انتقاد های صریح و شجاعانه او در مسائل اجتماعی معروف و زبانزد است. آداب برگزاری مناسک و مجالس عزادرای محرم ، رویارویی ما الگوی رفتاری امام حسین(ع) در جامعه دیروز تا امروز و تحلیل جالبش از قرآن خواندن سر مبارک سیدالشهداء از جمله موضوعات این گفت وگو هستند.
گفت وگوی گروه اندیشه خبرآنلاین را با استاد ناصر نقویان می خوانید.
ریشه مناسک و آئین مذهبی خصوصا در ایام محرم، ادب است. درباره این مساله بسیار سخن گفته شده است اما همچنان جامعه ایران در برگزاری آئین محرم با خلاء های جدی یعنی خلاء آداب دانی روبروست. شما این خلاء ها را در چه حوزه های مصداقی می بینید؟
محرم یک آمادگی میخواهد . نقاشها را دیدهاید وقتی میخواهند یک رنگ
زیبای متالیک به یک ماشین بپاشند، زیرش را آماده میکنند، زیرسازی میکنند،
ما هم باید دلهایمان را زیر سازی و بتونهکاری کنیم تا حسین(ع) نقش زیبایی
به دلهایمان بزند، تامحرم رنگ خوبی به ما بدهد.
صبغه الله، خدا خودش
نقاش است، میگوید من همه را رنگ میکنم منتها شما باید دلهایتان را
آماده کنید، اگر دیوارها بتونه شده باشد آنوقت با یک رنگ مختصر یا حتی با
پاشیدن گرد رنگ، به خوبی رنگ میشود. اگر زیر ساختش خوب نباشد و به خوبی
زیرسازی نشده باشد با سه دور رنگ کردن هم دست آخر فرو میریزد.
ما در دینمان مفهومیبه نام "استعداد" داریم، استعداد یعنی آمادگی پذیرش. بعضی سؤال میکنند ما استعداد نداریم چه باید بکنیم؟! جواب ساده است، باید به دنبال کسب آن باشید؛ چطور شما وقتی به وسیلهای احتیاج دارید، کیفی، کفشی، لباسی... آن را میخرید، برای به دست آوردن آن تلاش میکنید؟ استعداد هم همین طور است باید در عالم بگردیم و آنچه را که نداریم بدست بیاوریم. من تعجب میکنم وقتی صحبت از اختراع میشود همه به دنبال کشف برق وتلفن ودوربین و... میروند، اما هیچ کس نمیگوید من یک "انسان" کشف کردم.
اهل بیت و امام حسین(ع) مصداق کامل آیه تطهیر و مودت هستند و قرآن بدون کربلا و کربلا بدون قرآن شناخته و معنا نخواهد شد. این ادب و آداب آئین ها و مناسک مذهبی و دینی ما باید متکی به قرآن باشد. آداب مناسک دینی در حوزه های مختلفی قابل تعریف است. آداب مداحی داریم. آداب مجلس داری داریم. آداب وعظ و منبر داری داریم. اینها همه ریشه های اخلاقی دارد. عاشورا همه اش تجلی اخلاق است.
عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) و حماسه عاشورا را مانند نمایشگاهی با دو غرفه است که در یک غرفه آن تمام فضائل و خوبیها و زیباییها همچون ایثار، شجاعت، شهادت، غیرت، وفا، صبر و... و در غرفه دیگر آن نیز تمام رذائل و بدیها از قبیل ذلت، زبونی، بیوفایی، بیغیرتی و... به نمایش گذاشته شده است.
برپایی مجالس سوگواری، تشویق شاعران به مدیحهسرایی، یادآوری مصائب آن
حضرت، گریستن، بیان اهداف قیام سیدالشهدا(ع)، ذکر تاریخچه کربلا و تحلیل
فرازهایی از آن و پخش پوسترهای پر محتوا از مواردی است که در عزاداری
سیدالشهدا(ع) باید مدنظر قرار گیرد.
تلاش نکنید با هر سرود و نوحه ای
مردم را به گریه وادار کنید حادثه عاشورا که فقط به گریه نیست بلکه باید
اهداف واقعی این قیام را برای مردم تبیین کنیم.
نباید امام حسین را در نوحه ها آنقدر درمانده نشان دهیم که برای یک قطره آب و رفع تشنگی و یا گرسنگی قیام کرد بلکه قیام عاشورا بالاتر از تشنگی و گرسنگی است. یکی از رسالت های مداحان و دست اندرکاران هیئت های مذهبی این است که ابعاد ناشناخته را برای مردم و به ویژه جوانان تبیین کنند. باید وعاظ، عزاداری های حسینی نیز با در نظر گرفتن ظرفیت مجالس به سخنرانی بپردازند و از طولانی کردن سخنرانی ها خودداری کنند.
از آداب مجلس داری این است که باید تلاش شود که مراسم و برنامه ها در شان این ماه باشد و به انحراف کشیده نشود. مثلا ایجاد ترافیک در برپایی دسته های عزاداری و یا حرکت دسته های عزاداری در ساعات پایانی شب نیز از منکرات است. ایجاد ترافیک و مزاحمت برای مردم از منکرات است که باید در ایام محرم از آن پرهیز شود.
مثلا در آداب مجلس داری بیان شده که فضل فروشی و خودفروشی در عزاداری حسینی جایی ندارد و باید در این حرکت بزرگ دینی و مذهبی تاثیر گذار باشیم. نباید در عزاداری حسینی خرج بدهیم بعد در بازار با گرانفروشی و یا احتکار و یا اینکه اجناسی را با قیمت ارزان خریده ایم و در شرایط فعلی که نرخها افزایش یافته به قیمت روز بفروشیم این مسایل با فرهنگ حسینی فاصله دارد. حقیقت این است که گرانفروشی بازار با نذر محرم همخوانی ندارد.
این اداب آئینی و مناسک باید نتیجه های روشن فردی و اجتماعی داشته باشد. شما نتایج رعایت این آداب را در چه حوزه هایی می بینید. یعنی مجالس عزاداری محرم کارکردهایی دارد و این کارکردها باید نتایجی در تحول فردی و اجتماعی جامعه دینی داشته باشد. برخی غاشورا را فقط رفتاری برای عاشقی می دانند. چقدر روی این نتایج اهتمام داریم؟
زنده شدن اسلام و احیاء احکام اسلامی از کارکردهای قیام عاشورا بود و به همین دلیل بعد از عاشورا، شاهد قیام هایی گوناگونی هستیم که سنت متروک شده جهاد را در بین مسلمانان زنده کرد و احساس مسئولیت نسبت به جامعه اسلامی را جان دوباره بخشید. بعد از قیام اباعبدالله الحسین(ع)، وضع جامعه شفاف شد و تکلیف جامعه اسلامی در برخورد با حاکمان فاسد که خلافت اسلامی را به حکومت درباری و عیاشی تبدیل کرده بودند، روشن شد. مجالس عاشورایی از گذشته تا حال اینگونه بوده که تکلیف ما را با خودمان و جامعه روشن می کند.
تاریخ دچار تغییر ظاهری میشود اما چارچوب ها و فتنه ها همان است که در
حافظه تاریخ ثبت شده است. مبلغان وظیفه دارند با استفاده از ظرفیت های قیام
عاشورا، وضعیت جامعه کنونی را روشن سازند و جنبه های سیاسی عاشورا را بیان
کنند.
معنای عشقورزیدن این نیست که ما فقط برویم و سینه بزنیم(البته
سینه زنی هم در جای خود خوب و ارزشمند است) اما، این مسأله را باید به خاطر
داشته باشیم که ابتدا باید دلهایمان را آماده کنیم.
یادمان باشد که اباعبداللهالحسین(ع) به اباالفضل(ع) میگفت«بِنَفسی
أنت» جان من به فدای تو. کسی که حاضر نباشد به برادر خودش بگوید جانم به
فدای تو، از حسین درس نگرفته و حسین با او حرفی برای گفتن ندارد. به امید
روزی که آماده شویم و استعداد درک پیامهای بزرگ عاشورا را کسب کنیم.
ماجرای
کربلا شبیه فصل بهار است که حیات مجدد آدمی را بدنبال دارد. نباید امام
حسین (ع) را در نوحه ها آنقدر درمانده نشان دهیم که برای یک قطره آب و رفع
تشنگی و یا گرسنگی قیام کرد بلکه قیام عاشورا بالاتر از تشنگی و گرسنگی
است.
اقامه نماز اول وقت، توجه به امر به معروف و نهی از منکر از اهداف اصلی قیام عاشورا است. امام حسین (ع) برای نماز شهید شد و باید برای ترویج نماز در جامعه تلاش و حرکت کرد. نمی شود عزادار امام حسین باشیم اما نماز را سبک بشماریم. این یعنی محرم و عاشورا برای ما نتیجه ای نداشته است.
یکی از مباحثی که در مناسک عاشورایی و هیئت های مذهبی خیلی ترویج شده ، امام حسین (ع) و شخصیت های عاشورا به عنوان یک نمونه و الگوی متحول کننده در امروز ما مطرح نیست. امام و رفتار امام فقط خلاصه د ردیروز می شود و ما برای دیروز امامت عزاداری می کنیم. یعنی ما امام حسین(ع) را در دیروز جامعه کشف می کنیم . با وجودی که امام را باید برای امروز زندگی و جامعه مان کشف کنیم. به نظر شما اساسا با این مشکل چه باید کرد؟
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر / کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست. بگویید به دنبال کشف انسانم، دنبال آدم میگردم. میدانید مفهوم "دی" چیست؟ مفهوم دی دیشب نیست(دیشب راسابقاً دوش میگفتند)، بلکه به مفهوم دیروز است. شیخ در روز روشن چراغ بهدست گرفته بود و در شهر میگشت. به او گفتند در روز روشن چراغ به دست گرفتهای ودنبال چه میگردی؟ روشنایی خورشید کافی نیست که با چراغ میخواهی اطراف را روشن کنی؟ پاسخ داد: بدنبال آدم میگردم، میخواهم انسان اختراع کنم، انسان کشف کنم.
حسین کاشف انسان است؛ کاشف انسانیّت است. منتها این کشف برای کسی ارزش دارد که استعداد آن را داشته باشد، در دلش زیرسازی شده باشد و آمادهی دریافت حقیقت حسین(ع) باشد. اگر کسی دلش را مهیای حقیقت حسین کرده باشد، آنوقت است که حسین با او حرف میزند. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند : قرآن ساکت با هیچکس حرف نمیزند اگر مردید قرآن را به نطق در بیاورید، "فَسْتَنطِقوا" با شما حرف میزند.
همهی سوژهها، کارکترها و شخصیتهای عاشورا برای ما الگو هستند. وقتی به واقعهی عاشورا نگاه میکنید میبینید برای همهی سنین و اقشار درعاشورا الگو وجود دارد؛ برای نوجوانها، جوانها، بزرگترها، برای خانمها، حتی برای آدمهای لوکس هم در کربلا الگو وجود دارد. حُرّ یکی از همان شخصیتهای لوکس و با پرستیژ کربلاست که به یکباره همه چیز را فدای امام میکند. اینطور نیست که بگویید یک عده آدم از اینجا رانده، از آنجا مانده از همان ابتدا با سپاه امام همراه شدند و راهی هم جز این همراهی برایشان نمانده بود، نه این طور نیست.
ما در وقایع عاشورا آدمهای نان به نرخ روز خور و بوقلمون صفت هم داریم ؛کسانی که هر روز به یک رنگند و در میان وسوسهها به دنبال بهانه برای نیامدن و همراهی نکردن میگردند. اما برای انسانهایی که بلند پروازی دارند، امامحسین(ع) خیلی بلند پرواز بود. خوشا به حال آنهایی که از این حسین(ع)، از این اباالفضل(ع)، از این حرّ، از آن قاسم درس زندگی بگیرد.
یکی از نکاتی که شما در مجالس و منبرهای خود خیلی روی آن تاکید می کنید، قرآن است. یک نکته جالبی در وقایع و رخدادهای عاشورایی نقل شده است که قابل تامل است . این موضوع قران خواندن سرمبارک امام حسین(ع) است. این واقعه چقدر و از چه زوایایی قابل تفسیر و تحلیل دینی است؟
دقیقا همین است. این که سر مطهر اباعبدالله قرآن میخواند، میخواهد
خیلی حرفها بگوید. به نظر من خیلی نکتهها در آن وجود دارد. ما در ادبیات
خودمان گاهی به چیزی که خیلی علاقه داریم میگوییم: «سرم را هم ببری من
همین کار را میکنم» اما این را اباعبدالله(ع) عملاً نشان داد که اگر سر
حسین را هم از بدن مطهّرش جدا کنند باز هم آن سر قرآن میخواند.
اینقدر گوشت و پوست من با قرآن عجین است، که قرآن را رها نمیکنم. به همهی ما و شما هم میخواهد پیام بدهد.
به تعبیر آیتالله جوادی: «اباعبدالله با پا آمد کربلا اما تا کوفه و شام را با سر رفت» از این به بعد باید گفت: از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن. او با سر رفت تا پای ما حرکتی کند. تا ما از این ماندن و در جا زدن و کمکم راکد شدن و و به گند آمدن نجات پیدا بکنیم. آب راکد باشد میگندد ولو استخر بزرگی باشد. یا باید دریا شد یا باید به جریان افتاد در غیر این صورت سرنوشتش گندیدن و متعفن شدن است. دریا چیست؟ خودشان هستند.
امامرضا دریاست، اقیانوس است، بحر است. حافظ یک بیت خیلی قشنگ دارد که خیلی لطیف است. راجع به همین قرآن است.
این قرآن جام شراب من است/میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند
میگوید وقتی این قرآن را میخوانم مست میشوم، آیاتش برای من مثل اکسیژن مایهی حیات است. آب حیات من است. ولی مردم خیال میکنند من یک دفتری دستم است، یک کتابی دستم است. این کتاب ظاهرش کتاب است، این جام من است، این جان من است، ما اگر با قرآن اینجوری مراوده داشتیم، اینجوری رفت و آمد بکنیم، فقط قرآن چاپ نکنیم در انواع مختلف، در سایزهای گوناگون، با چاپها و خطوط مختلف. ولی قرآن در بازار ما چقدر حضور دارد؟
انا الیه راجعون یعنی میرویم توی آغوش خدا. چون حق تو را بخواند، سوی خودش کشاند. میگویند فلانی دعوت حق را لبیک گفت. مثلاً شما الآن دعوت یک مجموعه را لبیک گفتید تشریف آوردید. کجا میآیید در محضر علما، در محضر کسانی که صاحب این مجلس هستند. صاحب اصلی که اباعبدالله(ع) است. دعوت یک صاحب مجلسی را اطاعت کردید خُب انّا لله که قشنگترین آیه میشود. آن وقت اتفاقاً مال مجلس عروسی میشود.
منتهی چون ما بلد نیستیم استفاده بکنیم خیال میکنیم انّالله فقط مال مجلس عزاست، برای مجلس ختم است. اگر گفتیم باید، یکی زنگ زده بود به رادیو قرآن و گفت: الو رادیو اموات، باور کنید ما هر وقت باز میکنیم چون قرآن میخواند من خیال میکنم رادیو اموات است. بله دیگه اون بیچاره قرآن را کی شنیده هر وقت اگر یک وقتی رادیو را باز کرده دیده قرآن میخواند گفته حتماً یکی مرده حتماً یک اتفاق دهشتانگیزی افتاده.
قرآنی که باید بیاید توی وجود ما، توی متن زندگی ما، آن وقت کار به جایی میرسد ما زندهها که قرآن نمیخوانیم. آن وقت سر مطهّر اباعبدالله باید قرآن بخواند. مگر توی متن زندگیمان قرآن نیست. آن وقت سر مطهر اباعبدالله پس از شهادت قرآن تلاوت میکند. آیه تلاوت میکند. ما که از آیات قرآن بهره نمیبریم او باید با لبان ترکخورده و خشکیدهاش به ما بهره بدهد. این سر مطهّر که از آن بدن منوّر و مطهّر جدا میشود مال این است که شما از قرآن دور شدهاید. آی جامعهی اسلامی شما اگر از قرآن دور نمیشدید زن و بچهی حسین(ع) به اسارت نمیرفت.
شما اگر از قرآن دور نمیشدید علیاکبر ارباً اربا نمیشد. شما چون با دو دستتان قرآن را نگرفتید دستان ابوالفضل را جدا کردند. قصه این است. پیام قرآن این است. آن وقت یک نکتههای لطیفتری هم دارد. چون دل زینب را باید حسین آرامش بدهد. بله کسی باید بیاید به زینب آرامش بدهد. توی این مسیر پرتلاطم خود اباعبدالله باید آرامش بدهد.