کمونیستها در شرق اروپا
به گزارش رویداد۲۴ چند نفر از کارکنان نیروگاه در همان انفجار اولیه کشته شدند و مابقی نیز به سرعت دچار تشعشعات هستهای شدند و حدود ۱۳۲ نفر در بیمارستان بستری شدند.
مردم شهر که از صدا و نور انفجار شوکه شده بودند به تماشای نیروگاه آمدند و اخبار نیز اعلام کرد حادثه تنها یک آتش سوزی ساده است. سوتلانا آلکسویچ در کتاب زمزمههای چرنوبیل به حدود پانصد نفر از حاضران در صحنه مصاحبه کرده است.
یکی از آنها ماجرا را اینچنین شرح میدهد: «تازه ازدواج کرده بودیم. هنوز حتی تا مغازه هم دست در دست هم میرفتیم. به او میگفتم دوستت دارم؛ اما آن زمان نمیدانستم چقدر دوستش دارم، نمیدانستم ... ما در خوابگاه ایستگاه آتشنشانی که او در آن مشغول به کار بود، زندگی میکردیم. در طبقه دوم. سه زوج جوان دیگر هم آنجا بودند. همهمان از یک آشپزخانه استفاده میکردیم. کامیونهای قرمز آتشنشانی همیشه در طبقه اول بودند. شغلش این بود و اینطوری، من همیشه از همه چیز باخبر بودم؛ اینکه کجاست و در چه حالی است. شبی صدایی شنیدم و از پنجره بیرون را نگاه کردم. مرا دید. پنجره را ببند و برگرد به رختخواب. در نیروگاه آتشسوزی شده. زود برمیگردم. من خود انفجار را ندیدم، فقط شعلههایش را دیدم. همه چیز میدرخشید. تمام آسمان روشن بود. شعلهای بلند همهجا را فرا گرفته بود و همه جا پر از دود بود. حرارت هوا وحشتناک بود و او هنوز بازنگشته بود. دود از قیر سوختهای برمیخاست که سقف را پوشانده بود.»
او بعدها گفت: «مثل این بود که در قیر مذاب راه میرفتیم. آنها سعی کرده بودند شعلهها را سرکوب کنند و با پا گرافیتهای مشتعل را میکوبیدند... لباس مخصوصی به تن نداشتند؛ همان یونیفرم همیشگی را پوشیده بودند. هیچکس به آنها چیز خاصی نگفته بود. یک آتشسوزی اتفاق افتاده بود؛ فقط همین.»
موادی که از این حادثه آزاد شده بودند برای ساخت بیش از صد بمب اتمی کافی بود، اما مقامات پخش مواد خطرناک را انکار کردند و سیاستمداران پخش هرگونه خبر درباره موضوع را ممنوع کردند. این کتمان واقعیت تبعات زیادی برای اتحاد جماهیر شوروی داشت.
شوروی در طی سالهای دهه چهل و پنجاه با وجود اینکه درگیر جنگ با آلمان شده بود، رشد اقتصادی ۱۵۰ درصدی داشت و به سرعت در حال صنعتی شدن بود. چنین جهش افسانهای و عظیمی پس از مرگ گورباچف رو به افول رفت و در سالهای دهه هشتاد تا به فروپاشی شوروی، تنها چیزی که در شوروی باقی مانده بود تبلیغات و پروپاگاندا و بوروکراسی عظیم دولتی بود. این امر در دوران گورباچف به اوج خود رسید و از بد حادثه انفجار هستهای نیز در دوران گورباچف رخ میداد.
به همین دلیل برخورد ساستمداران و دولت شوروی با این فاجعه بسیار ضعیف بود. کتمان واقعیت باعث شد بسیاری از افراد حاضر در صحنه آلوده شوند که چند روز بعد بر اثر آسیب به بافتهای حیاتی بدن یا نهایتا دو سه سال بعد از آلودگی با بیماریهایی مانند سرطان مردند.
پنهانکاری مقامات نیز جوابگو نبود و به زودی کشورهای همسایه آثار تشعشعات رادیواکتیو را در مرزهای خود گزارش کردند و فشارهای بین المللی به اتحاد شوروی افزایش یافت. اتحاد شوروی تیم متخصصی را از مسکو برای مقابله با حادثه فرستاد و آنها به زودی به گورباچف گزارش دادند که اوضاع وخیمتر از آن چیزی است که فکر میکنند. اکنون تا ۳۰ کیلومتری نیروگاه آلوده بود و خود نیروگاه آلودهترین نقطه دنیا به حساب میآمد.
پنج میلیون انسان از فاجعه چرنوبیل آسیب دیدند که بسیاری از آنها بر اثر سرطان و بیماریهای ژنتیکی مردند. منطقهای که نیروگاه در آن قرار داشت نیز تخلیه و قرنطینه شد و تا هزاران سال دیگر غیر قابل سکونت خواهد بود.