صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ - 2022 December 09
کد خبر: ۲۶۷۵۸۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۹ - ۳۱ خرداد ۱۴۰۰

چند سناریو درباره سرنوشت سیاسی اصلاح طلبان/ آینده اصلاحات چه خواهد شد؟

اصلاح‌طلبان تمام تقصیر‌های شکست در انتخابات ۹۸ را متوجه شورای نگهبان کردند و سهمی برای خودشان قائل نشدند. نتیجه این رفتار همان شد که ۲۸ خرداد شاهد آن بودیم؛ قهر بیشتر و بی‌توجهی به پیام‌ها و حمایت‌های اصلاح‌طلبان.

رویداد۲۴ انتخابات سیزدهمین دوره ریاست‌جمهوری بالاخره تمام شد؛ با ردصلاحیت‌ها و همه عواملی که خیلی‌ها را از صندوق رای دور کرد. مشارکت در این انتخابات کمترین مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری پس از انقلاب را داشت؛ ۴۸.۸ مشارکت مردمی و ۵۱.۲ عدم مشارکت. در این بین آمار آرای باطله هم جای تامل داشت؛ چیزی نزدیک به ۴ میلیون رای باطله در این دور به صندوق‌ها ریخته شد که این هم برای خودش یک رکورد بود.

حالا دیگر ابراهیم رئیسی رییس قوه قضاییه، همزمان عنوان رئیس‌جمهوری منتخب را هم با خود دارد.

اما در این بین سرنوشت سیاسی اصلاح‌طلبان است که خیلی‌ها درباره آن اظهارنظر می‌کنند

به عقب برگردیم...

برای سرنوشت سیاسی اصلاح‌طلبان باید به کمی عقب‌تر از نتایج شورای نگهبان درباره صلاحیت‌ها برگردیم. این انتخابات را باید یکی از ادوار کم‌رونق و بی‌حال توصیف کرد؛ همواره در ادوار انتخابات شور و هیجان زیادی در جامعه و قبل از آن در بین گروه‌ها و تشکل‌های سیاسی دیده می‌شد. معمولا این وضعیت در زمستان و حتی پاییز قبل از انتخابات شروع می‌شد، اما امسال حتی در فروردین هم به سختی می‌توان گفت که فضای انتخاباتی بر کشور حاکم بود. به هر شکل پس از تعطیلات نوروز گروه‌های سیاسی کم‌کم خودشان را جمع کردند و سعی کردند به اجماع برسند.

غالب اصلاح‌طلبان هم زیر خیمه‌ای به نام جبهه اصلاحات ایران گرد هم آمدند. در این خیمه نمایندگان ۳۱ حرب اصلاح‌طلب نشسته بودند که ۱۵ عضو حقیقی را هم انتخاب کردند. این جبهه فراگیرترین جبهه اصلاح‌طلبان بود که در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ تشکیل شد. جبهه اصلاحات ایران نزدیک به ۱۲ نامزد را به رای اعضایش گذاشت که برخی از آن‌ها برای انتخابات ثبت‌نام کردند و برخی دیگر شرایط ثبت‌نام را نداشتند. آن‌ها که ثبت‌نام کردند هم همگی رد صلاحیت شدند؛ از جمله اسحاق جهانگیری و مصطفی تاجزاده. جواد ظریف هم پس از حواشی که برایش انتشار مشکوک فایل صوتی‌اش برایش ساخت، کلا ثبت‌نام نکردند.

جواد آذری‌جهرمی هم پس از تغییرات دقیقه نودی شورای نگهبان در قانون انتخابات نتوانست ثبت‌نام کند. اصلاح‌طلبان گرچه احتمالا از قبل می‌دانستند که تاجزاده ردصلاحیت خواهد شد، ولی انتظار ردصلاحیت جهانگیری و پزشکیان را نداشتند. در بدترین حالت آن‌ها کم‌کم خود را آماده می‌کردند که اگر این‌ها هم ردصلاحیت شوند یا قبل‌تر از آن، راضی به ثبت‌نام نشوند از گزینه ائتلافی‌شان با اعتدالیون یعنی علی لاریجانی حمایت کنند. اما هم تاجزاده ردصلاحیت شد و هم جهانگیری و پزشکیان و لاریجانی.

در حدود یک هقته‌ای که آن‌ها ثبت‌نام کردند تا اعلام نظر شورای نگهبان آن‌ها توانستند موج‌های امیدوارکننده‌ای برای اصلاح‌طلبان بسازند. برخی از اصلاح‌طلباان در عین حمایت از جهانگیری نیم‌نگاهی هم به علی لاریجانی داشتند. تحرکات لاریجانی بی‌سابقه بود. جهانگیری هم در گفتگو‌ها ثابت کرد که موتورش روشن شده و مانند سال ۹۶ با دست پر به میدان امده. لاریجانی هم در همان مدت نشان داد که آماده است تا رقبایش را ضربه فنی کند. اما شورای نگهبان به رویای اصلاح‌طلبان پایان داد و همگی آن‌ها را ردصلاحیت کرد. آنچه برای اصلاح‌طلبان مانده بود محسن مهرعلیزاده و عبدالناصر همتی بودند که جایی در میان جبهه اصلاحات ایران نداشتند. بر همین اساس این جبهه در بیانیه‌ای اعلام کرد که به دلیل ردصلاحیت‌های گسترده نامزدی برای معرفی به مردم در این انتخابات ندارد.

عدم حمایت جمعی؛ حمایت تکی

پس از اعلام نظر شورای نگهبان درباره افرادی که می‌توانند نامزد انتخابات شوند، برخی از احزاب و چهره‌های اصلاح‌طلب در پی این برآمدند تا از عبدالناصر همتی یا محسن مهرعلیزاده حمایت کنند. اما جبهه اصلاحات ایران زیر بار حمایت نرفت. نهایتا چهارشنبه‌ی پیش از انتخابات مهرعلیزاده از ادامه رقابت‌ها کناره‌گیری کرد، ولی در متن نامه کناره‌گیری‌اش اشاره‌ای به حمایت از همتی نداشت. در همین حال گویا برخی متنفذان اصلاح‌طلب محمد خاتمی را تحت فشار قرار داده بودند تا وارد بازی شود. این امر را می‌توان در پیام منتسب به خاتمی خطاب به مهرعلیزاده و سخنانش در جمع افراد لیست شورای شهر اصلاح‌طلبان موسوم به «جمهور» پیدا کرد؛ در پیام منسوب به خاتمی از مهرعلیزاده بابت کناره‌گیری‌اش به سود همتی تقدیر شده بود؛ آن هم در حالیکه مهرعلیزاده هیچ حرفی درباره حمایت از همتی نزده بود. از سوی دیگر، اما سخنان خاتمی در جمع افراد لیست جمهور، او هیچ نامی از همتی نبرد و تنها مردم را به رای‌دادن دعوت کرد. این تناقض را می‌توان در نتیجه‌ی اختلافات و فشار‌های تیم اطراف خاتمی و برخی اصلاح‌طلبان دانست که بر او وارد کردند

تلاش برای هزینه‌کردن خاتمی

با این وجود روز رای‌گیری جمع کثیری از اصلاح‌طلبان از جمله خاتمی رای خود را به صندوق انداختند؛ اما درحالیکه خاتمی هیچ حمایت لسانی از همتی نکرده بود، محمدعلی ابطحی در توییتی مدعی شد که رای خاتمی به همتی بوده است. از سوی دیگر رجانیوز هم دقایقی پس از رای دادن خاتمی نوشت که او به همتی رای داده است.

این درحالیست که سابقه خاتمی نشان می‌دهد در چنین شرایطی رایی به صندوق می‌اندازد که باطله، ولی در عین حال دارای پیام سیاسی است؛ از جمله انتخابات مجلس هشتم که غالب اصلاح‌طلبان از حضور در این انتخابات عقب نشسته بودند، در حوزه انتخابیه دماوند آن هم در آخر وقت شرکت کرد و روی برگه رایش نوشت «جمهوری اسلامی»؛ که البته با انتقادات گسترده‌ای روبرو شد.

اما این تلاش‌ها برای به صحنه کشاندن خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات، ناشی از آن بود که برخی اصلاح‌طلبان قصد داشتند تا با اعلام عدم مشارکت در انتخابات در کنار بدنه اجتماعی خود که بخش عمده‌ای از ۵۱.۲درصدی هستند که رای ندادند قرار گیرند و برخی دیگر با گرم کردن رقابت‌های انتخاباتی و حمایت از کسی که قرابتی به اصلاح‌طلبان نداشت و سعی در برندسازی از او داشتند، خود را در دایره ۴۸.۸ درصدی که رای دادند جا کنند.


بیشتر بخوانید: آیا باید فاتحه جریان اصلاح‌طلبی را خواند؟


آینده‌ی متزلزل اصلاحات

با این وجود آین ده سیاسی اصلاح‌طلبان دچار یک تزلزل و شک و تردید شده است.

خیلی‌ها معتقدند که آن دسته از اصلاح‌طلبان که وارد ماجرای انتخابات شده‌اند آن هم با حمایت از همتی، عمر سیاسی‌شان تمام شده است و دیگر حنایشان رنگی ندارد. استدلال این دسته ناظر به این است که با وجود حمایت برخی احزاب عمده‌ی اصلاح‌طلب از جمله کارگزاران و القای حمایت خاتمی از همتی، نهایتا ۳ میلیون رای داشتند که یک جناح سیاسی با چنین سطح آرایی دیگر نمی‌تواند ابراز وجود کند.

برخی دیگر معتقدند که اصلاح‌طلبان در لایه‌های بالایی یعنی لایه‌های تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز نیازمند یک پوست‌اندازی گسترده هستند و باید این کادر کنار برود. آن‌ها معتقدند که ۲۴ سال آقابالاسری این عده باید پایان پذیرد و عرصه را به جوان‌ترهایشان واگذار کنند.

اما برخی معتقدند که بعضا جوانان اصلاح‌طلب در عمل نشان داده‌اند که از سیاست‌ورزی دور هستند و برخی دیگر منافع شخصی‌شان را بر منافع جمعی ترجیح می‌دهند و فعالیت‌های سیاسی‌شان برای به دست آوردن جایگاه است. مثال بارز این گروه برای اثبات ادعایشان دیدار مدیران مسئول رسانه‌های اصلاح‌طلب با ابراهیم رئیسی سه روز پیش از انتخابات است؛ دیداری که با انتقادات گسترده‌ی بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان روبرو شد.

عده‌ای هم معتقدند اصلاح‌طلبان آنچه در چنته داشتند را برای انتخابات رو کردند؛ حالا طیفی با عدم مشارکت و طیفی با مشارکت؛ اما می‌گویند که نهایت تلاششان را برای آنچه دفاع از جمهوریت نظام می‌خوانند انجام داده‌اند و قدرتی بیشتر از آنچه ارائه شد را نداشتند.

چه خواهند کرد؟

با این حال اصلاح‌طلبان برای سال‌های آینده معلوم نیست چه استراتژی را پیش بگیرند.

برخی از آن‌ها به سمت رئیسی متمایل شده‌اند که نشان داده‌اند که علاقه ندارند تا در لااقل ۴ سال پیش‌رو عزلت‌نشین شوند. از جمله محمدرضا عارف از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلبان. او در نامه‌ای به ابراهیم رئیسی از او درخواست کرده تا «با مدیریت صحیح اجازه ندهد یک جریان اصیل سیاسی به‌واسطه ایجاد محدویت‌های فراوان، خود را از عرصه سیاست ورزی حذف شده بداند». درخواست عارف مشخص است؛ یعنی در دولت جدید نیم‌نگاهی هم به اصلاح‌طلبان داشته باشد و آن‌ها را هم بازی دهند. اما این درخواست به نظر نمی‌رسد که فرجام دلخواه طیفی از اصلاح‌طلبان را داشته باشد که عارف آن‌ها را نمایندگی می‌کند. عارف همچنین از «تمامی گروه‌ها و جریانات سیاسی و سایر نامزد‌های انتخابات ریاست‌جمهوری» درخواست کرده تا «با حمایت همه‌جانبه از رئیس‌جمهور منتخب، برای برآورده شدن مطالبات به حق مردم که آرزوی همه ماست، همت کنند».

در این بین محمدعلی ابطحی از نزدیکان به خاتمی هم در یادداشتی نوشته که «به نظر من رییسی، می‌تواند و باید رییس‌جمهور همه باشد. میزان آرای باطله، جدی بودن مردم در رساندن پیامشان بود. اما بیایید غر نزنیم. دنبال مقصر نگردیم. کری‌های بی‌حاصل نخوانیم. بیشتر احزاب سیاسی آمدیم تا مشارکت اضافه کنیم. اما نشد. عمده مردم نخواستند. همه ملت تلاش کردند. چه آن‌ها که به هریک از کاندیدا‌ها رای دادند و چه آن‌ها که رای باطله دادند و چه آن‌ها که شرکت نکردند. زندگی روزمره‌تان را جاری نگه دارید. یک دست شدن حاکمیت یعنی پایان یافتن فضای کارشکنی‌های داخلی و مطالبه زندگی بهتر از یک حاکمیت هماهنگ. به جای اعتراض‌های سنتی، بدانیم کار رئیسی خیلی دشوار است. هم در داخل به خاطر عدم همراهی خوب؛ و هم در خارج به دلیل همکاری نکردن‌های مطلوب. از آقای رئیسی تقاضا می‌کنم مثل قوه قضایی در ریاست‌جمهور فصل جدیدی را باز کند و با کمک همه مردم به مقابله با سختی‌های اجرایی برخیزد». در بین سطور این یادداشت تمجید و حمایت از رئیسی و همچنین همان درخواست‌های عارف پنهان است.

برخی، چون حسین مرعشی و محمد عطریانفر از حزب کارگزاران که از موافقان حمایت از همتی بودند معتقدند بایدبه سمت اصلاحات ساختاری و تشکیلاتی در درون جریان اصلاحات رفت نه انزوا.

به هر حال اصلاح‌طلبان یا استراتژی مورد حمایت عارف و ابطحی را در پیش می‌گیرند و سعی می‌کنند خود را نزدیک به دولت آینده کنند؛ یا منزوی می‌شوند؛ البته که انزوا همیشه به معنی پایان یافتن نیست بلکه می‌توان با این انزوا دو نوع برخورد کرد؛ یک برخورد، منفعلانه و تنها نگاه کردن صحنه است که رفته‌رفته هم نزد مردم به فراموشی سپرده می‌شوند و هم حاکمیت دیگر آن‌ها را جدی نخواهد گرفت.

نوع دیگر انزوا، ترمیم و تمرین برای بازگشت پر قدرت است؛ همان کاری که برخی مربیان فوتبال پس از شکست با ستاره‌های تیم خود می‌کنند و آن‌ها را پس از پایان بازی در ورزشگاه خالی از تماشاگر نگه می‌دارند و تمرینشان می‌دهند تا هم شکست را یادشان باشد و هم ستاره‌هایی که به خودشان غرّه شده‌اند شکسته شوند و بدانند که هیچ‌اند.

در تمام این استراتژی‌ها اگر اصلاح‌طلبان به انزوای همراه با ترمیم روی بیاورند احتمال اینکه اقبال اجتماعی به آن‌ها بازگردد بیشتر است؛ گام اول این استراتژی هم پذیرش شکست و اشتباه در تاکتیک بازی است. کاری که از اسفند ۹۸ پس از شکست در انتخابات مجلس یازدهم انجام نشد و در بر همان پاشنه چرخید؛ هرچند که ردصلاحیت‌های گسترده را نباید از این معادلات فاکتور گرفت، ولی اگر اصلاح‌طلبان در بزنگاه‌های اجتماعی و سیاسی رفتاری منطبق با اصول خودشان داشتند، این روی‌گردانی از آن‌ها شاید با درصد کمتری رخ می‌داد.

اما اصلاح‌طلبان تمام تقصیر‌های شکست در انتخابات ۹۸ را متوجه شورای نگهبان کردند و سهمی برای خودشان قائل نشدند. نتیجه این رفتار همان شد که ۲۸ خرداد شاهد آن بودیم؛ قهر بیشتر و بی‌توجهی به پیام‌ها و حمایت‌های اصلاح‌طلبان.

اما اگر اصلاح‌طلبان بخواهند راهبرد انزوای منفعلانه را پیش بگیرند باید گفتمان سیاسی خود را تمام شده بدانند؛ چرا که ستاره‌ها هم در انزوا از یاد می‌روند؛ چه آنکه برخی در حد چراغ هستند و خود را ستاره فرض می‌کنند.

هاشمی‌نسب دهه ۷۰ یا بوفون افسانه‌ای

اگر هم بخواهند به سمت دولت آینده بروند و جناح مقابل را در آغوش بکشند باید منتظر فراموشی سخت‌تر باشند چرا که زیر پا گذاشتن اصول و چارچوب‌ها در هر تفکری مذموم است و در افکار عمومی فرصت‌طلبی و پشت‌کردن به آرمان‌های ابتدایی محسوب می‌شود و مغضوب هواداران؛ مانند مهدی هاشمی‌نسب که در اوج محبوبیتش نزد هواداران پرسپولیس به تیم رقیب یعنی استقلال رفت و علاقه‌شان به نفرت تبدیل شد؛ البته که اصلاح‌طلبان در حال حاضر نیمی از محبوبیتی که هاشمی‌نسب بین پرسپولیسی‌ها داشت را هم ندارند.

حالا دیگر مدتی باید اصلاح‌طلبان در تنهایی به کار‌ها و رفتارشان فکر کنند؛ ببینند می‌خواهند هاشمی‌نسب دهه ۷۰ برای پرسپولیسی‌ها شوند یا مانند بوفون دروازه‌بان افسانه‌ای یوونتوس که در دوران سقوط تیمش به دسته دو هم در تیم ماند و باشکوه به دسته اول بازگشت؛ یا مانند بازیکنی باشند که در جوانی از صحنه بازی حذف می‌شود؛ تصمیم با زعمای قوم است!

نظرات شما