صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 15
کد خبر: ۲۸۰۴۸۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۱ - ۰۳ مهر ۱۴۰۰
تعداد نظرات: ۶ نظر

پاسخ عراقچی به اتهام‌زنی کیهان: صبرم به سر رسیده بود

سیدعباس عراقچی با انتشار جوابیه‌ای به ادعا‌های روزنامه کیهان درباره مذاکرات هسته‌ای پاسخ داد.

رویداد۲۴ متن جوابیه عراقچی به شرح زیر است:

جناب آقای شریعتمداری

مدیر مسئول محترم روزنامه کیهان

با سلام.

در شماره روز چهارشنبه ٣١ شهریور روزنامه کیهان مطلبی تحت عنوان "مسلط به فنون مذاکره بودند و آن خسارت محض را بار آوردند؟! " به چاپ رسیده است که تسلط به رموز و فنون مذاکره از سوی اینجانب را با ذکر نام به تمسخر گرفته و دلیل آن را چنین آورده است:

"وندی شرمن، مذاکره‌کننده آمریکایی در کتاب خاطراتش آورده که در بخشی از مذاکره کشورش خواسته‌ای داشته که نمی‌توانسته آن را به طرف ایرانی بقبولاند و همین کار را مشکل کرده بود. تا اینکه وندی شرمن با نشان دادن عکس نوه اش که تازه به دنیا آمده بود و ریختن چند قطره اشک باعث می‌شود عراقچی خواسته طرف مقابل را قبول کند. "

این داستان چند سالی است که توسط افراد مختلف و رسانه‌ای گوناگون مرتبا تکرار می‌شود. اینجانب برای جلوگیری از ایجاد حواشی برای مسئولیت و ماموریتی که در وزارت امور خارجه به عهده داشتم همواره سکوت را ترجیح می‌دادم، اما اکنون که فراغ بالی دارم، چند نکته را توضیح می‌دهم:

١- اینجانب هیچ گاه در مورد تخصص کاری خود در وزارت امور خارجه ادعایی نداشته ام، اما اگر قرار است در این مورد قضاوتی صورت گیرد شایسته است که مستند آن ادعا‌های یک دیپلمات کهنه کار آمریکایی، که قرار است به هر قول و فعل آن‌ها بی اعتماد باشیم، نباشد.

٢- جای تعجب دارد که ادعای یک دیپلمات آمریکایی مورد پذیرش واقع می‌شود و از آن به عنوان مستمسکی برای تمسخر دیپلمات جمهوری اسلامی، یا حداقل یک برادر دینی، استفاده می‌شود. مگر اصل بر این نیست که آمریکایی‌ها حیله گر و غیرقابل اعتماد هستند؟ چطور شده است که نوشته‌های آنان مرجع قضاوت در مورد سربازان خط مقدم شما شده است؟ چطور شده است که در شب‌های مقدس ماه مبارک رمضان فردی که لباس روحانیت دارد در سیمای جمهوری اسلامی کتاب شرمن را سر دست بلند می‌کند و به جمله جمله آن استناد می‌کنند تا ثابت کند عراقچی به آمریکایی‌ها اعتماد کرده است؟

٣- اگر به خانم شرمن اعتماد دارید حداقل ادعای او را از کتاب خاطراتش درست و کامل نقل کنید: "عراقچی پیش از آن‌که به چارچوب قطعنامه بپردازد، گفت که نکته دیگری هست که می‌خواهد بر سر آن بحث کند. او نکته‌ای را که پیشتر بر سر آن توافق شده بود به چالش کشید. این یکی از ویژگی‌های ثابت شیوه مذاکره ایرانی‌ها بود. همین که به نظر می‌رسید اجماع واقع شده، آن‌ها ناگهان چیزی را پیش می‌کشیدند و باز اوضاع را به هم می‌ریختند. منطق‌شان این بود که ما چیزی را که شما می‌خواستید دادیم، حالا یکی از چیز‌هایی را که ما می‌خواستیم و شما برداشته بودید، به ما بدهید. اما در آن لحظه من صبرم به سر رسیده بود.

درست در لحظه‌ای که در آستانه توافق قرار داشتیم، خطر این وجود داشت که همه چیز از دست برود. با توجه به آنچه خارج از این جلسه ممکن بود رخ دهد و تمام زحماتی که ما کشیده بودیم، این حرکت او برای من دیوانه‌کننده بود. من جواب دادم: عباس، کافی است. شما همیشه بیشتر می‌خواهید. ما اینجا هستیم، در حالی که از مهلت مقرر عبور کرده‌ایم و کنگره به‌زودی به تعطیلات می‌رود. من می‌شنیدم که دارم داد می‌زنم. در آن موقع ناراحتی من از تمایل ایرانی‌ها به بازی‌های تاکتیکی داشت زیاد می‌شد و برخلاف اراده‌ام، اشک در چشمانم در حال جمع شدن بود. این اولین‌باری نبود که چنین چیزی برای من پیش می‌آمد، اما این قطعا نامناسب‌ترین زمان بود. من نفهمیدم که چه زمانی در درونم احساساتم به هم ریخت و در وضعیت گریه و خشم قرار گرفتم. در هر صورت، کار دیگری از من برنمی‌آمد، جز آن‌که اشک‌هایم را نادیده بگیرم و ادامه دهم. من به ایرانی‌ها کلافگی‌ام را توضیح دادم و این‌که چگونه تاکتیک‌های آن‌ها برنامه‌های زندگی‌ام را به‌هم ریخته است و گفتم: من دیگر نمی‌دانم چه کنم، اما مهم‌تر از همه، شما دارید تمام زحماتمان را به خطر می‌اندازید. پس از سکوت طولانی‌مدت، عراقچی نکته‌ای را که به آن اعتراض کرده بود پس گرفت. اشک‌های من به او نشان داد که دیگر چیزی برای دادن به آن‌ها وجود ندارد و ما پس از آن توانستیم بر سر لحن قطعنامه سازمان ملل به توافق برسیم. "

۴-، اما ماجرای دقیق‌تر و صحیح‌تر در جلد پنجم کتاب راز سر به مهر آمده است: "حدود بیستم تیر ۱۳۹۴ ش، بود. ۲۵ روز بود که در هتل کوبورگ زندانی بودیم. دوسال ونیم مذاکرات فشرده به لحظات نفس‌گیر پایانی رسیده بود، میزان خواب شبانه به حدود یک ساعت محدود گشته بود. صد‌ها میلیون انسان در دنیا نظاره‌گر بودند و هشتاد میلیون ایرانی دل نگران و چشم انتظار.... موضوع مذاکره اکنون دیگر قطعنامه شورای امنیت بود. یکی از مهم‌ترین اسناد تاریخ ایران داشت رقم می‌خورد. در مذاکرات قطعنامۀ ۲۲۳۱ آمریکا pen holder بود، ابتدا با ما مذاکره می‌کرد و بعد نزد بقیه مذاکره‌کنندگان می‌رفت و با آن‌ها مذاکره می‌کرد و تأییدیه آن‌ها را می‌گرفت.

این یکی از اتفاقات نادر در تاریخ شورای امنیت بود که برای نوشتن قطعنامه با کشوری که خود موضوع قطعنامه است (ایران) مذاکره کنند. بند به بند، سطر به سطر، و کلمه به کلمه با ما مذاکره و توافق می‌شد و این کار آسانی نبود. تقریبا هر عبارتی، اگر نگوییم هر کلمه‌ای، موضوع یک دعوا بود. اعصاب‌ها متشنج بود و صدا‌ها مرتباً بالا و پایین می‌رفت.... حفظ آرامش در آن لحظات سخت‌ترین کار دنیا است. آنچه از قطعنامه جدید می‌خواستیم را گرفته بودیم: خروج از فصل هفت شورای امنیت، پذیرش غنی‌سازی توسط ایران، فروپاشی رژیم تحریم بین‌المللی علیه ایران، لغو شش قطعنامه گذشته و به خصوص قطعنامه خطرناک۱۹۲۹، غیرالزامی شدن محدودیت‌های موشکی، لغو تحریم‌های تسلیحاتی پس از پنج سال و ... پاراگراف‌های اصلی توافق شده بود و بنیان قطعنامه جدید طبق خواسته‌های ما بسته شده بود. چند موضوع جزئی نگارشی مانده بود که در مورد آن‌ها مذاکره می‌کردیم.

در مورد یکی از موضوعات کوچکی که باقی مانده بود، خانم شرمن توضیحات زیادی داد و به من گفت قبول دارید؟ من گفتم «بله، ولی یک نکته کوچک وجود دارد». این عبارتِ «بله، ولی ...» که زیاد از طرف ما گفته می‌شد حسابی طرف‌های مقابل را کلافه می‌کرد. بعضی مواقع روی بخش «ولی...» که قسمت فرعی موضوع بود، روز‌ها و ساعت‌ها مذاکره می‌کردیم. این بار خانم شرمن دیگر کلافه شد. کارد به استخوانش رسیده و صبری باقی نمانده بود. در طول مذاکرات هر صدایی که کسی بالا برد صدای ما بالاتر رفت، اما این نوبت شرمن دیگر طاقت نیاورد. بغض کرد و گریست. سپس گفت: «ما راه طولانی آمده ایم و شما دارید سر یک مسئله بی‌ارزش نگارشی همه چیز را خراب می‌کنی». گفتم، ولی این یک نکته کوچک است، شرمن گفت: «مشکل ما این گیردادن‌های مدام شما است». در میان گریه گفت «شما همیشه بیشتر می‌خواهید». راست می‌گفت. او بیش از آنچه فکر می‌کرد کوتاه آمده بود و اکنون مستاصل شده بود. موضوع مورد بحث اهمیت چندانی نداشت، یک راه‌حل میانه پیشنهاد کردم و او هم سریع پذیرفت و جلو رفتیم. "

۵- و بالاخره، اگر نهایتا حرف شرمن را باور می‌کنید چرا از خودتان سوال نمی‌کنید که دیپلمات جمهوری اسلامی چه بر سر معاون وزیر امور خارجه آمریکا و مذاکره کننده ارشد آن کشور آورد که او را به گریه انداخت؟ ادعا‌های شرمن برای توجیه گریه کردن خود در هنگام مذاکرات است، چون می‌دانست که ما روزی آن را در کتاب خاطرات برجام خواهیم آورد، که آورده ایم. اگر فکر می‌کنید تاکتیک بوده آیا حتی یک مورد در تاریخ سراغ دارید که عالی رتبه‌ترین دیپلمات آمریکایی برای رسیدن به خواسته اش گریه کرده باشد؟ یک مورد دیگر نمونه بیاورید که یک دیپلمات آمریکایی، چه رسد به مذاکره کننده ارشد آن‌ها و معاون وزارت امور خارجه شان، در مذاکره گریه کرده باشد.

خانم شرمن یک فرد معمولی نیست، او مذاکره کننده ارشد ایالات متحده آمریکا است. تعبیر درست آن است که بگویید دیپلمات پرورش یافته‌ی مکتب امام و رهبری طرف آمریکایی خود را در یک مذاکره سخت و طولانی چنان در استیصال قرار داد که نهایتا او را به گریه وادار کرد.

اگر صلاح دانستید متن فوق را جهت آگاهی خوانندگان خود به چاپ برسانید.

با احترام.

سید عباس عراقچی

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
پدرام
۰۵:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۴
راستی صد سال دیگر از امثال شریعتمداری چگونه یاد خواهند کرد؟ بیچاره وطن.....
ناشناس
۲۰:۰۱ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۳
برادر عراقچی از طرف مردم واقعی ایران خدا قوت خسته نباشید به شما می گوییم کیهان و لمثالهم را کی قبول دارد . اینها برای برای ابراز وجود ی چیزی میگن که مردم بفهمند که زنده آمد قدر شما و ظریف را مردم می دانند . نه غده ای تندرو و دشمن مردم
ناشناس
۱۷:۲۱ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۳
اصلا کیهان را نباید جدی گرفت برای اینکه کیهانی ها سالهاست در نظر مردم مرده اند و به تاریخ پیوسته اند
ali
۱۴:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۳
کیهان بر ما معلوم است. تند و خشن بدون فکر
پاسخ ها
ناشناس
۲۰:۵۵ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۳
زورنامه کیهان باید دست آدم های مومن باشدنه دست آدم بی سواد
نیک بین
۱۲:۱۴ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۳
خانم شر من حرف های شهید سلیمانی را شنیده بود که ما مکتب امام حسینیم و گریه های شیعیان را هم بسیار دیده بود لذا با آقای عراقچی به شیوه عادت های خودش در مذاکرات متوسل به امام حسین می شد که دل دیپلمات ایرانی شیعه را بلرزاند و با همین تاکتیک بارها لرزانده بود اگرنه دلیل دیگر چه بود؟
نظرات شما