صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

يکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱ - 2022 December 18
کد خبر: ۲۶۶۹۶
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۳ - ۱۰ مهر ۱۳۹۵

دلبستگان احمدی‌نژاد به چه کسی رای خواهند داد؟

یک توصیه او را از دایره کاندیداهای ریاست جمهوری کنار گذاشت، اما سبد رای او بدون شک قابل کنار گذاشته شدن نیست، همان آرایی که این روزها با تردید نظاره گر کاندیداها هستند تا ببینید نام چه کسی را باید در برگه سفید رای بنویسند.
رویداد۲۴- یک توصیه او را از دایره کاندیداهای ریاست جمهوری کنار گذاشت، اما سبد رای او بدون شک قابل کنار گذاشته شدن نیست، همان آرایی که این روزها با تردید نظاره گر کاندیداها هستند تا ببینید نام چه کسی را باید در برگه سفید رای بنویسند.

 سوال را همین ابتدا طرح کنیم :«سرمایه اجتماعی محمود احمدی نژاد ، حالا که او نیست به کدام سمت شیفت می کند ؟ رای او از آن اصولگرایان است یا رقیب برجای مانده او یعنی حسن روحانی ؟ شاید هم اصلا بتوان اینگونه پرسید که رای او فقط برای خودش بوده و برای خودش باقی می ماند؟ »

این حالا مهمترین سوژه ای است که می تواند محل بحث باشد آن هم در شرایطی که سامانی تازه در حال پدیدار شدن است؛ سامان سیاسی در روزهای بدون محمود!

برای تحلیل در این مورد ابتدا باید جنس این سرمایه اجتماعی را شناخت و آنگاه با تطبیق هویت ساختاری اش با شرایط موجود به این پرداخت که سرنوشت این آرا چه خواهد شد .سرمایه ای که تاریخ تولدش 3/4/1384 بود.

یکبارگی وقوع
«همه چیز» به ما می گوید که در سال 1384 محمود احمدی نژاد شانسی برای رییس جمهور شدن نداشته؛ این گزاره حتما تا زمانی اندکی مانده به آن انتخابات از طریق مراجعه به نظر سنجی ها و فضای سیاسی آن بازه زمانی قابلیت تاکید و اصرار دارد. نکته اما این است که «همه چیز» به یکباره به هم می ریزد. یک شکاف تازه پدیدار می شود که برتری دارد بر شکاف مستقر بر رقابت میان بازیگران سیاسی آن فاز زمانی. به یک معنا این شکاف کِشندگی فوق تصوری می یابد برای تحریک، آنچنان که صورت بازی را تغییر می دهد و رقیب می طلبد. جا برای دیگران تنگ می شود. خودش می ماند و یک قطب دیگری که از پس همین کنش گری، سایر طیف ها را نیز به خود جذب کرده است. درست همین جاست که زایش تازه در سیاست ایران رخ می دهد. «زمان» هم به اصل این ماجرا کمک می کند آنقدرکه همه یک طرف بمانند و او یک طرف دیگر .

حالا که «همه چیز» تمام شده بهتر است به استقبال تحلیل برویم به اینکه چه رخ داده؛ به اینکه چرا کسی نه در زمان تولد و نه در زمان توفی، از اصل پیش بینی پذیری رویدادها بهره ای نبرد و همه در هر دو بار به تماشای «یکبارگی وقوع»نشستند.

غم غربت
شاید استدلال برتر را باید از دریچه جامعه شناسی سیاسی جستجو کرد. به اینکه چه کسانی و چرا به محمود احمدی نژاد رای دادند. او سرمایه اجتماعی اش را مستظهر به کدام روش و منش کرده بود.

وقتی سید محمد خاتمی روزهای آخرش را در ساختمان نهاد ریاست جمهوری پشت سر می گذاشت؛ جامعه ایرانی حالتی عجیب داشت . خسته از نبرد بازیگران سیاست، بازمانده از کامیابی های بزرگ. ناکامان «توسعه سیاسی» حالا وعده بازگشت به «توسعه اقتصادی» را می دادند ؛ شیفت به مدرنیته. این تصویر تازه ای بود فرا روی ایرانی ها.

« جامعه » اما«خواست» بازیگران سیاست را «نخواست». چرا ؟ «غم غربت »؛ یک پدیده تجربه شده برای وقتی که جامعه سنتی به سمت مدرنیته می رود و توسعه. یک جنبش بازگشت به گذشته به راه می افتد. یک«همبستگی از روی احساس». دقیق تر بگوییم جامعه هراسان است از جاده ای که برای آینده برایش به تصویر می کشند. رویای دنیای جدید فرا روست و غم از دست دادن شرایط امروز.

این وسط فردی می آید که حرف از ماندن می زند و میل به سنت دارد. برای آنان که غربت روزهای پیش رو آزارشان می دهد چه کسی بهتر از او ؟ آنان که دچار غربت شده اند «دلبسته» می شوند؛ یک «دلبستگی» که «چشم بستگی» به همراه دارد . اکنون نوبت کنش است و ایجاد «گسست و شکاف رادیکال». یک زیرکی خاص برای بازی با کارت مردم. محمود احمدی نژاد از همین رهگذر رییس جمهور می شود؛ به همین سادگی ! «همه چیز» برای یک دوره خاص فراهم است . او از این پس مالک یک سرمایه اجتماعی می شود . «همه چیز مهیاست» . در سطح سیاسی حتی بازیگران محافظه کار که احمدی نژاد را بر نمی تابیدند به جهت خواست او برای ایستادگی مقابل جریان توسعه خواه به یاری اش می شتابند . او یک گزینه تمام عیار است برای«کشیدن ترمز مرکوب ترقی و مدرنیته».

در سطح اجتماعی حواریون او را معجزه هزاره سوم می خوانند ، غافل از اینکه معجزه «نفت» است نه «محمود». او با نفت «سرخوشی» و «بهره مندی در لحظه » را برای دلبستگان به ارمغان می آورد . اجابت خواسته ها «در این لحظه» و «اینجا که من ایستاده ام»؛.

این تاکتیک احمدی نژاد می شود در تمام سال های صدارتش آنهم با تکیه بر معجزه دورانش یعنی «نفت گران».  او اما می داند نمی تواند همه دوره اش را در گذشته بماند؛ می داند غم غربت به همین زودی تمام می شود . به یک معنا او به خوبی آگاه است که زورآزمايي بين محافظه كاران و ترقي خواهان فقط مي تواند بر سرعت توسعه تاثير بگذارد. حالا وقت تغییر است ؛ باید زمین بازی تازه ای خلق کرد ؛ باید دلبستگان را با خود داشت .

در چنین شرایطی است که او تعاریف رسمی امور را به چالش می کشد، به نبردی سخت با ساختار موجود می رود و همه تلاشش را می کند تا از خود یک اسطوره خلق کند. او جهانش را در رویاهایش می بیند و در همین ساحت خیالش محاسباتی غلط از سرمایه اجتماعی متولد 3/4/1384 می کند.

شاه کلید ماجرا این بود : «آن دلبستگان اگر چه به سمت او شیفت کرده بودند اما این دلبستگی از شرایط دوران حاصل می شد نه فضایل احمدی نژاد . » وقتی زمین بازی تغییر کرد دیگر نه میلی به جدال با ترقی خواهان مانده بود و نه حتی ته مانده ای از غم غربت.
نکته این است :«جامعه به ترقی و توسعه تمایل پیدا کرد و بر هراس خود چیره شد» ؛ نشانه اش رای به حسن روحانی در 24/3/92 و البته آنچه در ادامه در انتخابات اسفند ماه 94 رخ می دهد.

پس همه چیز طبق تعاریف ساده علوم سیاسی و جامعه شناسی سیاسی تجربه می شود. به یک معنا، پنداشت احمدی نژاد از اینکه سبد رای او یک سرمایه اجتماعی شخصی و ره آورد فضایل شخصی اوست حتما غلط بوده و ذیل جهان رویاهای او تعبیر می شود .
اما حالا که معلوم شد این سرمایه مایملک شخصی محمود احمدی نژاد نبوده و نیست پرسش مهم این است که این آرا در سبد چه کسی قرار خواهد گرفت ؟

اول از همه باید گفت این طیف از آرا انتخاباتی به هیچ وجه خاصیت مالکیت جناحی ندارد . به بیان دیگر ، کسی از اصلاح طلبان و اصولگرایان که دو جناح عمده کشور هستند نمی تواند مدعی شود این سرمایه اجتماعی متعلق به آنهاست و به اشارت آنها به فردی خاص رای خواهد داد.

شاید بتوان این تعبیر را به کار برد که این بدنه رای، دارای یک « خردِ خودمختار» است . در لحظه تصمیم می گیرد و به لحظه همبستگی اش را به نمایش می گذارد .

مساله چندان سخت نیست. در انتخابات پیش رو دو حالت قابل تصور خواهد بود .
الف ) حسن روحانی با رقیبی سخت مواجه نخواهد شد و یک یا چند کاندیدای اصولگرا و چند چهره مطرح و نه لزوما رای آور به آوردگاه مواجهه با او خواهند رفت. در چنین شرایطی این بدنه رای بین افراد بر اساس گرایش ها و حرف هایی که خواهند زد تقسیم می شود. در این میان حتما حسن روحانی هم از رای این طیف بهرمند خواهد شد. نتیجه چنین رقابتی پیروزی نه چندان خیره کننده حسن روحانی خواهد بود.

ب) حسن روحانی با یک رقیب سخت و گفتمانی رو به رو می شود. چالشی مهم شکل می گیرد و شکافی تازه تعریف می شود. حالا اینجا آن سرمایه اجتماعی، تعیین کننده نتیجه رقابت خواهد بود . در چنین رقابتی کسی که توانایی برانگیزندگی این طیف را داشته باشد پیروز دوران است . اگر این شرایط حاکم شود حسن روحانی با یک رای قابل توجه باز به پاستور باز می گردد و یا در حالتی خیره کننده با شکستی سخت مواجه خواهد شد.

همین جاست که باید بار دیگر گفت؛ روحانی اگر خواهان ماندن در قدرت رسمی است باید از سیاست به جامعه شیفت کند. یک فرصت ویژه پدید آمده؛ او اگر جهان خود را تنها از دریچه نگاه بازیگران سیاست پیشه نبیند و از چنین حالتی رهایی یابد می تواند در اجتماع این سرمایه را از آن خود کند . خصوصا آنکه تمام تلاش های راستگرایان برای تصاحب این سرمایه اجتماعی تا امروز ناکام مانده ؛ چه اینکه هنوز به خیال برانگیزندگی آنها از رهگذر «بازگشت به گذشته» هستند.

نکته این است :«این سرمایه اجتماعی دیگر به گذشته فکر نمی کند ، آنها هم دلبسته ترقی شده اند.»

نظرات شما