رویداد۲۴ حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی در مراسم عزاداری امام رضا (ع) و بزرگداشت علامه حکیمی در حسینیه جماران اظهار داشت: در هنگامه سالروز رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام و شهادت سبط اکبر کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی (ع) و عالم اهل بیت حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) قرار داریم و این ایام با چهلمین روز درگذشت خسارت بار بزرگی از طایفه خوبان و پاکان و بزرگان، حضرت محمدرضا حکیمی مصادف است. اتفاقا میان همه اینها پیوندی است.
رئیس دولت اصلاحات افزود: من دلم میخواهد که در اینجا از منظر تجربه یک کسی که نوجوانی را پشت سر گذاشته، وارد جوانی شده و سپس با عالم جدیدی روبرو شده است به موضوع نگاه کنم و جایگاه و زمینه آشنایی ام با آقای حکیمی را در آن اوضاع و احوال بیان کنم. جوانی که به هر حال با تربیت خاص خانوادگی و شکل گیری شخصیتش در مناسبات اجتماعی خاصی آمده و به تعبیر اگزیستانسیالیستها پرتاب شده به حوزه علمیهای که روال و روش سنتی حاکم بر آن حوزه را نمیپسندد و در عین حال به مبانیای که آن حوزه بر اساس آن شکل گرفته علاقهمند است. در این موقعیت، تقریبا در هنگام ورود او، حادثه بزرگی پیش میآید و صدای اعتراضی از حوزه و بزرگان حوزه علیه وضعیت حاکم، جاری و حادث مطرح میشود.
وی ادامه داد: البته در اینجا من هم به تعبیر امروزیها با یک پارادوکس روبرو میشوم؛ و خیلی از جوانانی که مثل ما هستند{نیز دچار همین پارادوکس میشوند}. اینکه اعتراض شود علیه حکومتی که وابسته به بیگانه و بیگانه با جامعهای است که در آن زندگی میکند و نیز قصد او استیلای کامل بر جان و مال و حیثیت مردم کشور است. در جایی که اندک اندک و شاید بیش از اندک اندک آثار استیلای یک تمامیت خواهی بیگانه با آیین و هویت فرهنگی و اجتماعی جامعه به چشم میخورد و نیز سرکوب ها، محدودیتها و صدها مشکلی که برای مملکت ایجاد میشود، اعتراض علیه این حکومت و مدعی شدن به اینکه این حکومت خوب نیست و ایراد و اشکال دارد خیلی جالب بود.
خاتمی تأکید کرد: برای ما همیشه این مسأله مطرح بود که چرا باید این اعتراض، که به حق هم هست، به گونهای باشد که تلقی شود جامعه روحانیت ما و ذهنیت سنتی حاکم بر جامعه ما، نسبت به بعضی مشکلات موجود در جامعه دغدغه ندارد؛ چرا که در اعتراض سال ۴۱ به مسأله انجمنهای ایالتی و ولایتی و نیز آنچه که ادعا کردند انقلاب سفید هست، نوعا در آغاز اعتراض به این مسأله بود که چرا حق انتخاب به زنها داده شده و نیز اعتراض شد به اینکه چرا از مالکان بزرگ و شبه فئودالها اراضی را میگیرند و به کشاورزان میدهند و البته نکته خیلی حساسیت برانگیزی هم بود که در سوگند نمایندگان انجمنهای ایالتی و ولایتی «کتاب آسمانی» جانشین قرآن شده بود.
وی افزود: چرا باید این طور تلقی شود که روحانیت نسبت به محرومیت زنان از حقوقشان و به طور کلی محرومیت جامعه از حقوق و اعمال حقوقش دغدغه و حساسیت ندارد و چرا باید کاری کند که تلقی شود در جانب زورمندان، زرمندان، سرمایه داران و فئودالها قرار دارد؟ و نقطه اعتراضی که اصل اعتراض درست بود- به گونهای بود که این تلقی را ایجاد میکرد؛ همان امری که ما هم در آن حالت جوانی با احساساتمان که خیلی هم اطلاعات و تحلیل عمیقی نداشتیم، با آن رویکرد و تلقی از دین خیلی موافق نبودیم و دلمان میخواست که جور دیگری باشد.
رئیس شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز یادآور شد: امام بزرگوار راه خود را جدا کردند و یعنی فریاد اعتراض را مبدل به فریاد برای آزادی ستیزی رژیم، وابستگی رژیم به بیگانه، حضور دهها هزار مستشار مستشار آمریکایی در ایران، همپیمانی و نزدیکی رژیم با رژیم صهیونیستی و نیز در آن موقعیت خاص، اعتراض به کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران در ایران و اینکه در موقعیت کنونی انسان و کرامت انسان، آزادی انسان، برخورداری انسان و استقلال کشور به خطر افتاده است. این تغییر جهتی بود که نشان میداد در درون حوزه و دین ما چنین حساسیتیهایی وجود دارد و در واقع به نظر من انقلاب از اینجا آغاز شد.
وی تصریح کرد: بعد از تبعید امام به خارج، فضای خیلی تلخی در ایران حاکم شد. یعنی رژیم احساس کرد بر امور مسلط هست و راهها برای آن تمامیت خواهی و جهت گیریهایی که دارد آماده است و کسی در مقابلش نیست و به شدت هم علاوه بر سرکوب قیام مردم، شروع به سختگیریهای بیشتر کرد؛ به طوری که از آن به بعد همه یاران امام یا در حصر و حبس بودند و یا همیشه تحت اسارت و محدودیت قرار داشتند. بردن نام امام جرم بزرگی تلقی میشد و هزینه بسیار سنگینی داشت.
خاتمی ادامه داد: در خود حوزههای علمیه هم متأسفانه امام و راه امام مهجور بود و مورد غفلت قرار گرفت و یا حتی من یادم هست که بردن طرفداری از امام و نام امام موجب ایجاد تنگناهایی برای فرد بود و مورد ملامت قرار میگرفت. دوباره حال و هوای سنتی موجود اعمال میشد، که خیلی هم از سر تشخیص اشتباه وظیفه بود. یعنی راهی که آغاز و سرکوب شده بود در حوزه هم مظلوم و مهجور بود.
وی یادآور شد: در این موقعیت گاهی از گوشه و کنار صداهایی پیدا میشد. ولی برای ما دو صدا خیلی امیدوارکننده و جذاب بود و هر دو هم از مشهد برخاسته بود. یکی قصیده خیلی بلند «به نام تو سوگند» بود که در آن خفقان و موقعیت ناجور حوزههای علمیه در آمد و اولین مرتبه عنوان «امام» را اینجا به کار بردند:ای ز وطن دورای مجاهد در بند/ای دل اهل وطن به مهر تو پیوند. نای تو خاموش همچو خشم که در مشت/ جان تو در جوش همچو شیر که در بند. جز دو لب تو لبان همدم فریاد/ کاوَرَد از دل برون حقایق دلبند. بر لب هر مدعی صلاح وطن نیست/ گرچه ز لب ریزدش به گاه سخن قند.ای ز وطن دور،ای امام خمینی/ای تو علی را یگانه پور همانند. فکر تو پیروز شد به حرمت قرآن/ نام تو جاوید شد، به نام تو سوگند. دیگر این که اثری به نام «سرود جهش ها» نیز منتشر شد. البته قبل از آن کم و بیش ما با افکار و اندیشههای صاحب اثر آشنا بودیم. این اثر دیدگاهی که ما میخواستیم از دین و جامعه دینی داشته باشیم و تلقی ما از راه امام را مطرح کرده بود.
رئیس دولت اصلاحات تصریح کرد: صرف نظر از نثر فاخری که آقای حکیمی داشت، مهمتر محتوای آن پیوند میان بعثت، غدیر، عاشورا و کشاندن آن جریان به دوران کنونی و اتصال آن به انقلاب اسلامی و در واقع نشان دادن راه امام و راه درست دیانت در دنیای امروز، راه دفاع از حقوق جامعه، راه دفاع از حرمت و کرامت انسان و نیاسودن در مقابل ظلم، بیداد و ستمی که به انسان میشود و راه استقلال و آزادی، روح بعثت، غدیر، عاشورا و روح انقلاب اسلامی را مشخص میکرد.
وی با اشاره به اینکه مبانی فکری یا مشرب هر دو اثر با مشربی که امام داشت متفاوت بود، افزود: اولی از موضع دین حرکت نمیکرد، ولی در عین حال این طور نسبت به امام و عظمت امام و کاری که کرده بود اظهار نظر میکرد. دومی هم با مشرب عرفانی - حکمی امام، که مایه هویت و شخصیت امام بود، اختلاف نظر داشت. همان چیزی که بعدها خود آقای حکیمی عنوان آن را «مکتب تفکیک» گذاشت. با این که این دو از نظر مشرب با هم اختلاف داشتند، ولی در ستودن انقلاب و نگاه کردن به انقلاب به عنوان یک حقیقت بسیار برجسته و نجات بخش در دنیای آن روز و برای ایران، مشترک بودند.
خاتمی گفت: البته هر دو این بزرگواران در ادامه کار یک دگرگونی در کارشان پیدا شد. یکی به هر حال نه تنها از انقلاب جدا شد، بلکه ضد انقلاب شد و در مقابل انقلاب ایستاد؛ با همان احساسات شدیدی که داشت. دومی هم گرچه از انقلاب اعراض نکرد و یک لحظه در تجلیل از انقلاب و عظمت امام تردید نکرد، ولی نسبت به آنچه رخ داده بود و تحقق پیدا کرده بود اعتراض داشت. در جامعه ما هنوز هم کسانی هستند که به امام، راه امام و انقلاب امام باور دارند، ولی معتقدند آنچه تحقق پیدا کرد میشد بهتر از این باشد که هست.
وی اظهار کرد: فضایی که انقلاب ما در آن به وجود آمد، فضای چپ زده بود و این چپ زدگی در خود انقلاب ما، اسنادی که مربوط به انقلاب ما میشود و کسانی که طرفدار انقلاب هستند تأثیر دارد. اگر دوستان بدانند، دهه ۶۰ میلادی بزرگترین حرکتهای دانشجویی چپ را در اروپا میبینیم که خیلی تحول آفرین است. در کشورهای جهان سوم کودتاها و انقلابهایی میبینیم که به هر حال سوسیالیستی، ناسیونالیسم و یا مارکسیستی است. حتی نظریه مهمی که در درون خود سرمایه داری هم آمد، «نظریه انصاف و عدالت» متعلق به دهه ۶۰ است؛ گرچه کتاب در سال ۱۹۷۲ منتشر شده که به هر حال کمبود موجود در لیبرال دموکراسی و سرمایه داری را عدالت میداند و میدانید که «عدالت» محور اتکای جریان چپ است.
رئیس شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز با بیان اینکه ما یک نوع چپ گرایی را در انقلاب خودمان هم میبینیم، تصریح کرد: حتی بسیاری از کسانی که بزرگترین نقدها را بر مبانی فلسفی ماتریالیسم دیالکتیک و کمونیسم نوشته اند، در عرصه اجتماعی و اقتصادی نوعی چپ گرایی دارند. البته از «سوسیالیسم خداپرست» بگیرید تا حرفهایی که در دهه ۳۰ میزدند، ما داریم. تا جایی که حتی بزرگان ما ادعا میکنند سوسیالیسم واقعی را باید در اسلام جست. حتی در قانون اساسی ما هم این چپ زدگی را تا حدودی میبینیم. به خصوص با توجه به اینکه اسلام روی عدالت خیلی تکیه میکند و هدف بعثت پیامبران را قیام مردم به قسط میداند و عدل را اساس یک جامعه خوب میداند، بالأخره این مسأله پیش میآید و هست.
وی افزود: این مسأله که به هر حال عدالت روح دین خدا است و جامعه مطلوب جامعهای است که عدالت در آن حکومت کند، مسأله بسیار مهمی است و به نحوی از انحاء میتوانیم بگوییم روح انقلاب اسلامی هم همین بود. علامه حکیمی هم علاوه بر جنبههای علمی، سلوکی، بینشی و خیلی جنبههای مثبتی که داشت، روح رویکرد ایشان مسأله عدالت بود. عدالتی که باید در متن زندگی پیاده شود. به همین دلیل اثر بزرگ ایشان که به یاری برادران بزرگوارشان جناب آقای حاج محمد حکیمی و مرحوم حاج علی حکیمی با محوریت خود علامه حکیمی پدیدار شد، اسمش «الحیات» است؛ دین به زندگی میپردازد.
خاتمی تأکید کرد: توجه اصلی دین به زندگی جاوید و ابدی است، اما به این زندگی موجود، روزمره و آنچه متعلق به این دنیا است توجه دارد و زنده بودن را به آزاد بودن انسان، حاکمیت انسان بر سرنوشت خود، نبودن زور، کرامت داشتن انسان و برخورداری از مزایای زندگی میداند. این مسأله بسیار مهمی است که در آثار مرحوم آقای حکیمی هم موج میزند. به هر حال برای ما با آن احساساتی که داشتیم و طریقی که آشنا شدیم، مهم بود و این ارادت تا آخر هم وجود داشت و شخصیت آن بزرگ را میستاییم و یادش را گرامی میداریم.
وی افزود: هیچ اشکال ندارد که از نظر مشرب فلسفی و مشرب فکری اختلاف نظر باشد، ولی این هیچ خدشهای در عظمت شخصیت ایجاد نمیکند. حتی ممکن است درباره عدالت و اینکه عدالت کجا را میگیرد، اختلاف نظر داشت؛ که آیا عدالت را فقط به عدالت اقتصادی فرو بکاهیم و لوازم عدالت اقتصادی را نبینیم که اگر نباشد، آن عدالت توزیع فقر در جامعه میشود. ممکن است همه اینها را نظر داشت و معتقد بود عدالت وسیعتر از عدالت اقتصادی است و عدالت اقتصادی هم لوازمی دارد مثل توسعه، نحوه رابطه در دنیای امروز، ارزشمند بودن تولید و البته بعدش توزیع در جای خودش و در همه این زمینهها اختلاف نظر و اختلاف اجتهاد داشت، ولی در اصل مطلب هیچ تغییری ایجاد نمیکند.
رئیس دولت اصلاحات در پایان گفت: ما علامه حکیمی بزرگوار را هم در علم و هم در عمل انسان ممتازی میدانیم که جای او امروز در میان ما خیلی خالی است و امیدوارم که راه او پر رهرو باشد و علاقهمندان به اینشان در بسط آثار ایشان و نیز ادامه راه ایشان تلاش کنند.