محمدرضا باهنر در مورد سرگردانی اصولگرایان در حمایت و یا عدم از روحانی در انتخابات سال 96 گفت: اصولگرایان به روحانی به عنوان گزینهای از کاندیداهای در دست بررسی در انتخابات ریاستجمهوری آتی نگاه میکنند. اصولگرایان نه به صورت صد در صد با روحانی موافقند و نه کاملا با او مخالف.
وی افزود: رویکرد اصولگرایان به آقای روحانی همانند این است که ما به همه افراد در مجلس به عنوان همکار نگاه میکنیم اما در انتخابات به عنوان گزینه برای آنها برنامه ریزی داریم که این شرایط اکنون درباره آقای روحانی هم به عنوان رئیسجمهور صدق میکند، اما در نهایت ارزیابیها نسبت به روحانی و گزینههای دیگر قاعدتا یک مقایسه است، بنابراین از آنجا که عوامل متعددی میتواند در نتیجه یک گزینش موثر باشد، این گزینشها میتواند نتیجه کارآمدی فرد و تیمهای همراه با او باشد و همچنین بررسی پیمایشهای میدانی، میزان محدودیت و سایر عوامل میتواند کمک کند تا به یک گزینه مطلوب برسیم که علاوه بر کارآمدی انتخاب وی نیز ممکن باشد، زیرا در برخی اوقات ممکن است فردی منصوب شود که لیاقت و کارآمدیهای لازم را ندارد، در حالیکه در انتخابات، از یک سو کارآمدی و از سوی دیگر محبوبیت مطرح است، بنابراین کم خردی است از کسی حمایت شود که کارآمد است اما محبوب نیست. نمیتوان به طور قطع گفت که گزینه ما تنها روحانی است.
اهم سخنان وی به شرح زیر است:
*{در مورد این ادعا که روحانی پیروز انتخابات سال 96 است}این طورنیست، در حقیقت علاوه بر انتخابات ۹۶ که قطعا اصولگرایان همه تلاش خود را برای پیروزی خواهد کرد، جریان اصولگرایی نه تنها برای سال ۱۴۰۰ بلکه برای سال ۱۶۰۰ هم برنامه ریزی خواهد داشت. از سویی اکنون مشکلاتی دامنگیر کشور است که نمیتوان نسبت به آنها بیاعتنا بود، بنابراین هر یک از گزینههایی که شرایط لازم برای حل مشکلات کشور را داشته باشد اصولگرایان با او همراه خواهند بود. به شخصه آرزو میکنم آقای روحانی همانطور که بخشی از مشکلات کشور را حل کرد، سایر مشکلات را نیز حل کند. اما در نهایت قطعا من در انتخابات آتی روحانی را با رقبایش مقایسه خواهم کرد.
*لزوما به دنبال کسی نیستیم که مقابل روحانی قرار بگیرد اما ممکن است اصولگرایان کسی را معرفی کنند که در مقابل روحانی هم بایستد. روحانی یکی از ۱۲ نفری است که به عنوان گزینه معرفی میشود. در نهایت بررسی روحانی به عنوان یک نامزد انتخاباتی از سوی اصولگرایان به این مفهوم نیست که روحانی گزینه صددرصد این جریان است.
*همانطور که روحانی را بررسی میکنیم احمدی نژاد را هم مورد بررسی قرار میدادیم، اما به هر رو دو مساله کارآمدی و سپس محبوبیت مد نظر قرار خواهد گرفت. پایشهای اجتماعی نزدیک به انتخابات متغیر است، به همین دلیل باید این فرایندها بیشتر در زمان نزدیک به انتخابات مورد بررسی قرار بگیرد تا به یک نتیجه قطعی دست یابیم.
*هیچ گاه پس از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ ملاقات دو نفره با احمدی نژاد نداشتیم و آخرین بار در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که او را دیدم. احمدی نژاد پس از اینکه رئیسجمهور شد، حاضر به همکاری با جریان اصولگرایی نشد و ما نیز در مقابل، چندان نتوانستیم با او کار کنیم.
*{در مورد حمایت جریان اصولگرایی از احمدی نژاد در گذشته و شکست در انتخابات 92 و 94}در هر صورت اصولگرایان هیچ گاه نباید از زمان و وضعیت موجود خود راضی باشند، اصولگرایان به طور قطع نیاز به بازسازی و اصلاح مسیر، سطح کیفی و کمی خود و در نهایت اصلاح ادبیاتشان دارند.
*یکی از مشکلات گروههای سیاسی این است که همیشه در گذشته زندگی میکنند، در حالی که تحولات اجتماعی و سیاسی در حال وقوع است. اگر کسی امروز بخواهد یک سیستم تبلیغاتی مانند دهه ۷۰ را طراحی کند این یعنی زندگی در گذشته. منظور از تغییر ادبیات اصولگرایی تغییر اصول و باورهای اصولگرایی نیست، باید نحوه گفتمان خود را تغییر دهند.
*{در رابطه با بازسازی جریان اصولگرایی به کمک آیت الله مصباح یزدی} در رابطه با این پرسش که آیا وی میتواند یک مرجع سیاسی برای فعالان سیاسی اصولگرا باشد باید اینگونه پاسخ داد که جریان اصولگرا از نظرات آیتا... مصباح یزدی بهره خواهند برد اما او نمیتواند یک مرجع واحد برای همه فعالان این جریان باشد. زیرا شخصیتهای کاریزمای دیگری هم هستند که اصولگرایان میتوانند به آنها نیز رجوع کنند. در انتخابات پیش رو اصولگرایان یک شعار دارند و آن هم اینکه احزاب و فعالان سیاسی این جریان از آرای هیچ شهروندی بینیاز نیستند حتی افرادی که مواضع آنها متضاد با اصولگرایان است.
*{شکست اصولگرایان در انتخابات 94} در مقابل این سوال که چرا اصولگراها در انتخابات هفتم اسفند در تهران و سایر استانها رای نیاورند باید این سوال را پرسید که چرا اصلاحطلبان در مشهد رای نیاوردند! بر حسب اتفاق پس از اعلام نتیجه انتخابات هفتم اسفند ماه یک کنفرانس خبری داشتیم، جالب است برخی از دوستان تصور میکردند چون ما در انتخابات شکست خوردیم این کنفرانس را لغو میکنیم. در این کنفرانس همه احزاب اصولگرا نظر دیگری داشتند و معتقد بودند که اصولگرایان باختند اما من معتقد بودم که فقط در تهران اصولگراها باختند اما در فضای کلی کشور پیروز شدند! در همان زمان نیز به این مساله اشاره کردم که لاریجانی رئیس مجلس دهم میشود و این اتفاق هم افتاد.
*برخیها معتقد بودند که عارف شکست خورده است در حالیکه عارف موفقیتهای بسیار بزرگی داشت، زیرا در مجلس نهم تنها ۲۵ نماینده اصلاحطلب داشتیم، اما اکنون در مجلس دهم ۱۰۵ نماینده اصلاحطلب داریم که این مساله یک گام بسیار سنگین و روبه جلو است، هرچند این گام رو به جلو به مفهوم فینالیست شدن نیست بلکه ممکن است هر فردی تا نیمه نهایی جلو برود. بنابراین نباید احساس شکست کرد.
* این مساله که میگویند اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند شکست خوردند صحیح نیست، زیرا نتیجه آن در انتخاب رئیس مجلس مشخص شد؛ لاریجانی با ۲۳۷ رای رئیس مجلس شد. اگر از این بعد به مساله انتخابات بنگریم به نظرم بهتر است قانون انتخابات اصلاح شود. زیرا در غیر این صورت به ضرر هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگراست. انتخابات در بسیاری از کشورها تناسبی است. در تهران ۳۸ درصد اصولگراها و ۵۸ درصد لیست امید رای آورد. ۴درصد نیز مستقلان رای آورند اما اگر آن دو درصد را هم حذف کنیم ۴۰ درصد اصولگراها و ۶۰ درصد اصلاحطلبان در نهایت رای آوردند.
*40 درصد مردم تهران که در این انتخابات رای دادند در این مجلس نماینده ندارند. بنابراین این مساله تنها مربوط به اصولگراها نیست بلکه اصلاحطلبان هم ضرر میکنند. در انتخابات مجلس نهم اصلاحطلبان ۳۰ درصد رای داشتند اما حتی یک نماینده اصلاحطلب نیز از تهران نداشتند. بنابراین اگر بتوان سیستم انتخاباتی را اصلاح کرد شاید نتایج حاصل از آن معقولتر باشد. اما اکنون باید به قانون کنونی تمکین کرد و گفت اصولگرایان در تهران رای قابل توجهی نداشتند. عوامل متعددی در این مساله میتواند دخیل باشد، مثلا عملکرد دولتهای نهم و دهم در نتیجه آرای اصلاحطلبان و عدم اقبال اصولگرایان در تهران و سایر شهرستانها دخالت دارد، صرف نظر از آن برجام و حتی ارای مخالفان توافق هم در نتیجه موثر بود.
*آرای روحانی در سال ۹۲ حدود ۵۲ درصد بوده است. بر این اساس حتی در صورتی که در این دوره به صورت طبیعی ۱۰ درصد از آرای رئیسجمهور ریزش کرده باشد دیگر در انتخابات آتی روحانی رای نمیآورد. دو رئیسجمهور سابق کشور، رئیس دولت اصلاحات و احمدی نژاد، در دوره دوم بیش از دوره اول رای آوردند اما روحانی در دور دوم ناگزیر است که بیشتر از دور نخست رای بیاورد. زیرا در غیر اینصورت یا حذف میشود یا اینکه انتخابات دومرحلهای خواهد شد. بنابراین پیش بینی من این است که اگر روحانی به دور دوم برود احتمال رای آوری بالای او بسیار ضعیف است.
*شاید اگر روحانی وارد مرحله دوم شود، در آنجا اصولگرایان حتی از او حمایت کنند. اما اگر بخواهیم از منظر روانشناختی آرای مردم را مورد مطالعه قرار دهیم مردم از یک رئیسجمهور که نامزد انتخابات ریاست جمهوری هم است زمانی که به مرحله دوم وارد شود نسبت به او قدری ناامید خواهند شد. این مساله رای دادن به روحانی را دشوار میکند. بنابراین روحانی باید برای انتخاب شدن در دوره بعد آرای بیشتری نسبت به انتخابات ۹۲ داشته باشد.
*رئیسجمهور در برخی از ابعاد گامهای بسیار خوبی برداشته و موفق بوده است. به طور مثال روحانی در برجام گامهای بسیار موفق آمیزی برداشته است. به رغم انتقادهای غیر منصفانه که میشود من به برجام نمره ۱۶می دهم. روحانی با تیمش به میدان رفته از ۱۰ گل ۷ گل زده است.
*برخیها میگویند چرا روحانی امتیازات بیشتری نگرفت، در حالی که روحانی و تیم مذاکره کننده هستهای مسابقه سنگینی را پشت سر گذاشتند.
*روحانی در کاهش تورم موفق عمل کرده است. البته در شرایطی که کشور با رکود تورمی یا تورم رکودی روبهرو است اساسا کاهش تورم آن هم به این شدت صحیح نیست. زیرا کاهش تورم رکود را سنگینتر کرد و در نهایت به ضرر اقتصاد است. این در حالی است که دولت میگوید از رکود عبور کردیم. باید به دولت گفت اگر این طور است ملت را هم از رکود عبور دهید!
*برجام برای حزب دموکرات هم یک موفقیت تلقی میشود. تصور برخی از دوستان اصولگرا بر این است که چون آمریکا پیروز شد ما باختیم، زیرا ایران و گروه ۱+۵ از همان ابتدا همواره به این نکته اشاره کردند که وارد یک بازی برد برد میشوند، به هر حال دو طرف ایران و آمریکا میتوانند از تفاهم هستهای سود ببرند اما آمریکا به خاطر پیمانشکنیاش میخواهد همه امتیازات برای خودش باشد و ایران ببازد. ما در بازی برد و باخت تسلیم آمریکا نخواهیم شد، زیرا در دوران تحریم زمین خوردیم اما در نهایت بردیم. بنابراین توصیه ما به آمریکا این است که بازی را به سمت بازی برد باخت نبرید زیرا در غیر این صورت باز هم آنها هستند که میبازند.
*{در پاسخ به این سوال که برجام برای دموکراتها جبنه حیثیتی دارد، اما در این میان آیپک است که اجازه نمیدهد...}اگر این طور است خود آمریکاییها باید بگویند که ما میخواهیم اما آیپک نمیگذارد، زیرا این خود یک گام است، اما آنها حتی به این امر هم اعتراف نمیکنند.