حرفهای تازه شنیده می شود؛ غیرمنتظره، منحصر به فرد. صحنه انتخابات به کلی تغییر کرده؛ درگوشیهای سینه به سینه ترکیب شده با اظهارنظرهای شفاف و بدون رودربایستی.
تازه ترین اش این است :« افرادی که دو الی سه بار تاکنون درانتخابات هایی مانند ریاست جمهوری در کشور شرکت کرده و از آنها اقبال نشده نباید اصرار به نامزدی در انتخابات کنند که این اصرار اصلا مدبرانه نیست. » این را محمد رضا باهنر گفته است، رییس جبهه پیروان خط امام و رهبری.
از همین حرف و حدیثهایی که می توان با تکیه بر آن فهمید در میان سنتیها چه می گذرد و آنها می خواهند چگونه وارد انتخابات ریاست جمهوری شوند .
رفقا به رقبا تبدیل می شوند؟
حسن روحانی چندان با
سنتی ها بیگانه نیست ؛ این را نمی شود کتمان کرد، از همان آغاز هم معلوم
بود. از همان زمان که او وارد دفتر کار رییس جمهوری شد. بیش از سه سال از
آن روز گذشته و این رابطه همچنان پابرجاست؛ شاید هم نزدیکتر از همیشه شده
باشند. این وسط اما یک مساله مهم پیش روست؛ انتخابات در راه است. دوره اول
حسن روحانی رو به پایان است و جناحها برای یک رقابت سخت آماده می شوند.
نگاه ها به طیف راست سنتی دوخته شده به اینکه رفقا به رقبا تبدیل می شوند
یا همچنان ترجیح میدهند همنشینی شان را تداوم ببخشاند. نکته این است که
همه سنتی ها مثل هم فکر نمی کنند. آنها در میانشان با چند طرز تفکر
مواجهند. آنالیز تفکرات موجود در این بخش تصویر درست تری برای ما پدید
خواهد آورد؛ آنچنان که بتوان تحلیل صحیح تری از آنچه پیش روست داشته باشیم.
راستگرایان روحانی خواه
محمدرضا باهنر سیاست را به
حد اعلای آن فهمیده و اجرا می کند. او به خوبی می داند که در پشت صحنه چه
خبر است و از همان کدهای محرمانه، فهم سیاسی اش را جان مایه تصمیماتش می
کند. باهنر اگر چه رسما گفته است :« به عنوان جامعه اصولگرايي كانديداي
خودمان را خواهيم داشت اما اين كانديدا مطمئنا آقاي روحاني نخواهد بود »
اما چندان هم بی میل نیست حسن روحانی بار دیگر رییس جمهور شود. او در زمره
افرادی همچون غلامرضا مصباحی مقدم و مصطفی پورمحمدی است که حامیان راستگرای
حسن روحانی را لیدری می کنند. آنها اگر چه با یکدیگر به جهت تفاوت در
جایگاهشان تفاوت هایی دارند اما در نهایت قرابتشان با رییس دولت مستقر
چندان قابل کتمان نیست. باید سخنان محمدرضا باهنر را جز به جز تحلیل کرد.
اول از همه او گفته کسانی با سابقه نامزدی و عدم رای آوری نباید نامزد انتخابات شوند. اگر چه که برخی این سخن را ناظر بر احتمال نامزدی محسن رضایی دانسته اند اما بی تردید منظور محمدرضا باهنر این شخصیت نبوده است. چرا که باهنر به خوبی می داند محسن رضایی برداشت چندانی از آرای سبد انتخاباتی اصولگرایان ندارد بلکه او یک سرمایه اجتماعی منحصر به فرد دارد که بخشی از آن قومیتی و بخش دیگر از آن طیف ضعیف و حاشیه نشین است . دقیق تر بگوییم منظور محمدرضا باهنر می تواند روی نامزدی محمدباقر قالیباف و حتی سعید جلیلی هدف گذاری شده باشد. حالا چرا او مخالف نامزدی شهردار تهران شده ؟ چرا گوشه و کنایه ای هم به سعید جلیلی داشته است ؟ این سوال مهمی است. باهنر حرف هایش را کدگذاری کرده است؛ برای آنها که باید بفهمند . در این سخنان هم یک ائتلاف نهفته و هم یک جدایی.
اجازه بدهید دامنه بحث را بازتر کنیم و برای درستی تحلیل نشانه های دیگری را هم به کار بگیریم. همین چندی پیش صادق محصولی یک مصاحبه مهم داشت . او در این مصاحبه برای اولین بار از عزم جبهه پایداری برای معرفی اصلح مقبول سخن گفت و البته در همین مصاحبه گفت که ممکن است نامزد جدیدی را برای انتخابات پای کار بیاورند. تا اینجای کار می توان به خوبی فهمید محمدرضا باهنر و صادق محصولی لااقل در کلیات هم نظرند حتی اگر در مصادیق گزینه شان زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد. هر دو آدم های مهمی هستند؛ یکی تصمیم ساز تندروهای اصولگرا است و آن دیگری پر نفوذ ترین بین راستگرایان سنتی. ساده تر بگوییم این دو ؛ نه جلیلی را میخواهند و نه محمد باقر قالیباف را . پس شاید بتوان گفت یک ائتلاف در پشت پرده شکل گرفته، یک جنبش ، یک همصدایی برای نیامدن دو چهره مهم اصولگرایان به عرصه رقابت با حسن روحانی.
نکته اما این است که راستگرایان و چپگرایان تندروی اصولگرا فقط تا همین جای کار پای هم می ایستند و دقیقا وقتی که مساله مصداق پیش می آید هر کدام حرفی دارند و راهی . این همان نقطه جدایی است.
تکلیف چپگرایان معلوم است؛ می خواهند با آیت الله به شور بنشینند . مصباح یزدی حالا کارش آسانتر شده؛ برخی مخالفان همین چند روز پیش صندلی هایشان را در شورای مرکزی پایداری واگذار کردند و این چنین است که می توان گفت کار تصمیم سازی در آن سو چندان سخت نیست.
این طرف اما وضعی دیگر دارد. محمد رضا باهنر حرف های مهم دیگری هم زده است . در میان راستگرایان اصولگرا که از آنها به سنتیها یاد می شود وضعیت «چند نظری» پدید آمده است. درست ترین کار شاید همین رفتار محمد رضا باهنر باشد . او اول از همه می کوشد روی اشتراکات پای بفشارد و چانه زنی را برای روزهای بعد نگه داشته است.
باهنر می داند سنتی ها چندان دلشان با محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی نیست . یعنی اصلا نسبت سیاسی اشان با هم سازگار نیست. پس این را قبل از هر چیز دیگری گفته؛ خواسته هم به این دو گزینه پیام بدهد که دلشان را به حمایت این بخش از اصولگرایان خوش نکنند و هم خواسته به هم طیفی هایش یک نشانه برای وحدت و هم نظری ارائه کند.
باهنر اما یک نکته مهم دیگر هم داشته ، او گفته « ما در مقابل كسي كانديدا نميگذاريم». تحلیل اش این است که او با زیرکی این را مطرح کرده که قرار نیست نامزد مورد نظر این طیف از اصولگرایان خاصیت دو قطبی سازی داشته باشد. به یک معنا شاید خواسته بگوید کسی منتظر ارائه و معرفی نامزد حداکثری از سوی سنتی ها نباشد. یا اصلا شاید فارغ از بحث دو قطبی سازی او یک هدف دیگر هم داشته است. شاید منظورش این بوده که خواسته ها برای معرفی علی اکبر ولایتی و علی لاریجانی را با پاسخ رد مواجه سازد.
صداهایی که این روزها در جلسات خصوصی سنتی ها زیاد شنیده می شود؛ «انتخاب آلترناتیو روحانی از میان ولایتی و لاریجانی». شاید همین حرف های محرمانه باعث شده که علی لاریجانی صریح و بی پرده اعلام کند :«نامزد انتخابات 96 نیستم».
باهنر از معدود افراد اصولگراست که بی باک و صریح اعلام می کند:« حسن روحانی همچنان در میان گزینه های مورد بررسی است.» او اما این بار، این را هم گفته :« به عنوان جامعه اصولگرايي كانديداي خودمان را خواهيم داشت اما اين كانديدا مطمئنا آقاي روحاني نخواهد بود».
درست همین جای مطلب است که باید پیچیدگی و در هم تنیدگی سخنان چهره پرنفوذ سنتی ها را تحلیل کرد.
1- او می گوید : کسانی که سابقه نامزدی و عدم رای آوری دارند ، کاندیدا نشوند؛ «هدف گذاری بر روی عدم نامزدی قالیباف و جلیلی.»
2-
او می گوید : ما در مقابل كسي كانديدا نميگذاريم ؛ «منظور او یا اصرار
بر عدم معرفی نامزد حداکثری و رادیکال دو قطبی ساز است که می تواند یک فرد
از طیف چپ اصولگرایان باشد یا ارائه کد به برخی افراد که برای نامزدی
لاریجانی و یا ولایتی تلاش های پشت پرده کرده اند.»
3- او ابتدا می
گوید که همچنان روحانی را بررسی می کنیم و سپس تاکید می کند روحانی نامزد
اصولگرایان نخواهد بود . در همین جا می گوید :« اينكه تصور كنيم در
انتخابات تنها يك كانديدا باشد كه همه جناحها روي آن توافق كنند درست
نيست. » . نکته دقیقا همین جاست . محمدرضا
باهنر سیاست را به حد اعلای آن فهمیده و اجرا می کند . زمین بازی را می
چیند و بازی را آنگونه که موقعیت بهتری ایجاد می کند ادامه می دهد .
دقیق تر بگوییم : انتخابات از نظر این طیف از سنتی ها «بدون حضور قالیباف و سعید جلیلی ، بدون نامزدی و حمایت اصولگرایان از یک فرد رادیکال چپگرای اصولگرا و البته در رقابت با حسن روحانی باید برگزار شود». این گزاره معنای خاص خودش را دارد که کارکشتگان سیاست به خوبی آن را درک می کنند . ساده کردن این گزینه به این صورت ممکن است :«راه حمایت از روحانی تنها ائتلاف با او نیست. می شود رقابت را به گونه ای سامان داد که دو قطبی از آن حاصل نشود . یک رقابت با نتیجه معلوم. » به نظر می رسد سنتی ها در میانه دهه نود راه درستی را انتخاب کرده اند.