رویداد۲۴ نیولاینز مگزین نوشت: آیا شما مسلمان هستید؟ آیا اردوغان را دوست دارید؟ این سوالات را یک شیرینی فروش در بازار قدیمی اسکوپیه از احمد اردی اوزتورک میپرسد. قبل از اینکه نویسنده کتاب "دین، هویت و قدرت: ترکیه و بالکان در قرن بیست و یکم" بتواند پاسخ او را بدهد، شیرینی فروش اشاره میکند که به عنوان یک ترک باید مسلمان و فدایی رئیس جمهور ترکیه باشد. در حمایت از این حرف شیرینی فروش، زنی که در همانجا باقلوا میفروشد، شیرینی و شربت رایگان به احمد میدهد. او سپس از اردوغان که تصویر او روی دیوارهای مغازه است، تمجید و تأکید میکند که او نجات دهندهی مسلمانان خواهد بود. اوزتورک، مدرس سیاست در دانشگاه متروپولیتن لندن مینویسد: اگرچه او به روشنی توضیح نداد که اردوغان او را از چنگال چه کسی نجات میدهد، میتوان حدس زد که منظورش کافران بودند. یعنی اردوغان او را از شر کافران نجات میدهد.
ترس این زن از کافران به عنوان یک مسلمان در کشوری با اکثریت مسیحی ارتدوکس در مقدونیهی شمالی در قلب منطقهای که به دلیل درگیریهای مذهبی و قومی از هم پاشیده است، شاید قابل درک باشد. خاطره جنگهایی که با فروپاشی یوگسلاوی و نسل کشی سربرنیتسا بر مسلمانان بوسنی همراه شد، هنوز هم در بالکان و فراتر از آن تداعی میشود. با این حال، تحسین رئیس جمهور ترکیه توسط شیرینی فروش فقط به خاطر ترس از دیگری نیست. مسلماً این امر تا حد زیادی به سیاست خارجی آنکارا و بسیج نوستالوژی عثمانی مربوط میشود. بسیجی که مدتها پیش از ظهور حزب عدالت و توسعه اردوغان نیز وجود داشت.
بیشتر بخوانید: حمله الشرق الاوسط به اردوغان: ۱۷ سال در رأس قدرت بوده، هر کاری بتواند میکند تا ۱۰ سال دیگر هم بماند
الف اسکات در خاطرات خود تحت عنوان "اودیسه عثمانی: سفر در امپراتوری گمشده" مینویسد: مسلمانان بالکان از میراث عثمانی خود آگاه هستند و با ترکیه همذات پنداری میکنند. یک امپراتوری ارواح در اینجا تدارک دیده شده است که فقط باید زنده شود.
در پایان قرن چهاردهم، سرزمینهای جنوب شرقی اروپا تحت تسلط امپراتوری عثمانی قرار گرفت. دو قرن بعد، در زمان سلطان سلیمان اول، نیروهای عثمانی با پیروزی به مرکز اروپا پیشروی کردند، اما در سال ۱۵۲۹ در پی محاصره ناموفق وین، عقب نشستند. این نقطه اوج گسترش عثمانی بود. در قرون بعد، استانبول همچنان بازیگران اصلی صحنه بین المللی بود. با این حال، با ظهور سایر قدرتهای اروپایی و رشد ناسیونالیسم، بنای متعالی خود را در معرض تهدید قرار داد. این امر به ویژه پس از شکست از روسیه (۱۷۶۸) و فرانسه (۱۷۹۸) احساس شد. در قرن نوزدهم، دولتمردان پاریس، لندن، برلین و مسکو با استفاده از آنچه که آنها "مسأله شرق" نامیدند، در مورد از بین رفتن حکومت اسلامی بیمار و مناطق مورد توجه استراتژیک بحث میکردند.
در حالی که رقبای امپراتوری عثمانی در مورد کمرنگ کردن نقش دولت بحث میکردند، ناسیونالیستهای بالکان با الهام از ایدههای انقلاب فرانسه، حق تعیین سرنوشت را برای مردمی که ادعا میکردند از طرف آنها صحبت میکنند، خواستار شدند. جنبشهای ملی با تشویق قدرتهای خارجی، با شروع جنگ استقلال یونان (۱۸۳۰-۱۸۲۱) شروع شد. به این ترتیب مبارزات خونین علیه حکومت استانبول در طول قرن ۱۹ صورت گرفت و تا قرن ۲۰ ادامه داشت. اتباع عثمانی در شمال آفریقا و خاورمیانه نیز سرانجام از این روند پیروی کردند.
امپراطوری عثمانی که در مورد جلوگیری از فروپاشی خود ناامید بود، یک سری اصلاحات را از سال ۱۸۳۹ آغاز کرد که منجر به تصویب نهادها و قوانین اروپایی و افزایش تمرکز قدرت در استانبول شد. در پاسخ به این رویکرد تقلیدی برای مدرنیزاسیون، گروهی سامان نیافته از اندیشمندان اصلاح طلب موسوم به عثمانیان جوان در راستای استفاده از ترکیبی از ایدههای مدرن و الهام گرفته از غرب و آموزههای اسلامی استدلالهای خود را بیان کردند. ام. هاکان یاووز در "نوستالژی برای امپراتوری: سیاستهای نئوعثمانیسم" مینویسد: عثمانیان جوان، اصلاح طلبان محافظه کاری بودند که به دنبال بیان بومی ایدهها و نمادهای اسلامی الهام گرفته از مدرنیته بودند. آنها تصور میکردند که روند اصلاحات نیاز به پوشش اسلامی دارد.
یکی از خواستههای اصلی عثمانیان جوان که شامل روشنفکرانی همچون نامیک کمال، نمایشنامه نویس و روزنامه نگار (۸۸-۱۸۴۰) میشد، ترویج میهن پرستی مدنی عثمانی بود که وفاداری به امپراتوری را میآموخت و نه وفاداری به یک گروه مذهبی یا قومی. این ایده عثمانیسم تلاشی برای سوق دادن اتباع امپراتوری از ناسیونالیسم قومی-مذهبی که در بالکان مشهود بود، به سمت عشق میهن پرستانه به حکومت اسلامی به شمار میر فت. به قول یاووز، عثمانیهای جوان با هدف تقویت همبستگی با دولت و حفظ طبیعت جهانی امپراتوری فعالیت میکردند. با این حال، نیروی گریز از مرکز ناسیونالیسم و فشار قدرتهای خارجی، بسیار قدرتمند بود و وطن پرستی مدنی این مدرنیستهای اسلامی هرگز در بین رعایای امپراتوری از اهمیت چندانی برخوردار نشد.
در سال ۱۸۷۷، روسیه علیه امپراتوری عثمانی اعلام جنگ کرد. مسکو با ابراز همبستگی پان اسلاویستی با مسیحیان اسلاوی تحت حکومت عثمانی و مصمم به گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی خود، خواستار خودمختاری بلغاریها شد. عثمانیها قانون اساسیای را تدارک دیدند که حقوق مساوی را برای همه رعایای خود تعیین میکرد، اما این کافی نبود. روسیه حمله کرد و نیروهای آن تا حومهی استانبول پیش آمدند و در آنجا متوقف شدند. در سال ۱۸۷۸ یک معاهده صلح به امضا رسید که به قول اریک زورچر مورخ یک فاجعه برای عثمانی بود. این امر منجر به ایجاد یک کشور خودمختار بلغاری و استقلال صربستان، مونته نگرو و رومانی شد. همچنین منجر به پاکسازی قومی بسیاری از مسلمانان بالکان شد. یاووز خاطرنشان میکند: موزاییک عثمانی در بالکان بطور جبران ناپذیری خرد شد.
به طور کلی، علیرغم تلاشهای استانبول برای نگه داشتن قلمرو شاهنشاهی، جدایی طلبی و رقابت قدرتهای بزرگ منجر به سقوط آن شد. تحوات خونین ناشی از دو جنگ بالکان و یک جنگ جهانی در نهایت فروپاشی امپراتوری عثمانی را به دنبال داشت.
مصطفی کمال آتاترک در سال ۱۹۲۳ جمهوری ترکیه را تأسیس کرد. آتاتورک مصمم به دفن گذشته عثمانی و مدرن سازی (بخوانید: غربی شدن) دولت-ملت جدید بود و در همین راستا خلافت را لغو کرد. او همچنین اقامتگاههای دراویش را بست، بازدید مردم از مقبره سلاطین و مقدسین عثمانی را برای مردم ممنوع کرد و اذان را از عربی به ترکی تغییر داد.
کمالیسم بر تغییر موضوعات شاهنشاهی تمرکز کرد و از اسلام و امپراتوری به شهروندان یک دولت ملی سکولار و غربی متمرکز شد. به عنوان بخشی از این جهت گیری ایدئولوژیک جدید، جمهوری همچنین به دنبال روابط خوبی با غرب بود. به طور کلی، این امر در طول جنگ سرد و پس از آن ادامه داشت.
در واقع، این نوستالژی تا حدی مهار شد که نئوعثمانیسم به یک ایدئولوژی تبدیل شده است، در عرصههای قدرت بیان میشود و در سیاست خارجی نقش ایفا میکند. تلاش برای "کشف مجدد ماهیت و تجدید آن" در طول جنگ سرد توسط متفکران مختلفی از جمله مارکسیستهایی که قصد داشتند گذشته عثمانی را در بحثهای خود علیه امپریالیسم غربی به کار گیرند، انجام شد. با این حال، این ناسیونالیستها و اسلام گرایان محافظه کار بودند که به طور موثر نوستالوژی پس از امپراتوری را بسیج کردند.
در طول جنگ سرد، با باز شدن سیستم سیاسی ترکیه، دولت تسلط خود را بر دین کاهش داد. به عنوان مثال، با وجود کودتاهای متناوب توسط ارتش مصمم برای دفاع از انقلاب آتاتورک، دسترسی به آموزش دینی به تدریج آسان شد. این امر فضایی را برای اسلام گرایان و ناسیونالیستهای راست گرا یعنی فعالانی که اغلب ضد غربی و شوونیست بودند، ایجاد کرد تا در مخالفت با کسانی که آنها را بخشی از "نخبگان کمالیست" میدانستند، سازماندهی شوند. آنها با تأثیرگذاری در دهه ۱۹۷۰، همچنین مایل به مقابله با نفوذ فزاینده سوسیالیسم بودند.
در سال ۱۹۸۰، پس از یک دهه جنگ داخلی نزدیک بین چپ و راست، ارتش کودتای خشونت آمیزی انجام داد و سنتز ترکی-اسلامی را به عنوان وسیلهای برای ایجاد اتحاد در کشور تبلیغ کرد. در اواخر این دهه، مقامات بر روابط ترکیه با همسایگان مسلمان خود تأکید کردند. این امر به ویژه با پایان جنگ سرد آشکار شد. در سال ۱۹۸۹، اوزال با توافق برای پذیرش مسلمانان بلغاری که تحت تعقیب رژیم کمونیستی بودند، موافقت کرد. آنکارا همچنین به سرعت استقلال بوسنی و هرزگوین را در سال ۱۹۹۲ به رسمیت شناخت.
برخی گروهها اغلب به عنوان جایگزینهای معتدل برای تأثیرات سلفی و وهابی در ترکیه مورد استقبال قرار گرفتند. برجستهترین این گروهها جنبش گولن بود. این جنبش که یک شبکه مذهبی-سیاسی است و توسط مبلغ ترک فتح الله گولن اداره میشود، درباره افتخارات اسلام و گذشته عثمانی تبلیغ میکرد.
حزب عدالت و توسعه که ترکیبی از محافظه کاران، ناسیونالیستها و اسلام گرایان است، نوستالوژی عثمانی را برای قرن ۲۱ اقتباس کرد. در دهه اول حکومت آنها، نئوعثمانیسم آنکارا با ادامه سیاست قدرت نرم اوزال خود را نشان داد. حجم تجارت بین ترکیه و کشورهای جنوب شرقی اروپا از ۵/۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۲ به بیش از ۱۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۶ افزایش یافت. جنبش گولن برای ارتقای ایدئولوژی ناسیونالیستی ترک-عثمانی خود در بالکان از طریق مدارس، مساجد و رسانهها همکاری نزدیکی با آنکارا داشت. فیلمها و سریالهای تلویزیونی ترکی با علاقه از کوزوو تا بلغارستان مورد استقبال قرار گرفت.
در سال ۲۰۰۹، احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه دیدگاه خود را درباره روابط بین آنکارا و بالکان بیان کرد. وی به حضار گفت: هدف سیاست خارجی ما ایجاد نظم در جاهای مختلف خاورمیانه از جمله بالکان و قفقاز است. وی افزود: این مناطق در آینده با ترکیه به عنوان مرکز سیاست جهانی روبرو خواهند شد. داوود اوغلو برچسب "نئون-عثمانی" را رد میکند. با این حال، سخنرانی او با نوستالوژی همراه بود. چرا که منطقه بالکان در قرن ۱۶ مرکز سیاست جهانی شد و این عصر طلایی بالکان بود.
آنچه در بالا گفته شد، بخشی از روندی بود که امپراطوری عثمانی طی کرده است، حال به نظر میرسد، برخی از اتباع سابق عثمانی تلاش دارند که به دوران اقتدار این امپراطوری بازگردند و آن را زنده کنند.