ایران به سوی بحران آب در ابعاد گسترده پیش میرود و راهکار کمی برای حل این مشکل که یک دهه تداوم داشته، وجود دارد. خشک شدن تالابها از تبعات ناگوار خشکسالیهای اخیر است که ضرورت مدیریت آب را میطلبد. در مدیریت منابع آب، برنامهریزیها باید بهگونهای باشد که حداقل نیاز آبی تالابها برای احیای آن ها درنظر گرفته و اعمال شود. نبود هماهنگی اصولی در اجرای پروژههای کلانی که در مناطق تحت مدیریت محیطزیست اجرا شده و میشود و پروژههایی که بدون مطالعات و تحقیقات کافی به اجرا درآمده، محیطزیست را با تخریب غیرقابل جبران مواجه کرده است. درست است که موضوع خشک شدن تالابها عمدتاً بهواسطه خشکسالیهای شدید و پیاپی طی سالهای اخیر و کاهش سطح آبهای زیرزمینی و همچنین کاهش شدید میزان آبهای سطحی بوده است، اما برداشتهای بیرویه و مدیریت نشده از چاهها بهخصوص چاههای غیرمجاز در اطراف نقاطی مانند تالابها، از عوامل تاثیرگذار بر روند خشکیدگی این نقاط است. آنچه از خشکسالی به مراتب خطرناکتر است، نبود مدیریت کارآمد است. در چند دهه اخیر احداث سدهای متوسط و بزرگ در مناطق کم آب، راهی برای تامین آب مورد نیاز و مقابله با خشکسالی این مناطق به حساب میآمد، اما ساخت و ساز بی رویه سدها در مناطق مختلف و در برخی کشورها موجب مسدود شدن رودخانههای بزرگ و کوچک بسیاری شده است که خود آسیبها و زیانهای زیستمحیطی جدی را برای ساکنان این مناطق به همراه داشته است. با توجه به شرایط آب و هوای خشک و نیمه خشک ایران، متاسفانه با ساخت و ساز بی رویه سدها، بسیاری از منابع زیرزمینی و ذخایر آبی مورد بهره برداریهای بی رویه قرار گرفته که موجب بروز بحران جدی کم آبی و خشکسالی دریاچهها، تالابها و رودخانههای کشور شده است به گونهای که در معرض خطر جدی خشکسالی قرا گرفتهاند. دریاچه ارومیه که زمانی بزرگترین دریاچه نمک در خاورمیانه بود در دو دهه اخیر تنها ۵ درصد از حجم گذشته خود را حفظ کرده است. وضعیت ثابت دریاچه ارومیه بعد از سالهای 1375 تقریباً سیر قهقرایی به خود گرفت و از سال 1380 سیر نابودی آن شتاب خیرهکنندهای گرفته و در عرض 10 سال قسمت اعظم آن در اثر تبخیر و عدم تامین حقابهاش به خشکی گرایید. پهنه عظیمی به وسعت تقریبی 5 هزار کیلومتر مربع با میزان آب نزدیک به 20 میلیارد متر مکعب که دریاچه ارومیه نامیده میشد در اثر گسترش روزافزون و غیراصولی کشاورزی، تغییر اقلیم، سدسازی و جاده سازی تبدیل به نمک زار شد. تغییر اقلیم مسئلهای جهانی بوده و در اقصی نقاط جهان در حال وقوع است و تنها محدود و مربوط به دوران معاصر نیست؛ بلکه تا جهان بوده و هست آن نیز بوده و خواهد بود و اجنتاب ناپذیر است. اما این تغییر اقلیم چنانچه با مدیریتی علمی و عملی بررسی و تحت نظر قرار گیرد میتوان با کمترین تبعات شاهد آن باشیم. اما متاسفانه درباره دریاچه ارومیه مانند گسترش روزافزون، غیراصولی و بیرویه کشاورزی در اثر بیتوجهی مردم و نادیده گرفتن مسئولان، در این مورد نیز میبینیم که تدبیر آنچنانی در دهههای گذشته برای چنین روزهایی اندیشیده نشده است. بسیاری از مردم در مناطق درگیر با پدیده خشک شدن دریاچه ارومیه معتقدند که سدها عاملی بسیار مهم در این بین هستند و مسئولان دولتی باید هرچه سریعتر دریچههای سدها را به روی دریاچه رو به موت باز کنند تا دریاچه جان دوبارهای گیرد. کارشناسان محیط زیستی نیز می گویند چه دلیلی دارد در کشوری که متوسط تبخیر و تعرقش حدود ۳ هزار میلیمتر و در بسیاری از مناطق ۴ هزار میلیمتر است، ما شاهد تاسیس سد و نگه داشتن آب در روی زمین باشیم. مدیریت آبهای سطحی خروجی از کشور و برنامه بلند مدت برای حفظ آن ها در مناطق سرزمینی کشورمان نیز از جمله نشانههایی است که بیانگر اهمیت استراتژیک آب در دهههای آینده است و پیشبینی کردهاند که جنگهای دهههای آینده در جهان بر سر آب و مالکیت آبها خواهد بود. مشکل آب در ایران فراتر از مصرف روزانه و عادتهای نادرست ۸۰ میلیون ایرانی است. سراغ آمارها که میرویم، میبینیم بیشترین سهم هدر دادن آب، در بخش کشاورزی رخ میدهد و این در حالی است که در تبلیغهای عمومی و رسانهای مرتبط با اصلاح الگوی مصرف، این ذهنیت به شهروندان القا میشود که بیشترین هدر رفت آب در کشور از سوی مصرف کنندگان خانگی صورت میگیرد. به طور مداوم در ویدئوها و پیامهای آموزشی شهروندان به عنوان بیشترین مصرف کنندگان آب در کشور نمایش داده می شوند و از آنها درخواست میشود تا در مصرف آب صرفهجویی کنند. با وجود این، لازم است بدانیم که طبق آمارهای رسمی بخش کشاورزی ایران بیش از 90 درصد آب کشور را مصرف میکند و بازدهی این میزان مصرف آب، تنها میان 30 تا 40 درصد برآورد شده است. برخی کارشناسان این حوزه بر این باورند که بهرهوری فیزیکی در کشاورزی ایران از سالهای دور تا کنون تفاوت چشمگیری نداشته است. میزان بهرهوری آب کشاورزی در ایران به طور متوسط 35 درصد اعلام میشود که این رقم برای کشورهای توسعه یافته 65 درصد و برای کشورهای در حال توسعه 45 درصد است. بد نیست بدانیم که بر اساس گزارش سازمان خواروبار جهانی (فائو) بازدهی 30 تا 40 درصدی کشاورزی در ایران در مقایسه با کشورهای مشابه از نظر اقلیم و شرایط اجتماعی و اقتصادی مانند هند، چین، سوریه، پاکستان، عربستان و لیبی، نیز کمتر است. پیش از تمامی اقدامها برای حل بحران آب و خشکسالی ناشی از کمبود آب در ایران، لازم است شیوه کشاورزی و کشت در ایران مورد بازبینی جدی قرار گیرد چرا که هنوز بخش عمدهای از کاشت محصولات کشاورزی در ایران به روش سنتی صورت میپذیرد. همچنین در برخی مناطق، کشت نوع محصول با شرایط محیطی و جغرافیایی همخوانی و تناسب نداشته و همین امر افزون بر کاهش بازدهی فیزیکی در محصولات سبب هدر رفت چند برابر آب شده است. برای نمونه تا پیش از این در منطقه ارومیه کشت غالب میوه انگور بود در حالی که اکنون، سیب، کشت غالب این منطقه است و این محصول نیاز به آبیاری غرقابی دارد که با توجه به شرایط منطقه و بحران دریاچه ارومیه، در طولانی مدت آسیب جدیای به این منطقه وارد خواهد ساخت. با توجه به این موارد لازم است تا گامی بزرگ در جهت اصلاح الگوی کشاورزی و افزایش بهرهوری در این بخش صورت گیرد. فرهنگ سازی در مصرف آب کشاورزی و الگوی کشت صحیح نیز از دیگر امور قابل توجه است که تا اندازه زیادی در برون رفت از وضعیت نامناسب آبی کمک خواهد کرد. حرکت از سوی کشاورزی سنتی به سمت کشاورزی صنعتی و آبیاری قطرهای نیز از دیگر گامهای جدی و موثر در زمینه رفع بحران آبی کشور است. هرگونه راهکاری نیازمند یک استراتژی بلند مدت برای بازگرداندن خسارتهای وارده به ذخایر آبی در سالهای اخیر است. مطابق اصل 55 قانون اساسی، حفظ محیطزیست وظیفهای همگانی است و نیازمند همراهی و همدلی همه دستگاهها و بهویژه مردم است. با توجه به فرآیند زمانبر آموزش، تمام دستگاههای اجرایی مرتبط نظیر استانداری، شهرداریها، منابع طبیعی، میراث فرهنگی و محیطزیست با حمایت رسانهها و صداوسیما باید به شکل مستمر، به اجرای برنامههای تشویقی در جهت صیانت از محیطزیست و فرهنگ سازی عمومی در این زمینه بپردازند.
*فعال رسانهای
منبع: دوهفته نامه آیت ماندگار