در ابتدای جلسه رسیدگی رویا به عنوان شاکی پرونده پای میز محاکمه رفت و در طرح شکایت خود گفت:«من صاحب یکی از مزون های معروف لباس عروس تهران هستم.
اسفند ماه سال 98 بود که با افشین آشنا شدم، بعد از عید نوروز سال 99 برای اولین بار همدیگر را دیدیم و او به من گفت در حال اجاره یک خانه مجردی است و می خواهد با یکی از دوستانش زندگی کند.
مدتی بعد گفت در جنت آباد خانه ای اجاره کرده است و به من گفت می خواهد شیرینی خانه اش را دهد.
برای همین شام من را به خانه اش دعوت کرد که 19 اردیبهشت سال 99 من با دو نفر از دوستانم به خانه اش رفتیم.ساعت حدود 9 شب که من گفتم به خانه برگردم.
همان موقع یکی از دوستانم در حال صحبت با تلفن بود و افشین گمان کرد ما در حال برنامه ریزی هستیم که جای دیگری برویم.
او شکاک بود و عصبانی شده بود و من برای اینکه دلخوری پیش نیاید به دوستم گفتم تو برو و با یکی دیگر از دوستانم ماندیم.
افشین می گفت ساعت یازده شام حاضر می شود و بعد از شام بروید.
اما قبل از شام زلزله آمد، من خیلی ترسیده بودم افشین زلزله را بهانه کرد که ما را بیشتر در خانه نگهدارد.
می گفت ممکن است به راه پله ها بروید و یکدفعه دوباره زلزله شود، دیر وقت شده بود که به اتاق رفتم تا از کیفم شارژر بردارم.
یکدفعه افشین پشت سر من در را بست و بی توجه به جیغ و داد و التماسم، من را مورد تجاوز قرار داد.
اما بعد به من وعده ازدواج داد و من اعتماد بی جا به او کردم و مدتی منتظر بودم که برای ازدواج اقدام کند.
تا اینکه یک روز پشت در خانه اش رفتم و متوجه شدم با تعدادی دختر و پسر مهمانی گرفته است.
وقتی به او اعتراض کردم من را مورد ضرب و شتم قرار داد.
بعد از آن فهمیدم وعده هایش دروغ بوده و به خاطر تجاوز آن شب از او شکایت کردم.
قاضی از شاکی پرسید: افراد دیگر که در خانه حاضر بودند متوجه این ماجرا شدند؟
رویا گفت: آن شب یکی از دوستان افشین هم در خانه او مهمان بود. اما به حدی مشروبات الکلی مصرف کرده بود و مست بود که در حال خودش نبود.
اما دوست من که در خانه بود شاهد این اتفاق بود والان هم در دادگاه حاضر است و می خواهد شهادت دهد.
در این لحظه از جلسه رسیدگی،دوست رویا به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و گفت: آن شب در یکی دیگر از اتاق های خانه افشین دراز کشیده بودم.
چون دیر وقت شده بود و به خاطر زلزله و گیر افتادن در راه پله می ترسیدیم از خانه خارج شویم.
یکدفعه از لای در دیدم که رویا وارد اتاق شد و پشت سر او افشین به اتاق رفت.بعد صدای جیغ و فریاد رویا را شنیدم و می خواستم وارد اتاق شوم اما در قفل بود.
بعد از چند دقیقه رویا با حالت آشفته از آنجا خارج شد، فکر کردم با افشین دعوایش شده اما بعدا برایم تعریف کرد که موضوع تجاوز جنسی بوده است
.من تبعه افغان هستم و افشین بارها تهدیدم کرد که اگر در دادگاه شهادت دهم بلایی سرم می آورد.
بعد از اینکه قضات حاضر در دادگاه اظهارات شاکی و شاهد را شنیدند نوبت به متهم رسید که برای دفاع از خود پشت تریبون قرار بگیرد.
افشین در دفاع از خود گفت:«اتهام تجاوز جنسی را قبول ندارم، آن شب رویا و دوستانش برای مهمانی به خانه ما آمدند بعد از اینکه از خانه ما رفتند این اتهام را به من زد و شکایت کرد با اینکه من هرگز با او هم خوابی نکرده ام، اول فکر کردم به خاطر ضرب و شتم شکایت کرده اما با شنیدن اتهام تجاوز به عنف شوکه شدم.
بعدا از یکی از دوستان رویا شنیدم که او به قصد اخاذی چنین اتهامی به من نسبت داده است.»
قاضی رو به متهم گفت:«اما تو در تحقیقات مقدماتی هم خوابی با شاکی پرونده را قبول کرده بودی.حالا چرا ضد و نقیض حرف می زنی؟»
متهم گفت:«وقتی فهمیدم رویا چنین اتهامی به من وارد کرده است، به حدی عصبانی شدم که به او گفتم به خاطر لجبای با تو می گویم که با تو هم خوابی داشتم.
رویا من را تهدید به آبروریزی کرده بود و چون آدرس خانه پدرم را هم می دانست می گفت آنجا می روم و داد و بیداد راه می اندازم.برای همین من چنین حرفی زده بودم اما واقعیت ندارد.»
قاضی بعد از شنیدن اظهارات متهم به او هشدار داد که حقیقت را بگوید.
قضات دادگاه بعد از شنیدن اظهارات متهم و شاکی ختم جلسه دادرسی را اعلام کردند و رای پرونده به زودی صادر می شود.