رویداد۲۴ چهره آرام کرونا در ۲ روز گذشته، تغییر کرده است؛ در حالی که با قرار گرفتن موارد مرگهای روزانه به زیر ۲۰۰ نفر در شانزدهم مهر و کاهش تعداد مرگها به کمتر از ۱۰ هزار نفر در یک شبانهروز، حالا اما، میزان مرگها و ابتلاهای روزانه جان دوباره روند صعودی به خود گرفته است. نوسان در تعداد مرگ و ابتلا در شرایطی است که سرعت گرفتن واکسیناسیون در کشور، انتظار کنترل و مهار کرونا را در جامعه تقویت کرده بود و در گوشه و کنار خبرهای امیدوارکنندهای درباره پایان نزدیک شیوع کرونا شنیده میشد.
حالا اما در روزهایی که محدودیتهای کرونایی به طور غیررسمی حذف شده، بیماریابی کمرنگ شده و موارد ابتلا در میان واکسنزدهها هم کمی بالاتر رفته است، گمانهزنیها از وقوع ششمین پیک کرونا حکایت دارد. پیکی که حمید سوری، رئیس کارگروه بهداشت و پیشگیری قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مقابله با کرونا رقم خوردن آن را بسیار محتمل میداند و معتقد است که نباید فریب میزان واکسیناسیون و واردات واکسن را خورد، چرا که کرونا در حال تغییر چهره است و همزمان با واکسیناسیون خودش را تقویت میکند. این وضعیت جامعه را درمعرض خطر جدی قرار داده است. سوری از وضعیت مدیریت کرونا در کشور انتقاد دارد و میگوید که همچنان از روش آزمون و خطا استفاده میشود و تصمیمگیریها مبتنی بر شواهد علمی نیست. او در گفتوگو با همشهری توضیح بیشتری درباره وضعیت فعلی و آینده شیوع کرونا در کشور میدهد.
پس از کاهش قابل توجه شمار مرگهای کرونایی، بار دیگر با افزایش موارد فوت و ابتلای روزانه مواجه شدهایم. بهنظر شما دلیل این نوسان در آمار آنهم پس از تزریق بیش از ۴۵ میلیون دوز واکسن نوبت اول چیست؟
نوسانی بودن ابتلا و مرگ در کشور، حاکی از تداوم جنگ ویروس و انسان است و نشان میدهد که ما احتمالا برنامههای مستمر و پایداری برای مقابله با اپیدمی نداشته و نداریم. این درحالیاست که کشورهای دیگر، از ابتدای شیوع کرونا تاکنون، یک تا ۲ پیک را پشت سر گذاشتهاند و برنامههای پیشگیرانه آنها استمرار دارد. ما شاهد چنین وضعیتی در کشور خودمان نیستیم. بازیگران مدیریت کرونا، سیاستگذاران و مردم هستند که با روشهای نادرست باعث شدهاند تا استمرار برنامههای پیشگیرانه به دلایلی ازجمله عادیانگاری و نبود سیاستهای دقیق، نیمهکاره بماند. مثلا در دورهای سیاست مراقبت در خانه برای افراد مبتلا به کرونا را اجرا میکنیم، اما پس از مدتی حذف میشود یا قبلا تماس افراد با مبتلایان، به خوبی رصد میشد، اما پس از مدتی رها شد. شرایطی که ما در آن قرار داریم، قطعا پیک ششم را رقم میزند.
این اتفاق در حالی رخ میدهد که بهگفته مسئولان نظام سلامت، پوشش واکسیناسیون در کشور به عدد خوبی رسیده است و حتی اعلام میشود که پیک پنجم فروکش کرده است. به اعتقاد شما، ما هماکنون در شرایط قابلقبولی بهسر میبریم؟
واکسیناسیون عمومی در اپیدمیها با هدف رساندن سطح ایمنی جامعه به نقطهای که گردش ویروس را به حداقل برساند، انجام میشود. سطح ایمنی جامعه باید با توجه به میزان بیماریزایی یا عامل بیماریزا افزایش پیدا کند. البته با توجه به اینکه واریانتهای موجود در مقایسه با واریانت کلاسیک (ووهان) سطح بیماریزایی بالاتری دارد، ما مجبوریم درصد پوشش واکسیناسیون را از اعدادی که در گذشته حدود ۷۰ تا ۷۵ درصد تعیین کرده بودیم، بالاتر ببریم و به ۸۰ تا ۸۵ درصد تزریق هر دو دوز برسانیم تا اطمینان پیدا کنیم که چرخش ویروس در جامعه بهشدت کند شده و احتمال بیمار شدن به حداقل ممکن رسیده است.
درحالیکه هماکنون ما با این عدد فاصله زیادی داریم، مجموع واکسیناسیون ۲ دوز ما به یکچهارم جمعیت اولویتدار هم نرسیده است. همه اینها برای ایجاد ایمنی با واکسیناسیون در شرایطی مطرح میشود که ماهیت بیولوژیکی ویروس تغییر نکند یا تغییرات آن موجب افزایش شدت بیماری یا واکسنگریزی نشود. این را هم باید درنظر داشته باشیم که اثربخشی واکسن ۱۰۰ درصد نیست و بهتنهایی نتوانسته و نخواهد توانست ما را به شرایط عادی زندگی برگرداند. البته واکسن میزان خطر را کاهش میدهد، اما تجربه کشورهایی که صرفا براساس واکسیناسیون عمل کردهاند، نشان میدهد که عامل کافی برای بازگشت به شرایط عادی به شمار نمیرود. این کشورها ناچار شدهاند، دوباره سختگیریهای کرونایی را در پیش بگیرند؛ مثل الزامی کردن استفاده از ماسک در محیطهای بسته.
پس با این وضعیت حتی با پوشش کامل واکسیناسیون هم نمیتوانیم مدعی مهار کرونا در کشور باشیم و همچنان خطر رقم خوردن پیکهای متوالی وجود دارد؟
آن چیزی که بهعنوان کنترل میشناسیم و مطرح است عدد صفر مرگهاست؛ یعنی دیگر هیچ موردی از مرگ گزارش نشود؛ البته در مورد ابتلا چنین انتظاری وجود ندارد. ویروس همچنان در جامعه در حال گردش است و موارد ابتلا کم نیست. باید یکی از اقدامات کاهش شدت ابتلا باشد که مؤثرترین راه آن واکسیناسیون است؛ با این حال باز هم این روش کافی نیست؛ به همین دلیل باید گروههای پرخطر تحت محافظت و مراقبت بسیار ویژه قرار گیرند. باید بررسی شود که این افراد در کجا متمرکزند، چرا بیمار شدهاند و چه ویژگیهای جسمی دارند.
پس از شناسایی آنها و مشخص شدن دلایل موجود و مراقبتهای ویژه، آن وقت میتوان انتظار کنترل کرونا و رسیدن تعداد مرگها به صفر را داشت. در میان ۳ گزینه مرگ، ابتلا و بستری، مرگ و بستری مهمترین عوامل کنترل بیماری به شمار میروند، اما باید تحلیل درست و مستمری از نوسانات فوت ناشی از کرونا صورت بگیرد تا مشخص شود مثلا کدام بیماریهای زمینهای گروه پرخطر، عامل اصلی مرگ یا ابتلاست. بر این اساس اگر درنظر بگیریم که دیابتیها بیشتر در معرض خطرند و برای مثال ۲۰ درصد سهم مرگ کرونا به آنها تعلق دارد، با مراقبتهای لازم این ۲۰ درصد را حذف کنیم. باید سهم خطر در گروههای مختلف شناسایی شود و سازوکارهای مناسب براساس اولویتبندیهایی که انجام میدهیم، پیگیری شود. از سوی دیگر حتی با وجود پوشش حداکثری واکسیناسیون هم باید وضعیت جامعه از نظر ابتلا و در معرض خطر آلودگی بودن رصد شود .
بیشتر بخوانید: قرنطینه هوشمند؛ سرنوشت واکسن نزدهها چه میشود؟
در این شرایط، چطور میتوان مدارس را بازگشایی کرد؟
اگر بخواهیم مدارس را بازگشایی کنیم، با فرض فراهم شدن سازوکارهای لازم، به هیچوجه نباید دانشآموزان در مدرسه رها شوند و تصور شود که با تزریق واکسن، کرونا تمامشده است.
ضرورت دارد با انتخاب تصادفی بخشی از جامعه دانشآموزی، سطح ایمنی آنها هر هفته و بهصورت مرتب مورد ارزیابی قرار بگیرد تا میزان خطری که آنها را در مواجهه با ویروس کرونا تهدید میکند، مشخص شود. به علاوه اینکه باید بهطور مرتب تغییرات ژنتیک واکسن رصد شود که اگر تغییراتی صورت گرفت بلافاصله با جهشهای ویروس، عکسالعمل مناسب داشته باشیم. واکسنها هیچ تضمینی برای اثرگذاری یکسان روی واریانتهای مختلف ندارند و با بالا رفتن پوشش واکسیناسیون ویروس هم برای بقای خود تلاش میکند که این تلاش بهصورت جهش جدید خودش را نشان میدهد.
جهش ویروس سبب میشود واکسنهای قبلی با کاهش اثربخشی مواجه شوند و شانس ابتلا حتی در افرادی که ۲دوز واکسن دریافت کردهاند هم بیشتر شود. ما اکنون شاهد این اتفاق هستیم؛ یعنی افراد با وجود تزریق ۲دوز واکسن مبتلا و حتی جانشان را از دست میدهند. علاوه بر اینکه ما نمیتوانیم هیچ پیشبینی علمی از آینده واکسیناسیون داشته باشیم؛ چرا که در چند روز اخیر هم با وجود روند کاهشی پیک پنجم باز هم تعداد بستریها در مراکز درمانی افزایش پیدا کرده و آمار فوتیها در ۲روز اخیر افزایشی شده است.
آیا نبود همین برنامههای پیشگیرانه، ایران را جزو ۱۰کشور با شیوع بالای ابتلا قرار داده است؟
جامعه ما برای مهار و کنترل اپیدمی برنامههای مستمر و ماندگاری ندارد. تغییرات ویروس در همه کشورها وجود دارد و مختص کشور ما نیست، اما گردش ویروس مهم است که در ایران این چرخش کاهش پیدا نکرده است. یکی از دلایل آن هم سفرهایی است که انجام میشود، اخیرا چند ۱۰ هزار نفر به یکی از کشورهای همسایه سفر داشتهاند، ورود این افراد بدون هیچ نظارتی صورت گرفت؛ حتی اگر ۱۰ درصد از این افراد حامل ویروس بیماریزا باشند، همین حالا در جامعه ما تعداد قابلتوجهی از افراد آلوده و ناقل ویروس شدهاند.
ما نتوانستهایم چرخش ویروس را کاهش دهیم و در آینده با پیک دیگر و افزایش موارد مرگ، بستری و ابتلا مواجه میشویم. فرایند تصمیمگیری درباره اپیدمیها سخت و پیچیده است و اگر مبتنی بر مستندات علمی، بومی و جهانی نباشد، بینتیجه میماند؛ مثلا دولت تصمیم میگیرد که مدارس بازگشایی شوند. با این تصمیم چند ۱۰ میلیون نفر درگیر ویروس میشوند. برای اجرای چنین تصمیمی باید مستندات علمی و قوی وجود داشته باشد تا بتوان شرایط را بهخوبی تحلیل کرد یا درباره واکسن کودکان، به هیچ عنوان نباید براساس تصمیم سایر کشورها عمل کرد. این اقدام میتواند برای جامعه و نسلهای بعدی خطرناک باشد.
به نظر شما در این شرایط چه باید کرد؟ آن هم در شرایطی که زمان زیادی از شیوع کرونا در کشور میگذرد و امیدهای زیادی به مهار پاندمی با تزریق واکسن وجود دارد.
درست است که مردم خسته شدهاند و ما باید به سمت عادی شدن شرایط پیش برویم. درست است که جامعه از طولانی شدن اپیدمی آسیب دیده اما این به معنای بازگشت به وضعیت عادی با گرفتن تصمیمات ناگهانی و بدون مستندات قوی نیست. واردات و تولید واکسن، واکسیناسیون و عددهای اعلام شده، نباید ما را فریب دهد. فریب خوردن از این وضعیت یعنی جامعه را در معرض خطر جدی قرار دادن. تصمیم گرفتن در حوزه واکسیناسیون به هیچ عنوان ساده نیست.
این اتفاق نیازمند همکاری و همراهی تمام ظرفیتهای علمی و فنی کشور است، بنابراین تا وقتی این وضعیت ایجاد نشود به نتیجه مورد نظر نمیرسیم. ما هنوز نمیدانیم واقعا بازگشایی مدارس درست است یا نادرست؟ کسانی که میگویند درست است، مستندات علمی محکمی ارائه نکردهاند. درباره واکسن کودکان هم وضعیت به همین گونه است و هنوز نمیدانیم واکسیناسیون آنها با واکسنهای موجود کار درستی است یا خیر؟ اگر چنین اقداماتی با خطا همراه باشد، هزینههای گرانی به کشورمان تحمیل خواهد کرد.
اما برای اینکه بتوانیم مدیریت درستی برای پاندمی داشته باشیم، باید چند مولفه را مدنظر قرار دهیم؛ یکی اراده، دوم تعهد و سوم همکاری و مشارکت بین بخشی. ما ارزیابی درستی از وضعیت خطر در کشور نداریم و حتی معیارهایی مثل رنگبندی شهرها هم شاخصهای کاملا اشتباه و انحرافی دارند. مدتهاست که میگوییم رنگبندی ایراد دارد و باید اصول استاندارد را برای آن در نظر گرفت، اما توجهی نمیشود. باید اپیدمی به عنوان یک اولویت در نظر گرفته شود و تصمیمها بدون استناد علمی و قوی صورت نگیرد، چیزی که تاکنون در کشور ما وجود نداشته است.
شما قبلا با وزارت بهداشت همکاری میکردید، قبلا این وزارتخانه با تصمیمهای ستاد ملی مقابله با کرونا تقابلهای زیادی داشت، به نظر شما وضعیت حاکم بر این ۲بخش و اختلافنظرهای احتمالی، منجر شده تا سیاستگذاری مناسبی در زمینه مدیریت کرونا صورت نگیرد؟ و این که نظام سلامت ما تا چه میزان همراستا با توصیههای علمی و نظرات کارشناسی در بحث مدیریت کرونا پیش رفته است؟
تصمیمگیری بدون سند علمی قوی، شانس خطای بالایی دارد و هزینه هنگفت به جامعه تحمیل میکند. میان وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا، عواملی مانند آنچه اشاره کردم یعنی اراده، تعهد، همکاری بین بخشی، وجود داشته است. در اجرایی نشدن توصیههای علمی از سوی وزارت بهداشت قطعا اشکالاتی وجود دارد که در حال حاضر ستاد ملی مقابله با کرونا درصدد رفع آنهاست. یکی از نمونههای تضاد در تصمیمگیریها را فروردین امسال مشاهده کردیم که با وجود مخالفتها، سفرهای نوروزی مجاز شد. این تصمیم کاملا اشتباه بود و پس از آن پیک سنگین چهارم در کشور رقم خورد، یا درباره اجرای طرح شهید سلیمانی که با مخالفتهای بیپایه مواجه و عملا متوقف شد.
اما همان مخالفان هیچ استدلالی در این باره ندارند و زمانی هم که انتقاداتی درباره توقف آن مطرح میشود عنوان میکنند که طرحها همچنان ادامه دارد، اما در کجا اجرا میشود که ما نمیبینیم؟ از سوی دیگر با گذشت یکسال و نیم از پاندمی و با وجود تجاربی که در کشورمان رقم خورده مدیران نباید تصور کنند که با ورود دولت جدید، باید تمام بخشها زیر و رو شود. این درست که ما باید ضعفها را رفع کنیم اما نباید بضاعتهای موجود هم نادیده گرفته شود. بالاخره افراد و سازمانهایی در این زمینه فعالیت کردهاند و باید درباره آنها همافزایی صورت بگیرد. حذف این بازوها بسیار نادرست است و دود آن به چشم مردم میرود.
از این به بعد با توجه به شرایط موجود، واکسیناسیون میلیونی، خطر وقوع پیک ششم و ... چه باید کرد و چه استراتژی در پیش گرفته شود؟
تصمیمی که فکر میکنم برای مدیریت کرونا موثر است، از تجربه کنترل بیماری در استان سیستان و بلوچستان نشات میگیرد. آن زمان به عنوان نماینده تامالاختیار وزیر بهداشت وقت، اقداماتی را در این استان انجام دادم تا ثابت شود اگر مولفههای علمی اجرایی شوند، اپیدمی کرونا قابل کنترل و مهار است. در منطقهای که آمار فوتیها در آستانه ۳ رقمیشدن بود با گذشت زمان و در روزهای متعدد به صفر رسید. این اتفاق تصادفی رخ نداد و با اقدامات علمی میتوان به چنین دستاوردی رسید. اما در کشور ما به چنین مستندات علمی اعتقادی نیست و توجهی به آن نمیشود. بنابراین اولین قدم اتخاد تصمیمهای علمی و درست است.
ایپدمی را نمیتوان با آزمون و خطا مهار کرد. هر سیاستی که قرار است اجرایی شود باید عواملی که گفته شد در آن رعایت شود. در فروردین سال ۹۹، دولت وقت راجعبه طرح هوشمند مقابله با اپیدمی صحبت کرد. ۱۶ فروردین همان سال، من در مصاحبه با شبکه خبر اعلام کردم آن طرح به نتیجه نمیرسد چراکه سازوکارهای علمی برای رسیدن به هدف تعیین نشده بود. درباره طرح جدید هم چنین وضعیتی وجود دارد. البته اکنون من در جبهه مطالبهگری مردم حضور دارم معتقدم که مسئولان تصمیمگیرنده درباره این طرح باید به روشنی درباره تصمیمگیری و اعمال مداخلات مناسب در طرح مدیریت هوشمند کرونا پاسخ دهند.
یکی از اشکالاتی که مدیریت اپیدمی در کشور ما پیدا کرده این است که برخی افراد با وجود گذشت ۱۹ ماه از شیوع بیماری در کشور، با داشتن اطلاعات سطحی فکر میکنند مجموع این اطلاعات میتواند به مدیریت کرونا ختم شود. در حقیقت این طرز فکر باید تغییر کند. ستاد ملی مقابله با کرونا، وزارت بهداشت و دیگر نهادهایی که به نوعی با مدیریت کرونا درگیرند، حتما باید به اتاق فکر و دستاوردهای علمی بومی و جهانی اتکا کنند، در غیر اینصورت تمام اقدامات در کشور برای مدیریت کرونا، آزمون و خطاست.
آیا با وجود خطراتی که به دلیل جهشهای ویروس وجود دارد، اخبار امیدوار کننده درباره پایان کرونا منجر به تقویت عادیانگاری نمیشود؟
ویروس کرونا بسیار چموش، هوشمند و تغییرپذیر است و در میان ۲ واژه انتقال بیم و امید به جامعه قطعا انتخاب ما امید است. اما این امید نباید منجر به عادیانگاری شود. امید دادن به این مفهوم است که مردم تصور نکنند به دلیل ماهیت متغیر ویروس، ما در انتهای مسیر مدیریت نشدن این بیماری هستیم و سیستم بهداشت و درمان در مدیریت اپیدمی ناتوان است. اما در کنار آن این بیم هم باید وجود داشته باشد که دلخوشیهای کاذب ایجاد نشود، مثل خوشیهای کاذب افزایش واکسیناسیون یا کاهش مرگ و بستری.
۵ پیک سخت و مرگبار در یکسال و نیم اخیر در کشور نشان میدهد که ما تنها به شرایط دلخوش بودهایم و این باعث شده در فقدان برنامههای پیشگیرانه با فروکش هر پیک شرایط برای رقم خوردن یک پیک دیگر فراهم شود. این طغیانهای متوالی هم باعث شده تا فوت و بستریهای ما عدد قابل توجهی داشته باشد. ما برای بهبود شرایط امید داریم اما مهمترین نگرانی، خطا در تصمیمگیریهاست که بر اثر بیاطلاعی از وضعیت موجود رقم میخورد. خطا در تصمیمگیری میتواند در شرایطی که مستندات قوی علمی نداریم افزایش پیدا کند.