رویداد۲۴ زینب غبیشاوی: از همان لحظاتی که وارد جمع خبرنگاران شد و آنطور که نباید و خیلی طلبکارانه روی صندلی نشست، انتقادها به او شروع شد. نقد عیسی کلانتری رئیس سازمان محیط زیست به نحوه نشستن او روی صندلی آنقدر زیاد بود که در مواردی،خبر او به جای اتوبوس خبرنگاران و کشتهشدگان حادثه به صدر اخبار راه پیدا کرد.
عصر چهارشنبه اتوبوس حامل ۲۱ خبرنگار که به دعوت سازمان محیط زیست برای بازدید از یک تونل به ارومیه سفر کرده بودند، بعد از بازدید از تونل، در یکی از جادههای فرعی که سنگلاخ هم بوده، واژگون شد و در این حادثه دو خبرنگار جان خود را از دست دادند و باقی خبرنگاران مصدوم و برای مداوا به بیمارستان منتقل شدند.
عیسی کلانتری رئیس سازمان محیط زیست روز پنچ شنبه و بعد از واژگونی اتوبوس خبرنگاران محیط زیست در ارومیه، در جمع خبرنگارانی که به صورت سرپایی مداوا شده و به هتل برگشته بودند حاضر شد و به همراه بادیگاردهایش با ژست نامناسبی روبه روی خبرنگاران نشست.
نحوه نشستن کلانتری سوژه رسانهها شد. به رغم اینکه برخی از نزدیکان کلانتری به دفاع از او برخاستند و دلیل طرز نامناسب نشستن رئیس خود را مشکلات مربوط به کمر درد عنوان کردند، اما این توجیهها قادر نبود از خشم مخاطبان و خبرنگاران بکاهد.
زبان بدن کلانتری به گفته برخی طلبکارانه و برخی دیگر موئد نوع مدیریت او بر محیط زیست کشور بود.
بیشتر بخوانید: اعتراض شدید خبرنگاران به عیسی کلانتری/ ما را برای کشتن آورده بودید؟ +فیلم
نحوه نشستن عیسی کلانتری چه واکنشهایی در پی داشت؟
انتقادها به معاون رئیس جمهور در شبکههای اجتماعی به ویژه توئیتر شدت بیشتری داشت. صادق لواسانی یکی از کاربران توئیتر با انتشار عکس کلانتری نوشت: «کاش یک نفر تو را با این همه غرور از صندلی پایین بکشد تا بفهمی روبروی عزادار و درد کشیده، مودب بنشینی و خدم و حشم مثل بادیگارد پشتت نایستد.»
کاظم، کاربر دیگر توئیتر، با نقد زبان بدن کلانتری نوشت: «زبان بدن گاهی گویاتر از هر سخنی است، طرز نشستن مسئول مملکت که برای تسلی آمده آینهای از نسبت و رابطه حاکم و شهروند است.»
امین کاربر دیگر این شبکه اجتماعی هم در انتقاد به این حرکت، نوشت: «این عیسی کلانتری حتی فهم درست نشستن جلوی خبرنگاران زن داغدیده رو ندارد و متاسفانه مسئول یکی از مهمترین سازمانهای مملکت هم هست»
مصطفی شانهچی عکاس و خبرنگار با انتشار میم هایی از تصاویر فتوشاپ شده کلانتری در اینستاگرام، نسبت به طرز نشستن رئیس سازمان محیط زیست کشور اعتراض کرد و نوشت: «قسمتی از فعالیتهای ریاست محترم سازمان حفاظت محیط زیست کشور جناب آقای دکتر کلانتری در زمان رویارویی با معضلات زیست محیطی مازندران که بنده فقط بخشی کوچکی از آنرا گزارش تهیه کردم.»
عیسی کلانتری پیش از این به واسطه اظهارنظرهای جنجالیاش برای خود دردسر تراشیده است. او چندی قبل درباره صرفه جویی در انرژی، در گفتگویی اعلام کرده بود: «مردم واقعا باید همکاری کنند. دمای ۲۴ درجه برای زندگی کردن مردم در خانه کافی است، ولی مردم در خانه میخواهند لخت شوند و دما را افزایش میدهند که این در مصرف انرژی موثر است. مردم در رختخواب لخت شوند، دراتاق نشیمن لباس بپوشند.»
بسیاری از فعالان شبکه های اجتماعی نیز همان زمان به این سخنان واکنش نشان دادند و گفتند: «جناب عیسی کلانتری فرمودند مردم در رخت خواب لخت بشوند در پذیرایی لباس بپوشند! چشم قربان در مورد حمام ما نظری ندارید با لباس بریم یا بی لباس؟!»
پیش از آن هم مصاحبهای از کلانتری درباره امام خمینی منتشر شد. در این مصاحبه که به گفته کلانتری تاریخ آن به سه سال پیش بازمیگردد، خبرنگار از عیسی کلانتری میپرسد: «فکر میکنید بین امام و آمریکاییها مذاکره صورت گرفت؟» او در جواب میگوید: «نمیدانم خبر ندارم، شاید به این صورت بشود گفت که حضرت امام فرزند ناخلفی برای آنها بود. آنها پشت شاه را خالی کردند و حضرت امام هم از این فرصت استفاده کردند.»
بعد از انتشار این مصاحبه، انتقادها به سمت او روانه شد و باعث شد از موضع خود عقب نشینی و عذرخواهی کند. اما با این حال در اسفند ماه سال قبل او به ۴ ماه حبس تعزیری و منع عضویت در احزاب و گروههای سیاسی به مدت دو سال همچنین به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی به پرداخت چهل میلیون ریال جزای نقدی در دادگاه کیفری محکوم شد.
آیا مردم رعیتاند؟
سیاست عبارت است از رابطه خاصی از حکمرانان و مردم. یک نظام سیاسی بر اساس نسبت متقابل مردم و حکمران در آن تعریف میشود. مثلا در نظامهای دموکراتیک، حکمران نماینده اکثریت مردم است و مردم نسبت به او موضع بالا دست را دارند و در صورت عدم رضایت از عملکرد و سخنانش میتوانند بدون خشونت برکنارش کنند.
حکمرانان در جهان باستان توسط اشراف انتخاب میشدند و منافع آنها را نمایندگی میکردند. چنین حکومتی را آریستوکراسی یا همان حکومت اشراف مینامیدند. بر اساس این نوع سیاست، اشراف دارای برتری نژادی و خونی هستند و نسبت مردم عادی و بردگان برتری دارند و هرگونه صلاحدیدشان است باید با مردم تا کنند. در کنار آریستو کراسی حکومت ثروتمندان را داشتیم که پلوتوکراسی نامیده میشد که همان حکومت زر و زور معنا میدهد که بر اساس آن معتقد بودند هر آنکه ثروتش را دارد باید حکومت کند. مردم در هر دوی این حکومتها زیردست بودند و حکمرانان اختیارات تام داشتند.
مسیحیت و قرون وسطی جکومت اشراف را تغییر داد و باعث شد حکومتهای مطلقه روی کار بیایند. در این نوع حکومتها پادشاهی که پاپ تاییدش میکرد سرور مردم میشد و نمایندگان پادشاه که همان فئودالها بودند در هر منطقه حکومت میکردند و حکومتشان چنین رابطهای با زیردستی و بالادستی را بازتولید میکرد. اما در هر حال در شیوه حکمرانی فئودالیسم پادشاه توسط فئودالها محدود میشد و فئودالها با خطر شورش مردمی مواجه بودند و بنابراین مردم تا حدی در سیاست دخیل بودند. اما پس از عصر روشنگری و دوران اصلاح دین، شیوههای مردمنهاد حکومت در اروپا و آمریکا جایگزین شدند و در تمام آنها محوریت به مردم داده شد. دیگر مردم اصل بودند و حاکم خود را خدمتگذار مردم معرفی میکرد و نه سرور آنها.
حکومتهای مردم نهاد و ملی با انقلابهای سیاسی قرون هجده و نوزده بر سرکار آمدند و انقلاب کبیر فرانسه پایانی بود بر نظم کهن و شیوههای حکمرانی باستانی که حاکم را شبان ملت میدانستند.
انقلاب مشروطه ایران نیز متاثر از همین رویدادها و این نوع نگرش به سیاست شکل گرفت و شکوفا شد. اما از همان ابتدا با کج فهمیهای فراوان مواجه شد. نبود ساختارهای مردمی و سیاسی باعث شکست پروژه سیاسی مشروطه شد.
آنچه مشروطه را پیچیدهتر میکرد مفهوم حکومت و حاکم در ایران بود که زمینه متفاوت از غرب داشت. به همین سیاق در سیاست حکمران، ولی و سرور است و مردم رعیت. حکمرانان ایرانی با همین سنت تاریخی، رعایا یا مردم را جزیی از اموال خود میدانستند.
چنین دیدگاهی در جهان پیشاصنعتی، طبیعی به حساب میآمد و حکمران بر اساس طبع طبیعی خود مجاز به رفتارهای توهین آمیز با مردم بود. چنین پیشینه ضد مدرنی نهایتا باعث شکست مشروطیت شد؛ بنابراین آنچه باقی ماند ملغمهای از حکومت پیشامدرن و مدرن بود. حکمرانان پسامشروطه در ایران از طرفی خود را خدمتگزار مردم معرفی میکردند، ولی در عمل وقعی به خواستههای آنان نمیگذاشتند و با بی رحمی تمام جنبشهای مردمی را سرکوب میکردند.
جنبشهای اجتماعی در ایران معاصر غالبا خصلتی ضد اتوریته anti-authority داشتهاند و در صد سال اخیر بسیاری از نخبگان، مبارزان و مردم عادی برای اعاده حقوق مردمی و دموکراتیک خود جان دادهاند. اما تناقض اصلی این است که در عصر مدرن و پس از تحولات بزرگی مانند انقلاب مشروطه، جنبش ملی، انقلاب ۵۷ و دیگر جنبشهای مردمی و اجتماعی معاصر ایران، هنوز مردم رعیت دیده شوند.