در ادامه این مطلب آمده است:، اما پرسش اینجاست که چه چیزی در این مدت تغییر کرد که به یکباره این تغییر ۱۸۰ درجهای امکان پذیر شد؟
بدون شک نقش یک عامل برای این تغییر سیاست پررنگتر از سایر عوامل است و آن افزایش نشانههایی مبنی بر این است که آمریکا قصد دارد تمرکز خود را از سمت خاورمیانه تغییر دهد. واشنگتن به نوعی به باور معمول شرکای امنیتی خود در منطقه مبنی بر اینکه به پشتیبانی بدون قید و شرطش ادامه خواهد داد، پایان داده است. واشنگتن دیپلماسی خود را به کار گرفته تا نشان دهد که دیگر تمایلی به درگیر شدن در نزاعهای منطقهای شرکایش ندارد. در حالی که بسیاری گمان میکردند با چرخش نگاه سیاست خارجی آمریکا از خاورمیانه و اعلام این کشور مبنی بر خروج از افغانستان احتمالا باید شاهد درذگیری و تنش بیشتر باشیم حالا میبینیم که برعکس نه تنها خروج احتمالی واشنگتن از منطقه هرج و مرجی ایجاد نکرده بلکه برعکس زمینه به کارگیری دیپلماسی منطقهای نیز فراهم شده است.
اظهارات قابل توجه محمد بن سلمان به احتمال زیاد اشاره به گفتگوهای مخفی بین ایران و همسایگان عرب آن در عراق داشت که اولین بار توسط فایننشال تایمز فاش کرد. هدف این گفتگوها نیز کاهش تنشها و پایان دادن به جنگ در یمن بود. در این بین مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق علاقه آشکاری به حل تنشهای سعودی و ایران دارد، چرا که خصومت و جنگ نیابتی آنها در سراسر منطقه خطر بی ثبات سازی بیشتر عراق را فراهم میکند، به خاطر همین نگرانی هم الکاظمی مقدمات گفتگو میان عربستان و ایران را تسهیل کرده است.
در ابتدا، مقامات سعودی در حالی که تهران از هرگونه اظهار نظری خودداری میکرد به کلی گفتگو با تهران در عراق را انکار کردند. این انکارها نه تنها نتوانست نادرست بودن گزارش فایننشال تایمز را اثبات کند، بلکه حتی نشان داد که گزارش فاش شده فقط نوک کوه یخ است و پشت پردههای بسیاری دارد! امواج مدیا یک سایت خبری مستقر در انگلیس فاش کرد که گفتگوها محدود به ایران و عربستان نبوده است. بلکه اولین جلسه در ماه ژانویه بین ایران و امارات متحده عربی برگزار شده و پس از آن در جلسات دیگر مقامات سعودی، اردنی و مصری نیز در آن حضور داشتند. به گفته امواج مدیا، از ابتدای سال تاکنون حداقل پنج جلسه از این دست برگزار شده است.
در حالی که گفتگوهای محرمانه عمدتاً بر جنگ یمن متمرکز بود، اما بحث در مورد اوضاع سوریه و لبنان را نیز در بر میگرفت. در این گفتگوها مقامات ارشد امنیتی کشورهای مختلف نیز حضور داشتند به طوری که بنابر به گزارشها حتی جلسهای بین اسماعیل قاآنی، فرمانده سپاه قدس ایران و خالد الحمیدان رئیس اطلاعات سعودی برگزار شده است.
واضح است که این گفتگوها همچنان در مراحل ابتدایی است و این احتمال وجود دارد که آنها نتوانند شکاف بین ایران و دشمنان عرب آن را برطرف کنند. با این حال چندین عامل، نشان دهنده پتانسیل این مذاکرات برای تغییر نه تنها مسیر روابط سعودی و ایران بلکه وضعیت امنیتی گستردهتر در منطقه است. نخست، بر اساس گزارش امواج، این واقعیت که مذاکرات علاوه بر عربستان سعودی و ایران چندین قدرت منطقهای دیگر را نیز در بر میگیرد، نشان دهنده آن است که این نشست نه فقط یک مذاکره دوجانبه برای از بین بردن تنشها بلکه یک گفتگوی منطقهای بسیار ضروری است.
دلیل دوم خوش بینی این است که به نظر میرسد این گفتگوی منطقهای توسط خود قدرتهای منطقه آغاز و هدایت میشود. به عبارت دیگر قدرتهای بزرگ خارج از منطقه نقشی در تحمیل این گفتگوها نداشته و ندارند. همانطور که من و همکارانم در موسسه کوینسی و در دیگر نشریات نوشتهایم، رهبری منطقهای و مالکیت این روند برای موفقیت و دوام آن ضروری است.
با این حال این بدان معنا نیست که آمریکا در این روند سهیم نبوده است. قطعاً وشانگتن هم سهم خود را داشته، اما این سهم به روشی که دستگاه سیاست خارجی واشنگتن به طور متعارف رهبری آمریکا را بر مبنای آن میداند، نبوده است.
در این بین تنها عاملی که بیشتر بازیگران منطقه را مجبور به به کارگیری دیپلماسی میکند، تعهد مجدد آمریکا در حمایت از ریاض در مقابل تهران یا ابتکار عمل دیپلماتیک جدید برای منطقه نیست، بلکه این دقیقاً برعکس است، نشانههای روشنی وجود دارد مبنی بر اینکه آمریکا در حال خروج نظامی از منطقه است.
در واقع، بایدن به سرعت تصمیم خود برای پایان حمایت از جنگ یمن را اعلام کرد، او اندکی بعد از خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان خبر داد و در همان حال در مورد پیوستن دوباره به توافق هستهای ایران جدیت خود را به تصویر کشید.
پیام آمریکا به قدرتهای منطقهای غیرقابل تصور بود، اینکه خاورمیانه فقط یک اولویت برای دولت بایدن است تا راههای کاهش گرفتاریهای آمریکا در آنجا را کشف کند. همانطور که یک مشاور غیررسمی بایدن به پولیتیکو گفت: رئیسجمهور نمیخواهد پایش به درگیریهای منطقه کشیده شود.
بیشتر بخوانید: آیا مذاکرات ایران و عربستان به صلح در یمن ختم میشود؟
جای تعجب نیست که این پیام به یک دلیل ساده قدرتهای منطقه را بر آن داشت تا دست به استفاده از دیپلماسی در برابر رقبای خود بزنند. فرصتهای دیپلماتیک در تمام مدت وجود داشته است، اما اعتماد شرکای آمریکا به پشتیبانی بی قید و شرط واشنگتن باعث شده بود تا آنها راه دیپلماسی را انتخاب نکنند.
محور مورد نظر بایدن در خارج از خاورمیانه به این معنی است که این گزینه آمریکا حداقل غیرقابل اعتماد شده است. ناگهان، دیپلماسی منطقهای به گزینه مطلوب شرکای امنیتی واشنگتن در خاورمیانه تبدیل شده است.
اعلام زودهنگام خروج آمریکا از خاورمیانه احتمالاً باعث شده است که دیپلماسی منطقهای زودتر آغاز شود. در حقیقت، این الگویی مشابه سال ۲۰۱۹ بود که یکبار دیده شد. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در آن مقطع، به دنبال حملات نیابتیهای تهران در یمن به میدانهای نفتی عربستان سعودی حاضر به جنگ با ایران نشد و این مساله سعودیها را بر آن داشت تا دیپلماسی خود را در قبال تهران فعال کنند تا از حملات در یمن بکاهند. در حقیقت، وقتی قاسم سلیمانی، رهبر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران توسط آمریکا ترور شد، او تازه به عراق رفته بود تا از طریق بغداد پیامی به سعودیها برساند. ترامپ با کشتن (شهادت) سلیمانی، مذاکرات سعودی و ایرانی را نیز در نطفه خفه کرد. دولت او مجدداً خود را برای مقابله با ایران سامان داد و سعودیها دوباره به تقابل روی آوردند.
به هر روی این طور که مشخص است اگر آمریکا از نظر نظامی گامی به عقب بردارد، شرکای منطقهای از نظر دیپلماتیک گامی به جلو برمیدارند. این البته به معنای موفقیت قطعی دیپلماسی منطقهای نیست، اما همین که قدرتهای منطقهای استارت چنین دیپلماسی را با اتکا به خودشان زدهاند یک پیروزی بزرگ برای آمریکا و خاورمیانه است.