رویداد۲۴منظور صریح و روشن این است که از بزرگنمایی درباره مشکلات کنونی و ربط آن به دولت روحانی بهتر است اجتناب شود، زیرا به زودی در امواج مشکلات و مسائل و نیازهای عظیمی که رویاروی رئیسجمهوری بعدی و وزرا و معاونان و نهادهای تحت امر آنها قرار خواهد گرفت، سکانداران بعدی باید پاسخگو باشند و آنگاه معلوم خواهد شد که چه کسانی و چگونه قادر به حل مصایب مردم و مسائل مملکت و گذر از دشواریهای آن خواهند بود؟! تخریب دولتها و مدیریتهای گذشته، در سالها و دهههای اخیر به امری رایج بدل شده و نودولتان به پیشینیان ـ و حتی به پیشکسوتان ـ در عالم سیاست و اقتصاد و فرهنگ حمله میبرند تا خود را ناجی و حلال مسائل و آنها را مسئول مشکلات معرفی کنند. از قضای روزگار، دولت حسن روحانی، بیش از همه در ورطه این هجمهها و حملهها قرار گرفته، و دوست و دشمن، خودی و بیگانه و پیر و جوان بدان میتازند و شگفتا که به این یورش مینازند! اما واقعاً دولت چقدر در این مسیر کوتاهی کرده و تا چه اندازه در ایجاد مشکلات یا حل و فصل آنها توفیق داشته یا نداشته است؟ دولت روحانی چه برنامهها و اهدافی داشت و چه ایدهآلهایی را مطرح ساخت که امروز نتوانسته بدانها دست یابد؟
برای تحلیل منصفانه باید ابتدا این پرسش به میان آید که موانع و مشکلات داخلی، منطقهای و بینالمللی چقدر با برنامهها، هدفها و ایدهآلهای دولت تناسب داشتند و تا چه حّد موجب شکست برنامهها و عدم تحقق هدفها شدند؟ در غیر این صورت، عبث و بیهوده سخن میگوییم. دولتی که با امضای برجام، هشت سال قبل روی کارآمد، یک دولت تکنوکرات و فاقد زرق و برق و شعارهای تند و تغییرات اساسی بود. البته در وقت انتخابات، آقای روحانی ناچار به طرح رادیکالی مسائلی شد. مدعای آن، در شرایطی بسیار ویژه، بازگرداندن قطار زندگی و معیشت و سیاست به ریل طبیعی در داخل و تنشزدایی در خارج، یعنی عرصههای بینالمللی بود.
این دولت، در گام اول، برجام را با قدرت به پیش برد و امضا کرد، اما هیچگاه نتوانست از میوه و بهرههای آن سودی عاید کند. کشور و دولت در تب تحریمهای دولت ترامپ و سپس کارشکنیهای متحدان منطقهای او سوختند و عجیب و بدتر از همه آنکه مخالفان برجام در داخل، بیش از سعودیها و دولت نتانیاهو، به دولت روحانی و دیپلماسی وزارت خارجه و برجام تاختند و جام برجام را به سنگ کینه شکستند.
آنان در پی اهداف دیگری بودند که با رأی مردم و هدفگذاری دولت تکنوکرات و عملگرای روحانی هیچ سنخیتی نداشت. اما فراتر از آن میتوان به انتقاد پرسید که آیا روحانی واکنشی مناسب داشته یا نداشته؟ به هر حال، لازم است اینک با انصاف و دادگری به داوری بنشینیم و با شکیبایی به دولت جدید و عناصر و اهداف و عملکرد آن بنگریم. تطابق و سنجش این دو دولت، نشان خواهد داد که وزن دولت کنونی و دولتمردانی نظیر جهانگیری، زنگنه، مرحوم ترکان، ظریف، جهرمی و … چقدر بوده و دولت نوین چگونه در شرایط حساس سیاسی و اقتصادی، کشور را مدیریت و هدایت خواهد کرد.
دولت روحانی، تلفیقی از موازنهها و تجربههای سابق و اسبق در طول چهار دهه سیاستگری و مدیریت در جمهوری اسلامی ایران بود. برخی دولت او را متهم به رجعت و ثقل عمر وزرا کردند؛ به عبارتی این را به کهولت و پیری دولت پیوند میدادند و از این رهگذر نیز آن را مورد نقدهای تند قرار دادند، ولی تجربههای سخت و دشوار به ما آموخته است که در شرایط سخت، فقط آزمودگان و صاحبان تجربه و مدیران آشنا به امور و صاحبان تخصص میتوانند گرهگشا باشند. بحرانهای بزرگی در پیش داریم. دولت روحانی، پس از تفرق و کنارزدن برجام از سوی آمریکا و رقبا، هرگز نتوانست دست به کاری زند که حلال تمامی مشکلات یا گرهگشای سختیهای مردم باشد. اما بر این مشکلات و سختیها نیز نیفزود. درها و پنجرهها را تا جایی که قدرت داشت و توانست نبست.
بیشتر بخوانید: آرا همتی بالا رفت؛ رای رئیس ریخت/ زمان انصراف کاندیداهای پوششی از زبان یک اصولگرا
اطلاعات و فضای مجازی را تا حدی که امکان داشت در اختیار مردم قرارداد. کسبوکارها و معیشت، بورس و بانکها، ارز و رمز ارز و قیمتگذاری کالاها را نتوانست چنان که باید و شاید کنترل کند و سامان دهد. اما کسانی که با اعماق و لایههای پنهان در سیاست و اقتصاد آشنایی دارند، میدانند که دولت روحانی چرا نتوانست و چرا باید با انصاف و دادورزی در تاریخ مورد قضاوت قرار گیرد. منافع و قدرت و رسانه و اطلاعات، حتی ابوذر غفاری را هم از راه به در میکند. این رمز و استعارهای بود که روحانی گفت و بسیاری نشنیدند!
دولت جدید، شرایطی را تجربه خواهد کرد و با جامعه به اشتراک خواهد نهاد که به تنهایی برای مقارنه و تراز میان دولتهای کنونی و بعدی کافیست. مردم بزرگوار ایران همواره به استقبال تاریخ رفتهاند. گاه با شور و پر سر و صدا، گاه آرام و شکیبا…