محمد غرضی درباره نحوه ورود اصولگرایان به انتخابات سال 96 گفت: اصولگراها اگرچه زحمت زیادی برای وحدت می کشند اما همچون رقیب خود اصلاح طلبان از انسجام لازم برخوردار نیستند و در میان چهره ها و احزاب آنها نظرات مختلفی وجود دارد. در این جریان افراد و بزرگانش همچون حضرات آیات موحدی کرمانی، محمد یزدی و مصباح یزدی هم در نحوه اداره و مدیریت کشور و فعالیت حزبی و جریانی با یکدیگر متفق القول نیستند و در روش چینش افراد و مهره های سیاسی مورد نظر برای اداره کشور هم اختلاف نظر فاحش وجود دارد. با این وجود نمی توان این سه بزرگ را با همدیگر در یک جا جمع کرد اگرچه با این اوصاف نمی توان گفت که آنها از دایره اصولگرایی خارج شدند.
وی افزود: اگر چنانچه از سوی این جریان سیاسی برای انتخابات آینده اتفاق خاصی هم بیافتد جاذبه وسیع تری از طیف اصولگرایی نمی توانند داشته باشند و مجموعه آرای این جریان در یک سبد رای مختص به خود، بیشتر نخواهد شد.
اهم سخنان غرضی به شرح زیر است:
*استنباط من از نامه احمدی نژاد این است که به نوعی اعلام کرده "چشم ایندفعه نمی آیم اما دفعات بعد هستم"!.و بدین طریق سهم خود را از اداره کشور خط نزده است. درواقع احمدی نژاد گفته من اطاعت می کنم اما هستم.این هم دلیل دارد از زمان مطرح شدن توصیه رهبری به احمدی نژاد تا ارسال نامه به حضرت آقا برخی از اصولگراها هشدارهایی دادند . در واقع احمدی نژاد به صورت مشروط دستور آقا را پذیرفت.
*طی هشت سال شاهد بودیم که احمدی نژاد با تمام ارگان های سیاسی و انتظامی و مجلس و دیگر نهادها در تعارض قرار گرفت و یکه تاز میدان تمام تصمیم گیری ها شد. الان که بخواهد شکاف های ایجاد شده را ترمیم کند کار بسیار سختی در پیش دارد. در این میان فقط شخص رهبری نیستند که به این رفتارها و عملکردها انتقاد داشته باشند. ایشان اعلام کردند آمدن احمدی نژاد به صلاح کشور نیست تحلیل این نکته با توجه به مسایل موجود به راحتی قابل فهم است.
* احمدی نژاد در این مدت و در اطراف خود، هیچ گروه و مجموعه ای را به جز مجموعه نزدیک به خودش نگه نداشته است و در واقع می خواهد که در آینده سهمی برای خود داشته باشد.
*در مورد شخص احمدی نژاد هم می توان قائل به این موضوع شد که او هم برای خود ستاد و بدنه ای دارد که در حال حاضر ستادش دچار مشکل حکومتی است و مورد اعتراض. اما بدنه او در جامعه هنوز حضور دارد و سعی دارد که رای خود را داشته باشد و با نظام هم تعارض نداشته باشد اگرچه این ستاد هم به مقدار زیادی دچار افت شده و بدنه هم کم و بیش متفرق شده است اما هستند کسانیکه در جامعه به نفع او حضور داشته باشند که با تصمیم ستاد و نفی بدنه هم از بین نمی رود.
*اگر وضعیت هواداران را هم با این دو تعریف ببینیم باید به تقسیم دو طیف سیاسی و اعتقادی در میان دوستداران و هوادارانش قایل شویم.که طیف سیاسی کم کم بیشتر از این متفرق خواهد شد و طیف دیگر یعنی اعتقادی در حالتی قرار می گیرند که نه زیر چتر او اما در زیر چترهای دیگر جمع خواهند شد.
*من به شخصه عمر احزاب سیاسی در ایران را طولانی نمی بینم و گروه های سیاسی مختلف براساس مصادیق گروهی عمل می کنند و همدیگر را نمی پسندیم.
*این حق طبیعی هر گروه و فردی است که به انتخابات ورود پیدا کند و نباید آنها را در این راه به این دلیل که جز بدنه تندروها هستند مایوس کنیم.اما آنچه که هست اینکه همه گرایش ها و گروه های سیاسی و فکری در جامعه اصل مدیریت کشوری را نمی بینند و متاسفانه دائما از مدیریت ها تراوشاتی می آید که زهر است و برای جامعه و کشور ضرر دارد.
*اگر برخی بزرگانی همچون حجت الاسلام ناطق نوری و ایات امامی کاشانی و هاشمی رفسنجانی از یک فکر با هم طیفان خود منسجم نیستند تحلیل این است که این عدم انسجام ناشی از عدم انسجام قاعده جامعه است و نه اینکه نخواهند با هم اتحاد کنند در واقع این موضوعات باعث شده که اینها از هم جدا بیافتند.