حسین واله، استاد دانشگاه در روزنامه ایران نوشت: سیاستمدارانی که حمله به مراکز دیپلماتیک عربستان در ایران را به افراطیها، تندروها یا نیروهای خودسر منتسب میکنند و از ایراد اتهام جاسوسی و نفوذ و خیانت به کشور و امت اسلام به عاملان این خبط(!) عجیب و غریب خودداری میورزند (با وجود اظهارات مقامهای امنیتی مسئول که آن را سازمان یافته توصیف کردهاند) این احتیاط را نه از سر ترس یا پنهانکاری بلکه برای پرهیز از داوری شتابزده در مورد اسباب این رخداد پیشه کردهاند تا فاصله خود را از الگویی حفظ کنند که متأسفانه سالهاست در مناقشات سیاست داخلی رواج یافته است.
اظهار نظر پیرامون آمران و عاملان واقعی این رخداد و انگیزههای آنان، نیاز به اطلاعات کافی دارد که بدون تحقیقات امنیتی و قضایی به دست نمیآید.
اما اظهار نظر در باب آثار و پیامدهای آن نیازی به تحقیقات آتی ندارد بلکه بر اساس نگاهی سریع به تحولات جهانی و منطقهای جاری و آرایش فعلی و آتی قوا در منطقه بسادگی میسر است.
این پیامدها همچنان ایجاب میکنند که این تحقیق امنیتی و قضایی به مثابه ضرورتی حیاتی دنبال شود و هرگز تحت تأثیر دوقطبی حاصل از مناقشه دیپلماتیک با عربستان به بوته اهمال نرود.
سرکوب خونین مخالفان سیاسی تنها حلقهای است از زنجیره سیاستهای تدافعی که دولتمردان متزلزل در برابر طوفانی اتخاذ کردهاند که ارکان این نظام پادشاهی عتیق را تهدید میکند.
خرید وفاداری از طریق تطمیع مالی، صادرات ناراضیان ناآرام به خارج برای خلاص شدن از شر آنان به دست دیگران، توسل به جنگافروزی علیه یمن برای اسکات رقیبان داخلی در دستگاه حکومت، تسلیم به فشار راست جهانی برای اخلال در تغییر سیاست غرب در منطقه آسیا و خاورمیانه، حلقههای بعضاً خطیرتر این زنجیرهاند.
ناتوانی ذاتی ریاض از سیاستگذاری مستقل و تغییر سیاست و خود سازگارسازی با شرایط جدید بینالمللی، ریشه در پیشینه این سیستم و وابستگی شدید آن به درآمد نفت و حمایت خارجی دارد و تاکنون مانع شده است از اینکه رهبران تازه پادشاهی روشهای تازه حفظ قدرت و ثبات را بیازمایند.
اگر آینده به گذشته شبیه باشد، طبیعتاً انتظار میرود با افزایش مشکلات اقتصادی ناشی از کاهش قیمت نفت، سهم سیاست سرکوب و ماجراجویی خارجی بر سیاست خرید وفاداری شدیداً بچربد. باید منتظر رفتارهای تند و تیز و عجیب و غریبتر ریاض در آینده نزدیک بود.
این رویکرد در سالهای اخیر پادشاهی سعودی را به گرفتاریهای بیسابقهای در سطح بینالمللی دچار کرده است.
دلواپسیهای خفیف سیاستمداران غربی از نقش ناپیدای پادشاهی در حوادث تروریستی 11 سپتامبر اکنون به بدبینی اعلام شده نسبت به ابعاد اقدامات پنهانی عربستان تبدیل و به افکار عمومی نشت کرده است.
جنگهای داخلی در خاورمیانه و آفریقا، پادشاهی محافظه کار دیروز را به سیبل حملات امروز در درون جهان اسلام مبدل ساخته است. همزمان، رشد تروریسم در اروپا و امریکا خرده سوء استفادههای متحدان قدیم از فرصتها را برای قدرتهای بزرگ غیرقابل اغماض و آنها را به تجدید نظر اصولی در همپیمانیهای خود وادار کرده است.
پادشاهی عربستان در میانه این زلزلههای چند وجهی با پیامدهای غیرقابل پیشبینی، به هر دری میزند تا نقطه اتکایی بیابد. در این وسط، ناگهان عدهای به سفارتخانه و کنسولگری یورش میبرند تا هدیهای طلایی دودستی تقدیم ریاض کنند و آن را چند روزی از مخمصه برهانند!
در حالی که همراهی برخی دولتها با پادشاهی سعودی ذیل بهانه ظاهراً مشروع اعتراض به تخریب سفارت در تهران، باید برای جمهوری اسلامی ایران موقت و بنابراین، کم اهمیت به شمار رود و اصل قطع روابط توسط ریاض به منظور خلط اوراق تلقی شود، باید رسیدگی به احتمال سازماندهی قبلی حمله به سفارت و نیات پنهان احتمالی آن که مقامهای امنیتی مسئول مطرح کردهاند، در اولویت اهتمام قرار گیرد از این جهت که لعابی از مشروعیت را به اقدامهای ضد ایرانی در سطح بینالمللی بخشیده و به منافع کلان ملی آسیب زده است.