رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «امام نسبت به ما درکشان بسیار بیشتر است و از موبهموی جریانها باخبر است. الان امام دقیقا خبر دارد که چقدر از اجساد شهدای ما در دست عراقیها مانده است. پس چرا با این وجود، امام نسبت به ادامه عملیات تاکید دارند؟ بعد از امام مسوولین دیگر مملکت؛ آقای خامنهای، آقای رفسنجانی هم همینطور. پس آیا ما بیشتر از آنها میفهمیم؟ ولایت فقیه بخشی از اختیارات خودش را به محسن رضایی داده و محسن هم این اختیارات را به فرماندهان زیردستش داده است.» شهید محمدابراهیم همت فرمانده تیپ ۲۷ محمد رسوال الله دهم مرداد ۱۳۶۱
«به برادر محسن (رضایی) و سرهنگ (علی صیاد) شیرازی اطلاع دادیم، آمدند در جلسه شرکت کردند. مطالب را گوش کردند. برادر محسن (رضایی) گفت. استخاره کردیم، این آیه آمد که خداوند میفرماید ما به کافران مهلت نمیدهیم و بهشت را پیش روی مومنان قرار دادیم. قرار شد بروند و عمل کنند.» در یادداشت روز بعد باقری میخوانیم: «عملیات شب گذشته انجام شد که ناموفق ماند.» شهید حسن باقری مرداد سال ۱۳۶۱
آذر ماه سال ۱۳۶۰ ایران عملیات موفقیت آمیز طریق القدس را انجام داد که در امتداد عملیات ثامن الائمه انجام میگرفت. این عملیات باغث آزادسازی شهر بستان شد و راه را برای عملیاتهای فتح المبین و طریق القدس آماده کرد. در عملیات اخیر که در اردیبهشت سال ۱۳۶۱ اجرا شد ۱۳۰ هزار سرباز در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در محور اهواز، خرمشهر و دشت آزادگان، به فرماندهی علی صیاد شیرازی، با هدف آزادسازی خرمشهر، به مواضع نیروهای عراقی حمله کردند و پس از سه هفته خرمشهر آزاد شد و ایران به بزرگترین پیروزی نظامی خود در طول جنگ ایران و عراق رسید.
بیشتر بخوانید:شاهکار ارتش و جهاد سازندگی در عملیات طریق القدس
صدام حسین پس از این شکست ترسیده بود و در یک سخنرانی اعلام کرد که خواستار آتشبس است. اما مقامات ایرانی که در فضای انقلابی آن دوران خواستار فتح عراق و رفتن به نبرد با اسرائیل بودند، پیشنهاد عراق را نپذیرفتند. بسیاری از کشورهای دنیا، از جمله کشورهای عربی واسطه شدند که ایران آتشبس را بپذیرد، اما شروط ایران برای پذیرش آتش بس مانع اتمام جنگ شد.
به گزارش رویداد۲۴ ایران در آن زمان نامهای به دبیرکل سازمان ملل فرستاد و اعلام کرد که برای پذیرش آتش بس چند شرط اساسی دارد. علاوه بر دادن خسارت به ایران، عراق میبایست عذر خواهی کرده و راه را برای رسیدن رزمندگان ایرانی برای رسیدن به سوریه برسند و با ارتش اسرائیل بجنگند، باز میکرد. صدام حسین که خود با اسرائیل دشمنی داشت و بعدها در جنگ خلیج فارس به اسرائیل حمله موشکی کرد با این درخواست موافقت کرده بود.
اغلب مسئولان نظام با چنین شرطی موافق بودند. هاشمی رفسنجانی نیز میکوشید دیگران را راضی کند. میرحسین موسوی نیز که نخست وزیر و رئیس دولت بود از این شرط استقبال کرد و آیت الله منتظری پیامی خطاب به مسلمانان دنیا صادر کرد و گفت خود را برای آزادی مسجدالاقصی آماده کنند، با این حال آیت الله خمینی با سنجیدن ضرر و زیانهای آن و واکنش احتمالی غرب و عدم کمک سوریه به ایران با این اقدام مخالفت کرد و گفت مبادا هم ایران را از دست بدهیم هم لبنان را.
تیم مذاکرات قطعنامه ۵۹۸
شرط دیگر ایران برکناری صدام حسین بود که طبیعی بود که عراق نخواهد پذیرفت و با این درخواست جنگ ادامه پیدا کرد و نیروهای ایرانی خود را برای عملیات بزرگ دیگری آماده کردند که به واسطه آن وارد شهرهای عراق شوند. آیت الله خمینی با چنین اقدانی نیز مخالف بود ولی با اصرار هاشمی رفسنجانی و دیگر مسئولان به ادامه جنگ رضایت دادند.
سیداحمد خمینی درباره موضع امام نسبت به ادامه جنگ چنین گفته «امام معتقد بودند بهتر است جنگ تمام شود، اما بالاخره مسولان جنگ گفتند که ما باید تا کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این کار موافق نبودند و میگفتند اگر بناست شما جنگ را ادامه بدهید بدانید اگر این جنگ با وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمامشدنی نیست، ما باید این جنگ را تا نقطهای خاص ادامه بدهیم و الان که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده، بهترین موقع برای پایان جنگ است.»
اینچنین بود که ایران گرفتن خسارت از کشورهای عربی و آتشبس را نپذیرفت و کمتر از دو ماه پس از فتح خرمشهر، ایران نخستین عملیات زمینی خود را برای فتح بصره را انجام داد که عملیات رمضان نام داشت. عملیات رمضان از ۲۲ تیر تا ۷ مرداد ۱۳۶۱ ادامه یافت و فرماندهان و مسئولان ایرانی تصور کردند مردم عراق هم به کمک ارتش ایران خواهند آمد.
آیت الله خمینی با انتشار پیامی برای مردم عراق «تکلیف اسلامی و میهنی» آنها را در این اعلام کردند که علیه دولت خود شورش کنند. در این پیام، که ۲۳ تیر ۱۳۶۱ صادر شد، خطاب به مردم عراق آمده: «ای اهالی غیور بصره، به استقبال برادران مؤمن خود بیایید و دست ستمکار عفلقیهای کافر را از بلاد خود کوتاه کنید. ای اهالی محترم اعتاب مقدسه... مردانه قیام کنید و سرنوشت خویش را به دست گیرید.»
هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۱ خود، نقل میکند که سیداحمد خمینی در دیدار با او، از اینکه بعد از پیام آیت الله خمینی به مردم عراق موجی ایجاد نشده ابراز نگرانی کرده است. آیت الله منتظری نیز در خاطرات خود مینویسند که این پیام نباید داده میشد.
ایران در عملیات رمضان شکست سختی خورد. در این عملیات از نیروهای ایرانی بیش از ۲۰ هزار نفر جان باختند یا زخمی شدند و در طرف مقابل، تلفات نیروهای عراقی حدود ۸ هزار نفر بود. طبیعی بود که عراقیها در خاک خود به نحو دیگری خواهند جنگید. پس از آن ایران دیگر هیچ پیروزی ماندگار و چشمگیری در جنگ نداشت.
شهید حسین خرازی پس از این شکست در جمع فرماندهان چنین گفت: «یک گردان داشتیم هممحلهایهای خود ما بودند. به خود من گفتند ما جدید آمدیم آموزش ندیدیم، بگذارید ما حداقل دو سه روز برویم آموزش ببینیم. نیرویی که منطقه میآید کیفیت ندارد، میرود همینجوری شهید و زخمی میدهد، نیرویی که پشت خاکریز میخواهد برود، کپ میکند. ما چه انتظاری ازش داریم.»
آخرین عملیات تهاجمی ایران در ۲۲ خرداد سال ۱۳۶۷ انجام شد و عملیات بیت المقدس ۷ نام داشت. در این عملیات نیز ایران شکست خورد و چند ماه بعد با فشار بین المللی و خسارات فراوان به هر دو کشور قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شد و جنگ به اتمام رسید. در این جنگ بیش از ۲۶۵ هزار نفر از ایرانیان جان باختند.
پس از آغاز رسمی جنگ و رسیدن ارتش عراق به نفت شهر و قصر شیرین نیز صدام حسین پیشنهاد مذاکره و اتمام جنگ را به ایران داد که ایران با این پیشنهاد مخالفت کرد.
پس از رسیدن ارتش عراق به خرمشهر و سوسنگرد سازمان ملل متحد از ایران پرسید آیا شکایتی ندارند؟ و ایرانیها در پاسخ، سازمان ملل و شورای امنیت را متاثر از آمریکا و دشمن مردم ایران خواندند. استناد انقلابیون به دیدار «کورت والدهایم» دبیر کل وقت سازمان ملل با «فرح دیبا» و «اشرف پهلوی» بود و بر این اساس شکایت و پیگیری حقوقی اقدامات نظامی عراق در سازمان ملل را دنبال نکردند.
چند روز پس از شکست نیروهای ایرانی در عملیات نصر، محمدعلی رجایی نخست وزیر وقت به نیویورک رفت و با والدهایم دیدار کرد. والدهایم در خاطراتش مینویسد «سعی داشته رجایی را نسبت به این امر آگاه کند تا گروگانهای آمریکایی آزاد نشوند ایران نمیتواند برای حمایت دیپلماتیک و خرید تسلیحات چشم امیدی به غرب داشته باشد.»
کورت والدهایم در خاطراتش چنین می نویسد: «رجایی نمیتوانست درک کند چرا نسبت به ایرانیها، که چنین قربانی تهاجمی خارجی شده بودند، در نیویورک تا بدین حد کم همدردی میشود. آقای رجایی با تلخکامی از سازمان ملل متحد شکایت کرد. در مدت دو روز اقامت وی در نیویورک در گفتگویی طولانی با وی کوشیدم برایش روشن کنم نمیتواند انتظار کمکی در زمینه شکایت خود داشته باشد تا زمانی که ایران به رغم محکوم دانستن گروگانگیری از طرف جهانیان، همچنین گروگانها را زندانی نگه داشته است. او نظیر این سخنان را از مقامات دیگر نیز شنیده است. پیامی که رجایی به خانه برد قاطع بود؛ پایان ماجرای گروگانگیری شرط اولیه برای آن است که ایران بتواند شکایتش را به گوش جهانیان برساند.»
رجایی نیز در سخنرانی خود گفت ایران از سازمان ملل و شورای امنیت که نهادهایی آمریکایی هستند توقعی ندارد و سرنوشت جنگ را نه دیپلماسی که میدان جنگ معین می کند. رجایی تاکید کرد که «جنگ زمانی پایان خواهد یافت که گلولههای ما پایان یابد.»
برخی اینگونه تحلیل کردند که اگر در ماجرای اشغال سفارت آمریکا و استفاده از راههای دیپلماتیک، مشی متفاوتی اتخاذ میشد، نزاع ایران و عراق تبدیل به یکی از طولانیترین جنگهای تاریخ نمیشد. با این حال تاریخ میدان اما و اگر نیست و در واقع در آن مقطع که به تازگی انقلاب شده بود، نیروهای ایرانی تمایل داشتند تا پای جان از دستاوردهای خود محافظت کنند؛ آنهم دستاوردهایی که به بهای جان چندین هزار نفر بود، با این حال اگرچه نمیتوان تاریخ را تغییر داد اما در تحلیل آن میتوان گفت که دیپلماسی ایران ضعیفترین نقش را در سرنوشت جنگ داشت.
ایران انقلابی به تازگی سفارت ایالات متحده را اشغال کرده و کارمندان آن را گروگان گرفته بود و نگاه عمومی مردم به سازمان ملل بسیار منفی بود. از نگاه حاکمان ایران سازمان ملل نهادی آمریکایی بود که به نفع دشمنان ایران کار می کرد.