رویداد۲۴ سید محمود صدری سفیر سابق ایران در کوبا در یاداشت اختصاصی به رویداد24 نوشت: از زمان ختم ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی تا کنون یعنی به مدت شانزده سال، کشور برای مشکلات بزرگی ایجاد شده است. گویا ماموریت محمود احمدی نژاد کلنگی کردن ایران بود و تقریبا این کار را به نحو احسن انجام داد اگرچه در میانه راه برنامهاش ناتمام ماند! پس از آن حسن روحانی اگرچه اشتباهات زیادی مرتکب شد و در مسیر یک دولتمرد ملی نبود، اما تخریبگر نبود. ایشان به سبب تخریب دلواپسان و به علت عدم مدیریت صحیح و اداره غیرحرفهای کشور و همچنین تحریمهای بسیار بسیار گسترده جهانی، کشور را با ناکارآمدی اداره کرد بنابراین این شانزده ساله مشکلات بسیار عظیمی را متوجه کشور کرده که حل هر یک از آنها به درایت و کاردانی و خردمندی و نگاه ملی نیاز دارد.
محیط زیست آسیب زیاد دیده است. تنها در زمینه آب ضربههای جبرانناپذیری متوجه کشور شده که بر طرف شدن آن به کارشناسان خبره و برنامهریزان استراتژیست نیاز دارد، چراکه سرمایهگذاری تقریبا به صفر رسیده، بیکاری دو رقمی شده و وضعیت ناگواری را برای قشر جوان بوجود آمده است. این بیکاری علاوه بر هرز رفتن نیروی انسانی، ناهنجاریهای اجتماعی و عدم ازدواج و کاهش زاد و ولد و فقر و فساد و ناشکیبائی و بیماریهای روحی و روانی را در بر داشته است.
عدم سرمایهگذاری و عدم انجام امور عمرانی وضعیت اسفباری را به خصوص در نقاط محروم به وجود آورده است؛ بهطوریکه کشور در بعضی جاها به قرن گذشته بازگشته است. شکاف اجتماعی ناشی از فاصله غنی و فقیر بسیار افزایش یافته است.
بیاعتمادی بین دولتمردان و مردم به دلیل سوء مدیریت، سوء استفاده و دروغگوئی برخی مقامات، بی اعتنائی محض به سرنوشت جامعه، تبلیغات بیپایه به نهایت خود رسیده است. پیوندهای ناگسستنی ملت و دولت که در سطح جهان بینظیر بود و در اول انقلاب نقطه قوت جمهوری اسلامی محسوب میشد، اکنون پاشنه آشیل کشور شده و بسیاری از افراد جامعه دیگر به حرف مسئولین اعتماد ندارند.
بخشی از نیروهای معتقد به انقلاب به علل مختلف ریزش پیدا کردهاند و بقیه سربازان و شیفتگان انقلاب که به عنوان یک صف واحده محسوب میشدند، اکنون دشمنان یکدیگر شدهاند. از سوی دیگر نارضایتیهای مردم به تدریج بُعد سیاسی به خود گرفته و شعارهای آنها ساختارها را نشانه گرفته است. در تظاهراتهای خوزستان به دلیل کمبود آب و متعاقب آن در شهرهای دیگر این نکته کاملا هویدا وآشکار بود و چنانچه این وضع ادامه یابد بعید نیست که گروههائی همچون سازمان مجاهدین خلق، سرویسهای اسرائیل و کشورهای دشمن بتوانند مسیر مسلحانه و خشونت آمیز را ترویج و شکل دهند.
از سوی دیگر نظام جمهوری اسلامی روی خوشی به گرایشهای مختلف سیاسی و سلایق و تعبیرهای متفاوت دینی نشان نداده و نیت خود را برای یکدست کردن اندیشه خاصی از دین به منصه ظهور رسانده است. این سیاست، اشتباه بسیار بزرگی بوده چراکه معمولا نظاماتی که قدرت را یکدست میکنند، بیشتر آسیبپذیری میشوند. چراکه هر گونه آلترناتیو را با اقدامات خود از بین میبرند. ناکارآمدی سیستم بسیار گسترده و عمیق شده، به طوریکه بازدهی کار به نازلترین سطح خود رسیده است.
بیشتر بخوانید: ابراهیم رئیسی چه خوابی برای اقتصاد کشور دیده است؟
کشور بدون داشتن سیستم سالم هرگز نمیتواند مشکلات جامعه را رفع و بر معضلات فائق آید. همچنین کشور بدون داشتن سیستم کارآمد، فاقد ظرفیت رشد و توسعه خواهد بود. فضای کار و کسب و ابتکار و خدمت و فداکاری جای خود به فضای رقابت، قدرت، فرصتطلبی و سوءاستفاده و به دستآوری ثروت داده است. این یکی از مخربترین عواملی است که میتواند هر جامعه و سیستمی را از بین ببرد. این فرهنگ به مانند سیل بنیانافکنی است که همه چیز را در راه خود از بین میبرد و جز تخریب و بدبختی و فلاکت چیزی بر جای نمیگذارد.
علم و دانش که پس از انقلاب مورد توجه همگانی قرار گرفته بود و جهش بزرگی را در کمیت و کیفیت پیدا کرد، بناگهان همراه با دیگر مسائل به فساد گرائید. مراکز آموزش عالی دستخوش هوسبازیهای مقامات برای اخذ مدرک شد و استادان جعلی به طرق مختلف به وجود آمدند. بیاعتنائی به دانش از طرف مقامات، وضعیت در بخش علم را به شکلی آشفته کرده که میل به تحصیل در سی درصد جوانان کاملا از بین رفته است. نخبگان نیز مهاجرت را بر ماندن ترجیح دادهاند.
رانت در تحصیل و بیاعتنائی به اندیشمندان علمی و عدم توجه به نخبگان تحصیکرده فضای بسیار منفی را به وجود آورده که آینده کشور را دچار چالش خواهد ساخت. روشن است یکی از برتریهای ایران نیروی انسانی بود که با وجود مسائل بالا این مزیت نیز از بین میرود وهم اکنون آثار آن به تدریج در حال آشکار شدن است.
تبلیغات دروغین همراه با توهم مسئولین یا سخنان و گفتار توهمآمیز، ضربه شدیدی را به توسعه کشور و اعتماد عمومی وارد کرده است. به عنوان نمونه در مسئله کرونا وزیر بهداشت چندین بار از دستاوردهای شگفت و مدیریت فوق العاده سخن راند و مدعی شد که کشورهای پیشرفته به دنبال آموختن آن از ایران هستند. این سخنان کذب و تبلیغات غیرواقعی موجب تعجب و تنفر و انزجار شده است. در نهادهای دیگر هم وضعیت به همین شکل بود و مثلا یک شیء عجیب را به عنوان تشخیصدهنده کرونا معرفی کردند و بعد از آن هم گفتند که ایران به ایالات متحده واکسن صادر خواهد کرد!
هریک از مسئولین اجرائی نیز به همین نحو سخن میرانند. پانزده سال پیش مدیر عاملهای دو خودروساز بزرگ گفتند که تنها سه کشور مانند ایران قدرت طراحی خودرو دارند. طور کلی باید گفت مقامات و مدیران به نوعی نسبت به اظهارات بیپایه و دروغین کوی سبقت دارند. این توهم و تبلیغات جعلی آنقدر گسترش یافته که از مقامات عالی رتبه به بدنههای اجرائی نیز سرایت کرده است.
روشن است تبلیغات بیاساس و دور از واقعیت، شأن و شخصیت مسئولین را مخدوش کرده و اعتماد عمومی به آنها را کاملا از بین میبرد. طرحها و برنامههای جمهوری اسلامی به دو علت تبدیل به بحران شده است. از طرفی بعلت حاکم شدن نیروهای غیر متخصص و شعاری، نظرات کارشناسی مورد توجه واقع نیست و از جانب دیگر قطع مناسبات با جهان پیشرفته ظرفیت و توانائیهای علم و دانش را بسیار کاهش داده است.
از زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد حذف نیروهای سالم، مبتکر و مولد به عنوان یک امر سیستمی در دستور کار قرار گرفت. همچنین از این دوران آموختگان مکتب «روحانیت اخباری» همچون مرحوم مصباح جانشین پیروان علمای اصیل و مترقی همچون شهید بهشتی و مطهری شدند. این طیف بطور کلی با مدرنیزم و پیشرفت سر سازگاری نداشته و با توسعه بیگانه هستند.
به علت بیتوجهی مقامات به سرنوشت جامعه و گفتار و کردار غیر خردمندانه آنها، خیل وسیعی از مردم راه خود را جدا کردهاند. تاریخ ایران نشان داده که در شرایط مشابه امروز، مردم در بحرانها ومشکلات کاملا پشت دولتمردان را خالی کردهاند؛ این در حالی است که به وجود آمدن این جو و فضا، بسیار خطرناک است زیرا ثبات حاکمیت و کشور را نشانه میرود.
باورمندی جامعه به دین هم به عنوان یک امر اخلاقی و همچنین همبستگی جمعی دچار گسست شده است. شکنندگی دین تبعات اجتماعی فراوان در پی داشته و انگیزههای دفاع از کشور را سست میکند.
کارکرد دین در جامعه بسیار مهم و اثرگذار است. دین در زمینه کاهش ناهنجاریها، عمق بخشیدن به اخلاق، تعهد و مسئولیت، وطن پرستی، اعتمادسازی، پیوند اعضای جامعه و همبستگی ملی، برطرف کردن بیماریهای روحی وروانی و.. نقش بهسزائی بازی میکند.
خطر دیگر در رابطه با دین عالب شدن دیدگاه «اشعریگری» و منزوی کردن اندیشه فلسفی، اعتقادی و اخلاقی دین است. این دیدگاه به طور کلی اصل دین را مورد سوال متفکران و اندیشمندان و روشنفکران و همچنین بخشهای بزرگی از جامعه میکند.
در زمینه روابط خارجی به علت تحریمهای خارجی انسداد کلی به عمل آمده است. غیر از سرد برخورد کردن دو دولت بزرگ شرق یعنی روسیه و چین، مناسبات با اروپا هم به شدت نزول کرده است. تنش سیاسی و عدم عادی بودن روابط با غرب و به تبع آن با جهان عوامل ذیل را بدنبال داشته است:
- ظرفیت مالی و اقتصادی کشور بشدت کاهش یافته است
- توسعه و تولید وکسب تکنولوژی تقریبا میل به صفر شده و کشور لااقل دو دهه از این لحاظ از جهان باز مانده است
- کشورهای جهان در کنار کاهش مناسبات امتیازات زیادی را در مبادلات اقتصادی و حتی سیاسی اخذ کردهاند
بیشتر بخوانید: مسعود میرکاظمی ؛ مردی برای انحلال/ احمدینژادیها با دولت رئیسی چه خواهند کرد؟
در چنین شرایطی کشور نتوانسته در سطح مساوی از امتیاز روابط بر خوردار شود. بخشی از پروژههای بزرگ کشوری متوقف و تعدادی نیز با هزینههای بسیار سنگین و البته ناقص به سرانجام رسیدهاند. میلیاردها دلار ضرر و زیان ناشی از عدم فروش نفت، تحمیل بیمههای سنگین، گرانی واردات، هزینههای ناشی از تبادلات ارزی، هزینههای بسیار سنگین ناشی از دور زدن تحریم، فساد و سوءاستفاده از دور زدن تحریمها، فرسودگی صنعت نفت، رانتهای بسیار گران از طرف دلالان و مقامات ذینفوذ، عدم پرداخت در آمدهای ارزی در بانکهای خارجی، مصادره بعضی از سپردهها توسط آمریکا و... تنها بخشی از خسارتهائی است که متوجه کشور میشود.
ایران تقریبا تمام مزیتهای ترانزیتی خود را از دست داده است. پس از فرو پاشی شوروی و آزاد شدن کشورهای آسیای میانه، ایران همچون گوهری تابناک برای ترانزیت راهها، دسترسی این کشورها به خلیج فارس و ترانزیت نفت وگاز بود. متاسفانه اکثر این مزیتها با جایگزینی دیگر مسیرها از بین رفته است. بسیار آشکار است ادامه این وضعیت نه تنها همه مزیتها را از بین میبرد بلکه ایران را به یک کشور منزوی تبدیل میکند.
درگیری فرسایشی با غرب روح و روان مردم را خسته کرده و نشاط و شادی را از آنها گرفته است. به این معنی که جدا از خسارتهای جبرانناپذیر مادی از لحاظ روانی نیز جامعه ضربههای عمیق و دردآوری را متحمل شده است. در چنین شرایط بسیار بحرانی، ابراهیم رئیسی به عنوان معتمد نظام، رئیس جمهور شده است. او در حالی رئیس جمهور میشود که دو قوه دیگر نیز در اختیار همفکرانش است. با یکدست شدن سه قوه جامعه منتظر سرنوشتی است که آینده کشور و آنان را رقم میزند.
این انتطار دو جهت را به خود گرفته است. گروهی این یکپارچگی را در جهت انسداد فکری، غلبه مدیران بیصلاحیت، دستاندازی بر منابع باقی مانده کشور، ناکار آمدی ناشی از انتصاب وزرا و مدیران غیر شایسته، گسترش خرافات و غلبه تفکر اشعریت و شکاف بیشتر مردم و هیات حاکمه و خصومت بیشتر با غرب تعریف میکنند. عدهای نیز امیدوارند که این یکدست شدن ضرورتها را متوجه آنها بکند و در نتیجه تحول و تعییراتی در نگاه و اجرای امور به وجود آورد.
ابراهیمرئیسی شاید تنها شانس جمهوری اسلامی باشد. بیان این حرف به معنی فروپاشی یا ختم جمهوری اسلامی نیست، بلکه به این معناست که اگر در این چهار سال یا هشت سال سیاستهای کشور در داخل و خارج متحول نشود و تغییر ماهوی ندهد، جمهوری اسلامی از درون دیگر هیچ ثباتی ندارد. در ظاهر دارد، ولی باطنش پوسیده و ناپایدار خواهد شد؛ چرا؟ به خاطر اینکه اولا وضع مالی دولت بسیار وخیمتر شده و خزانه نه تنها برای امور عمرانی و سازندگی و تولید خالی میشود بلکه توان امور جاری و مصرفی هم نخواهد داشت.
وضع فقر، بیکاری، تورم، فشار بر طبقات فرودست، ازدیاد فاصله طبقاتی و... آنقدر تشدید و فزونی مییابد که امکان تحمل آن از جانب جامعه نا ممکن میشود. فاصله پیشرفت و توسعه دول منطقه از جمهوری اسلامی بسیار زیاد شده، به طوریکه به عنوان یک عامل چالشی برای استقلال ایران ظاهر میشود. هماکنون ترکیه شاید دو دهه از ایران جلو است. رفاه یک شهروند قطر و امارات و عربستان بیست برابر یک ایرانی است. همچنین برنامههای رشد و توسعه کشورشان بسیار بسیار گسترده و جاه طلبانه است.
اختلاف پیشرفت منطقه جمهوری اسلامی را به شدت آسیبپذیر میکند و ظرفیتها و توانمندیها کشور را کاهش میدهد، لذا دول قدرتمند امکان دخالت پیدا میکنند. نظام و مقامات ذیصلاح کشور باید بدانند دیگر فرصت از دست دادن زمان را برای جبران مافات وجود ندارد.
دولت ابراهیم رئیسی تنها فرصت بازسازی اعتماد از دست رفته، ترمیم جراحات ایجاد شده بر روح و روان و جسم مردم، ایجاد یک سیستم کارآمد، اصلاح امور، بازسازی چهره کشور در سطح جهان، تغییر راهبرد سیاست خارجی و ایجاد توازن در مناسبات با غرب و شرق، بالفعل در آوردن ظرفیتهای مادی و انسانی کشور و ترمیم نیروی انسانی، بیمه کردن کشور با تقویت بازدارندگی نظامی، رشد اقتصادی و توسعه همه جانبه تکنولوژی است. چنانچه ابراهیم رئیسی نیز به اتلاف منابع انسانی و مادی و از بین بردن ظرفیتها مبادرت کند، سرنوشت کشور دچار تلاطمهای بسیار سهمگین و پر خطر خواهد شد که امکان پیشبینی آن چندان سخت و مشکل نیست.