رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «در تمام برهههای حساس حیات اجتماعی بشر، نیروهای عقلانی که در برابر ظهور مفاهیم باستانی اسطورهای مقاومت میکنند دچار ضعف میشوند. در همین برهههاست که بار دیگر عصر اسطوره فرامیرسد.» ارنست کاسیرر، اسطوره دولت
آیینها و جشنهای ملی ایرانیان مانند دیگر ملل جهان مملو از خرافات و افسانهباوری است. ریشه تمام آیینها و جشنهای ایرانی؛ از جمله نوروز، سده و مهرگان، در اسطورهباوری و پرستش خدایان متعدد در جهان باستان ریشه دارد. این باورهای اسطورهای در زمان خود کارکردی دینی و آیینی داشتند و به مرور زمان با تغییر حکومتها کمرنگ شده و گاه از بین رفتند، اما با شکلگیری دولت-ملت در دوران معاصر، شکل ظاهری این آیینها دوباره احیا شده و وارد تقویم رسمی شد.
آیینهای کهن در دوران باستان تفاوتی بنیادین با شکل مدرن خود دارند. در دوران باستان این آیینها برای شکرگذاری و باروری اجرا میشدند و اجراکنندگان آن واقعا باور داشتند که مثلا با تکریم خداباروری و کشاورزی محصولاتشان بیشتر خواهد شد و در صورت تخطی از اجرای آیینهای خدایان دچار قحطی و نابودی خواهند شد اما بشر مدرن به چنین چیزهایی باور ندارد و اغلب آیینهایی ملی که امروزه برگزار میشوند شکلی صوری دارند و نسبت به ریشه این جشنها ناآگاهند اما شکل باستانی جشنها با شکل امروزی آن تشابهی مهمی دارد که پیش از پرداختن به آن باید معنای جشنهای آیینی در ایران باستان را مشخص کنیم.
در ایران باستان که زندگی و زیست مردم مبتنی بر کشاورزی بود این آیینها بر اساس فصول گرم و سرد که موعد برداشت و کاشت محصولات بود شکل گرفتند و آیین ثنوی زرتشت سرما را نماد بدی و گرما را نماد نیکی گرفت. بسیاری از جشن برای ایران باستان در آغاز یا پایان یک فصل برگزار میشدند که نماد تجدید حیات و آفرینش بود و مستقیما به زندگی و مرگ جهان مربوط میشد.
کوتاهی کردن در انجام در خور آن باعث خشم خدایان بود و نوعی ناسپاسی تلقی میشد. در اغلب آیینهای ایران باستان جشنهای سال نو برابر است با جواز استفاده از محصول و فراوردههای خوراکی که با آغاز سال تحریم آن ملغی میشود. اما امروز جشنها پیوندی با هست و نیست جهان، آیین شکرگذاری و مجوز استفاده از آذوقههای تحریم شده ندارند.
بیشتر بخوانید:
جشن سده و مردمی که تلاش میکردند خورشید را گرم کنند!
میراث سیاسی انوشیروان در تاریخ ایران چه بود؟
زرتشت؛ پیامبری فراسوی خیر و شر
مانی نقاش؛ پیامبری که علیه زندگی شورید
به گزارش رویداد۲۴ از زمانی که ایرانیان در فلات ایران پراکنده شدند اهورامزدا را میپرستیدند. در قرن هفتم پیش از میلاد مسیح، زرتشت دین مزدایی را اصلاح کرد، ولی مدت زمانی طول کشید تا مذهب زرتشت تعمیم پیدا کند. برداشت زرتشت از دین مزدایی را مزدیسنا مینامند که آیینی مبتنی بر ثنویت جهان است. بنابر اعتقادات این آیین جهان عرصه نبرد نیروهای خیر و شر است و در برابر اهورامزدا که خدای خالق نیک است، اهریمن وجود دارد که نماد شرارت و بدی است.
جشنها و ایام متبرک در جهان باستان با آیین ملازم بودند و به هیچ عنوان نمیشد این ایام را صرفا داستان و اسطوره دانست. ویلیام رابرتسون اسمیت در کتاب در باب دین اقوام سامی مینویسد: «هسته مرکزی دین مدرن باور و هسته مرکزی دین باستانی آیین است. اسطوره صرفا تبیین مراسمی دینی بود. باورهای باستانی فقط قول نبودند بلکه اساسا فعل بودند.»
این آیینها هسته مرکزی تمدنهای باستانی بودند و در نسبت مستقیم با تقسیم غذا، مجوز شکار و آمیزش و فرزندآوری قرار داشتند. مهمترین جشنها در ایران باستان جشن سال نو بود که به نوعی یادمان نمادین خلقت محسوب میشود. به فراخور نو شدن جهان، انسان نیز در آیینهای باستانی باید نو میشد مراسمی، چون غسل، استغفار و برگزاری آیینهای نمادین بیرون راندن دیوها و شیاطین و ارواح خبیث از همین معنا ناشی میشد.
آرتور کریستینسن ایرانشناس مشهور دانمارکی این فرایند را چنین توضیح میدهد: «جشنهای ایرانیان قدیم عموما صورت دهقانی و روستایی داشته و در اصل به امور کشاورزی وابسته بوده و چون دین رسمی ایرانیان در آن زمان این اعیاد را پذیرفته بود هنگام اجرای جشن از یک طرف مراسم مذهبی انجام میگرفت و از طرف دیگر تشزیفات و اعمالی خص انجام میشد که مبدا آن اعمال اعتقاد به سحر و جادو بوده، اما رفته رفته به مراسم عادی گشته تفریحات عامیانه نیز ز هر قبیل در آن وارد شده بود. اکثر این جشنهای سالیانه را مردمان با یکی از حوادث تاریخ داستانی مرتبط میکردهاند.»
تقویم باستانی ایرانیان منشا زمانی جشنها بود. در این تقویم که بر اساس تاریخ شمسی بود، دوازده ماه وجود داشت که هر کدام به نام یکی از ایزدان و امشاسپندان نامگذاری شده بودند. نامهای مانند امرتات، اسپنت ارمیتی و وهومند که به تدریج تغییر کردند و به ترتیب شکلهای فروردین، مرداد، اسفند و شهریور را به خود گرفتند که اشکال امروزی آنها هستند.
هر کدام از این ماهها خود سی روز دارند که نام روزها نیز بر اساس نام الههگان و امشاسپندان است. روزهایی که درهر ماه با نام خود آن ماه یکی بودند روز جشن محسوب میشدند. مثلا شانزدهمین روز از هر ماه مهر نامیده میشد و شانزدهم مهرماه که روز و ماه یک نام واحد داشتند جشن مهرگان برگزار میشد.
مهمترین جشنها جشن نوروز، مهرگان و سده بودند. مهرگان در مهر روز، شانزدهمین روز از ماه مهر با اتفاق نام و ماه و نام روز بزرگ داشته میشد. این جشن یکی از مهمترین جشنهای ایرانیان پس از جشن نورورز است که تا چند قرن پس از ورود اسلام به ایران همچنان برگزار میشد.
مهرگان با اعتدال پاییزی آغاز میشد. در جامعه روستایی و کشاورزی ایران باستان که اقتصادشان بر مبنای کشاورزی بود، فرا رسیدن پاییز آغاز فصل برداشت محصول دسترنج مردم بود و از طرفی مهرگان، جشن برداشت محصول بود. دهقانان محصولات کشاورزی و میوههای رسیده را برداشت میکرد و پس از ان به استقبال سرمای زمستان میرفت و تا بهار به انتظار مینشست. علاوه بر این مهرگان ایام جشن ایزد مهر و صلح و پیمان، یادآور مبارزه مردم آزاده ایران زمین است. مردمی که تسلط خویش را بر طبیعت از یکسو و پیروزی بر ظلم را از جانب دیگر جشن میگرفتند.
اهمیت مهرگان از لحاظ تاریخی و اساطیری پیروزی داد و راستی به سرکردگی کاوه آهنگر بر دروغ و ستمگری ضحاک و به پادشاهی رسیدن فریدون است. فریدون ضحاک را مغلوب کرده و به بند کشید.
رهبر شورشیان کاوه بود که پرچم مشهوری داشت که به «درفش کاویانی» مشهور شد. در روایات ایرانی کهن آمده که در روز مهرگان فرشتگان برای یاری فریدون آمدند و در خانههای پادشاهان این رسم شد که مرد دلاوری در صحن خانهها میایستاد و فریاد میکشید: «ای فرشتگان به زمین آیید و بدی و بدان را براندازید. بدین لحاظ جشن مهرگان را منسوب به فریدون میدانند که به یاری و پایمردی کاوه آهنگر بر ضد ستم هزار ساله ضحاک قیام کرد و دستگاه ظلم او را در هم فرو ریخت و به پادشاهی رسید و گروهی علت پیدایش جشن مهرگان را غلبه فریدون بر ضحاک و به تخت نشستن وی میدانند. این تفسیر البته درست نیست و داستان اسطورهای فریدون بعدها به مهرگان منسوب شده است.»
به گزارش رویداد۲۴ برای پی بردن به معنای واقعی آیینهایی مانند مهرگان، چهارشنبه سوری و نوروز باید منطق نهفته در این آیینها را درک کنیم. جیمز جورج فریزر اسطورهشناس مشهور در کتاب شاخه زرین استدلال میکند که آیینهای اسطورهای از دو منشا بوجود میآیند. منشا نخست جادو است. انسانها در دورانی که «شکارگر-خوراکجو» بودند باور به جادو داشتند و معتقد بودند اشیا به صورت فردی روی یکدیگر تاثیر میگذارند.
در جادو اعتقاد بر این است که تقلید از یک عمل موجب وقوع دوباره آن میشود. مثلا اگر میخواهیم محصولات کشاورزی بارور شوند باید در مراسمی نمادین انسانی را به شکل خدای کشاورزی دربیاوریم تا او محصولاتمان را برکت دهد.
نمونه ایرانی این قبیل جادوها در جشن سده قابل مشاهده است. ایرانیان درجشن سده تلی از هیزم جمع میکردند و نیم شب آن را آتش میزدند و معتقد بودند این جلوهگاه اهورایی بازماندههای سرما را نابود میسازد. با یکجا نشین شدن انسانها و انقلاب کشاورزی بشر به نظم فصول توجه کرد و برای هر کدام از چرخههای طبیعی ایزد یا خدایی آفرید و وظیفه کنترل طبیعت را به آنان محول کرد. اما جادو همچنان باقی ماند و آیینهای عملی مانند چیزی که در جشن سده و مهرگان میبینیم در واقع همآمیزی جادو و اسطوره است. بشر بهواسطه اعمال جادویی، رضایت خدایان را بدست میآورد و خدایان به وی برکت میدهند.
شباهت آیینهای باستانی با اشکال امروزی آنها و دلیل ادامه این قبیل رسوم، عبارت است از ایفای نقش وحدتبخش و دادن هویتی خاص به مردم و طبیعی کردن اشکال حکومت و نسبت طبقات اجتماعی و اقتصادی. در ایران باستان، مانند اغلب تمدنهای شرقی، پادشاه نماینده خدا بر روی زمین بود و رعیت، یعنی تمامی مردم، باید بالکل از وی اطاعت میکردند.
اگر شاه دستور قتل کسی را صادر میکرد، چون و چرایی در کار نبود و سهم شاه از محصولات کشاورزی و به طور کلی ثروت جامعه، که توسط دهقانان و رعایا تولید میشد، کاملا بستگی به اراده شخصی وی داشت و تابع هیچ نظمی نبود. در واقع همه چیز ملک شخصی شاه بود و رعایا نیز این موضوع را «طبیعی» تلقی میکردند.
علت طبیعی دانستن چنین نقشی برای پادشاه و مستبدان جهان باستان را «میرچا الیاده» اسطورهشناس رومانیایی با مفهومی تحت عنوان «نظم طبیعی» توضیح داده است. بنابر رای الیاده در جهان باستان همه چیز مبتنی بر نظم کیهانی بود. مردم اعتقاد داشتند که جهان هستی و کیهان نظمی دارد که کاملترین نظمهاست و زندگی اجتماعی بشر نیز باید مبتنی بر آن نظم باشد. به عبارتی در تفکرات اسطوره باور قوانین جهان خدایان به قوانین انسانی و جوامع بشری تعمیم داده میشوند و حکومت و اخلاقیات و ارزشها بر اساس نظم جهان خدایان متعین میشود. برای مثال کشاورزی باید بر اساس توصیه و کردار خدایان صورت بگیرد؛ الهه کشاورزی در فصول زمستان و پاییز به جهان زیرین میرود و در بهار و تابستان به روی زمین بازمی گردد. بنابرین باید در فصولی که وی به زمین میآید کشت و کار کرد در غیر این صورت باروری گیاهان با مشکل مواجه خواهد شد.
همین الگو در اجتماع که هنوز تبدیل به جامعه نشده بود، پیاده میشد. همانگونه که هر نیرویی در جهان دارای یک الهه یا خدا بود جامعه هم به خدا نیاز داشت که آن خدا عبارت بود از شاه که در ایران دارای فرّه ایزدی بود و مشروعیت خود را مستقیما از خدایان دریافت میکرد و مردم نقشی در انتخاب و کارهای وی نداشتند. این نماینده خدا روی زمین صاحب جان و مال مردم بود و در نظر مردم نقش خداگونهاش کاملا طبیعی به حساب میآمد.
آیینها نیز که از اسطوره جدایی ناپذیر بودند و در واقع شکل عملی اساطیر به حساب میآمدند این نظم مصنوعی را تکرار میکردند و آن را طبیعی جلوه میدادند. بنابرین حفظ نظم موجود و کلیت دادن مصنوعی به مردم و اقوام مختلف یکی از کارکردهای باستانی آیین بوده است. این کارکرد در دوران مدرن نیز پابرجاست و دولت-ملتها همگی خود را تحت لوای اساطیر و باورهای خرافی مشترک تعریف کرده و نظم میدهند.
در ایران معاصر، با شکلگیری دولت-ملت مدرن در زمان پهلوی اول، آیینها و اسطورههای باستانی احیا شده و رسما وارد تقویم کشور شدند. متونی، چون شاهنامه نیز به صورت ایدئولوژیک بازخوانی شدند تا جایگاه تاریخی-اسطورهای پادشاه در گفتمان جدید ساخته شود. از این منظر کارکردهای سیاسی و اجتماعی آیینهای اسطورهای در جهان باستان و مدرن مشترکند و هر دو نظمی تاریخی-برساخته را تبدیل به نظم طبیعی میکنند.