رویداد۲۴روابط هماهنگ و محکم عربستان و امارات که سابقاً برقرار بود، در حال از بین رفتن است. طیف وسیعی از واگراییهای سیاسی بین ریاض و ابوظبی در یک سال گذشته رخ نمود که طی هفتههای گذشته به صورت شدیدتری پدیدار شد. لیست طولانی اختلافات شامل نگرش به جنگ یمن، آشتی با قطر پس از سه سال و نیم اختلاف، عادی سازی روابط با اسرائیل و توافقنامه ابراهام، مدیریت روابط با ترکیه، سهمیه تولید اوپک، استراتژی ایران و تجارت فرامرزی است.
پویایی در حال ظهور بین ریاض و ابوظبی امری جدید است و نه تنها برای دو کشور بلکه در مورد هر شش عضو شورای همکاری خلیج صدق میکند. هرچه زودتر کشورهای خارجی پویایی جدید معاملاتی را درک کنند، بهتر میتوانند روابط خود را با کل منطقه مدیریت کنند.
بیشتر بخوانید: عربستان تعهد داد/ پرونده خاشقچی دیگر تکرار نمیشود
در حقیقت، تنش بین ریاض و ابوظبی چیز جدیدی نیست. آنها دههها قبل از قیامهای عربی در سال ۲۰۱۱ تنشهای گاه به گاهی با یکدیگر داشته اند که از ویژگیهای روابط کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به شمار میرفت. این اختلافات اغلب به دلیل نگرانیهای مشترک ناشی از گسترش قدرت منطقهای ایران و تهدید اسلام سیاسی برطرف میشود. این که این چالشها دوباره ظاهر میشوند، یادآوری میکند که رقابت بین کشورهای حوزهی خلیج فارس یک عامل جدانشدنی از روابط میان آنها در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس است.
تصادفی نیست که پویاییهای پرتنش سیاسی جدید همزمان با تغییر نسلی در رهبری کشورهای مختلف به وجود آمده است. با درگذشت پادشاه عربستان سعودی عبدالله (در سال ۲۰۱۵)، سلطان قابوس در عمان (در سال ۲۰۲۰) و شیخ صباح در کویت (در سال ۲۰۲۰) افراد جدیدی روی کار آمده اند. رهبران جوان در صحنه سیاسی این کشورها محمد بن سلمان ولیعهد سعودی، سلطان هیثم در عمان و تمیم بن حمد امیر قطر است. محمد بن زاید ولیعهد امارات متحده عربی نیز متعلق به نسل جدید است، اگرچه او یک دهه زودتر در سال ۲۰۰۵ روی کار آمد.
اما شورشهای عربی در سال ۲۰۱۱ بود که نقطه عطفی در روابط شورای همکاری خلیج فارس به شمار میرفت. اثر دومینو اعتراضات منطقهای که در بحرین به وقوع پیوست، کشورهای عربی خلیج فارس را وادار کرد تا در مقابله با تهدیدهای مشترک علیه نظم منطقهای همکاری نزدیک تری داشته باشند. ارسال تانک برای سرکوب اعتراضات در بحرین در مارس ۲۰۱۱ نشان داد که نه عربستان سعودی و نه امارات اجازه قیام در همسایگی خود را نمیدهند. این حرکت اگرچه به عنوان ابتکار شورای همکاری خلیج فارس مورد توجه قرار گرفت، اما نشانگر اولیه همکاری نزدیکتر امارات و عربستان بود که در سوریه و یمن آشکار شد و در سال ۲۰۱۷ به سمت قطر متمایل شد. اما در این مدت، علی رغم حمایت از موقعیت شورای همکاری خلیج فارس در بحرین، دوحه که اسلام سیاسی را به اندازهی دیگران بی ثبات کننده نمیدانست، مسیر خود را که مخالف فعالیت عربستان سعودی و اماراتی بود، ترسیم کرد.
شکافی که شورای همکاری خلیج فارس تعریف کرده و عملاً به پایان رساند، محاصره قطر بود که در سال ۲۰۱۷ توسط عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین اعمال شد. این سه کشور ۱۳ خواسته را از دوحه از جمله پایان دادن به روابط دیپلماتیک با ایران، تعطیلی الجزیره و خروج نیروهای ترکیه از خاک قطر مطرح کردند و مرزهای خود را بستند و روابط دیپلماتیکشان را برای سه سال و نیم با قطر در تلاش ناموفقی همراه کردن قطر با خودشان قطع کردند. این اختلاف در ژانویه ۲۰۲۱ و با میانجیگری کویت حل شد.
در بحران قطر، دوباره این موضوع رواج یافت که در مورد مرگ شورای همکاری خلیج فارس به عنوان یک نهاد و جایگزینی ظاهری روابط رو به رشد دو جانبه به جای آن، بین ریاض و ابوظبی صحبت شود. اما مدت کوتاهی پس از آن، روابط بین عربستان سعودی و امارات برخی از مشکلات را آشکار کرد.
خروج نظامی ابوظبی از جنگ یمن در سال ۲۰۲۰ و حمایت آن از گروههای نیابتی محلی مانند شورای انتقالی جنوب که تصور میشود در بلند مدت قصد جدایی طلبی دارد، آن را با ریاض که به دنبال آتش بس و تلاش برای ایجاد صلح متحد است، در تضاد قرار میدهد. در سال ۲۰۱۹، در شرایطی که تهران در تلاش برای مقابله با کمپین فشار حداکثری ترامپ بود، ابوظبی از نظر تاکتیکی مسیر خود را عوض کرد و با ایران در پشت پرده ارتباط برقرار کرد. در همین حال، ریاض نه تنها از حملات گستاخانه تحت حمایت ایران به تاسیسات نفتی ابقیق و خرایس رنج میبرد، بلکه به رهگیری پهپادها و موشکهای حوثیها از یمن نیز ادامه داد.
پیمان آبراهام در سپتامبر ۲۰۲۰ نیز تفاوتهای آشکاری در استراتژی دولتها در قبال اسرائیل نشان داد. امارات متحده عربی، به دنبال بهره مندی از فرصتهای تجاری و استراتژیک در کنار همکاری نزدیکتر با واشنگتن، به شدت تعهد خود را به این توافق مطرح کرد. اما ریاض تلاش کرده است تا رویکردی محتاطانه در مساله فلسطین بگیرد تا در راستای عادی سازی روابطش با تل آویو مشکلی پیش نیاید. امارات متحده عربی همچنان به ارتباطات نه چندان عمیق خود با آنکارا ادامه میدهد، در حالی که دوباره ریاض مسیر کاهش تنش را با آن ترسیم کرده است.
در همین حال، عربستان سعودی تلاش کرده است خود را به عنوان قطب جدید منطقه خلیج فارس در رقابت مستقیم با همسایگانش معرفی کند و از شرکتهای بین المللی خواسته است که دفترهای خود را در پادشاهی حفظ کنند. ریاض همچنین قوانین تعرفهای خود را برای اقلام تولید شده در مناطق آزاد تجاری و همچنین کالاهای تولید شده در اسرائیل تغییر داده است. درگیری بر سر سهمیه تولید در اوپک پلاس که در آن ابوظبی رویکردی پیشگیرانه برای افزایش خط تولید خود به عنوان شرط تمدید قرارداد فعلی داشت، یکی دیگر از نمونههای افزایش رقابت امارات و عربستان است. عدم هماهنگی را میتوان در سیاستهای مختلف زیست محیطی دو کشور نیز مشاهده کرد.
عربستان هنوز با شیعیان به عنوان شهروندان درجه دو رفتار میکند
واقعیت این است که تا وقتی برنامه اصلاحات داخلی محمد بن سلمان آزادی مذهبی شیعیان را تضمین نکند، موفق نخواهد شد. اختلافات به طور فزایندهای در سراسر شورای همکاری خلیج فارس مشهود است. اگرچه قطر با عربستان سعودی آشتی کرده و تلاش هایش برای انجام این کار با امارات متحده عربی و بحرین در حال پیشرفت است (البته به آرامی)، اما به احتمال زیاد این کشور همچنان قاطع و مستقل باقی خواهد ماند و به مسیر خود ادامه میدهد. کویت به شرکای عرب خود در خلیج فارس و پروژه کلی شورای همکاری خلیج فارس وفادار است، اما در مورد اقدامات بعدی و مستقل خود فکر میکند. در همین حال، مسقط در حال نزدیک شدن به ریاض است که نمود آن را در سفر سلطان هیثم به عربستان دیدیم. بحرین نیز هر روز به ابوظبی نزدیک میشود.
مشکل اساسی شورای همکاری خلیج فارس این است که روایت امنیتیای که زمانی منافع جمعی و روایتهای سیاسی هر شش کشور را به هم متصل کرده بود، اتفاق نیفتاده است، با وجود اینکه تهدید ایران همچنان پابرجاست. منافع ملی که شامل تنوع اقتصادی و امنیت داخلی میشود، باعث شده است که کشورهای پیشرو مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی مسیر خود را ترسیم کنند.
البته با پیوندهای خانوادگی، قبیلهای و تجاری قوی که کشورهای خلیج فارس و شهروندان آنها را به هم متصل میکند، بدون شک هماهنگی بین شش ایالت ادامه خواهد یافت. اما گرایش به معامله گرایی که امسال ریشه دوانده است، تصمیمات سیاسی، تجاری و منطقهای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را برای سالهای آینده به پیش خواهد برد و بر مسیرهای سیاسی، مالی، تجاری و انرژی آنها در عرصهی ملی تأثیر میگذارد. به احتمال زیاد، هر یک به مفهوم و عملکرد اصلی شورای همکاری خلیج فارس پایبند خواهند ماند، اما در عین حال میخواهند راه خود را طی کنند.