رویداد۲۴ بیش از چهار ماه از دولت ابراهیم رییسی می گذرد اما سیاست های این دولت چه در داخل و چه در خارج هنوز مشخص نیست تا جایی که مُهر ابهام روی پیشانی دولت رییسی خورده است. از یک سو انتخاب دیرهنگام سخنگوی دولت و اطلاع رسانی ضعیف و از سوی دیگر موج بلاتکلیفی در کابینه به ویژه تیم اقتصادی، سیاست های دولت سیزدهم را بلاتکلیف و مبهم نشان میدهد.
محمدرضا خباز از چهره های سیاسی اصلاح طلب که خود از نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی تاکید دارد که رییسی و وزرایش بلاتکلیف هستند و نمی دانند چه می کنند.
این نماینده پیشین چهار دوره مجلس ، به رابطه دولت و مجلس اشاره می کند و می گوید بارها گفته بودم که به 6 ماه نخواهد رسید که همین مدافعان بی دلیل دولت در مجلس، منتقدان بی دلیل خواهند شد، به 6 ماه هم نه! به 3 ماه که رسید اعتراضات شروع شد. دلیل آن هم روشن است.
مشروح گفت و گو با محمدرضا خباز نماینده پیشین مجلس را می خوانید؛
*آقای خباز! دولت آقای رییسی و حامیان دولت ایشان بارها قبل انتخابات و بعد از انتخابات، وعده حل مشکلات معیشتی مردم را سر دادند اما هنوز مشکلات پابرجاست، تحلیل شما از این وضعیت چیست؟
بنده قبل از تعیین کابینه بارها به آقای رئیسجمهور توصیه کردم که در انتخاب تیم اقتصادیشان، بسیار دقت کنند که یک تیم هماهنگ و همراه داشته باشند. البته هماهنگ، نه بدین معنا که هماهنگ با رئیس جمهور باشند بلکه از نگاه اقتصادیشان هماهنگ باشند (اگرچه همه اعضای کابینه باید با رئیس جمهور هماهنگ باشند). به هر حال نظریات اقتصادی متفاوت است، اگر اعضای کابینه و به ویژه، اعضای تیم اقتصادی دولت بایکدیگر هماهنگ نباشند بزرگترین مشکلات را به وجود می آورند و این وضعیت برای کشوری که دارای مشکلات فراوان است، میتواند بحرانزا شود، ولی متاسفانه پیشنهادهایی دلسوزانه ای از این جنس، اصلا مورد توجه قرار نگرفت.
در حال حاضر، شاهدیم که معاون اقتصادی رئیس جمهور، رئیس سازمان برنامه و بودجه، وزیر اقتصاد، رئیس کل بانک مرکزی، معاون اول رئیس جمهور و معاون اجرایی رئیس جمهور که اقتصاددان است، نظرات مختلفی در اقتصاد دارند و این ناهماهنگی، متاسفانه مانع تصمیم گیری درست و هماهنگ میشود. در واقع باید پذیرفت مشکلات اقتصادی کشور ما تا حدود زیادی در داخل و تا حدودی هم در خارج از کشور ریشه دارد. اگر واقع بین باشیم، نباید نقش هر یک از عوامل داخلی یا خارجی را کمرنگ کنیم اما باید برای هر یک متناسب با وزنشان، اهمیت قائل شویم و از افراط و تفریط خودداری کنیم.
به عبارت دیگر، مهار چالشهای خارجی با گفتگو، پیگیری برجام و نهایتا، رفع تحریمها امکانپذیر است ولی مشکلات داخلی هم کمتر از مشکلات خارجی نیست و نباید سادهانگارانه با این چالشها برخورد کرد، به عنوان مثال،رئیس جمهور قول داد ظرف یک هفته مشکل بورس را حل کند، آقای قاضی زاده از کاندیداهای ریاست جمهوری، هم در کنفرانس خبریاش اعلام کرد ظرف 3 روز مشکل بورس را حل میکنم و بقیه آقایان هم وعدههای مشابهی دادند اما الان که بیشتر از 100 روز است دولتشان مستقر شده ،آیا وضعیت دماسنج اقتصاد بهتر شده یا بدتر؟
اینها که اقتصاددان نبودند، کسانی که به کاندیداها مشاوره داده بودند، مشاوره غیرکارشناسی داده بودند و آقایان هم به استناد همان مشاوره اشتباه از قاب تلویزیون، وعدههای زیادی دادند و سطح توقع مردم را بالا بردند. به عنوان نمونه، بورس میزان الحراره اقتصادی کشور است. مگر میتوان در درون یک اقتصاد بهم ریخته و بیمار، بورسی سالم و پویا داشته باشیم؟ محال است! قبلا، پنج نامزد ریاست جمهوری داشتیم که هرکدام از آنها، جداگانه از حل سریع و قاطع ابرچالش ها و چالشهای کشور سخن میگفتند، الان هر پنج نامزد پرمدعا، عضو دولت و در قدرت هستند در رأس آنان آقای رئیسی و همچنین آقایان محسن رضایی، قاضی زاده، سعید محمد و زاکانی، قرار بود هر کدام از آنها به تنهایی، کشور را از گرداب مشکلات اقتصادی نجات دهند حالا که هر کدام از آنها دارای پست و جایگاهی در دولت شدهاند و دست به دست یکدیگر دادهاند شرایط کشور، به ویژه در حوزه اقتصادی نه تنها رو به بهبود نیست بلکه روز به روز فشار بر مردم بیشتر می شود و شرایط بدتر می شود.
به نظر بنده آن حرف هایی که در زمان انتخابات می گفتند فقط مصرف تبلیغاتی داشت، واقعیت نداشت و امکان پذیر نیست ولی الان که دولت، انتخاب و مستقر شده است حتما کابینه دولت (بالاخص تیم اقتصادی دولت) باید هماهنگ و همراه با یکدیگر بوده و دارای طرح اقتصادی باشند. بنده که 3 دور در کمیسیون اقتصادی مجلس و یک دور هم در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس حضور داشتم، هیچ برنامهای برای اصلاح امور اقتصادی کشور در دولت ندیدم، شعار، قول و وعده دادند؛ به عنوان مثال، وعده دادند ما فلان کار را انجام میدهیم ولی برنامهای که قابل ارزیابی، قابل رسیدگی و قابل اتکا باشد را بنده، هنوز در دولت آقای رئیسی ندیدم و الان هم کجدار و مریز وارد صحنه برجام شدند در حالی که به تعبیری باید گفت شترسواری دولا دولا نمیشود.
قبلا همین آقایان میگفتند برجام مُرده است، برجام را دفن کنید، اگر کسی از برجام دفاع کند، مشت بر دهانش میزنیم اما حالا همه میگویند برجام خوب است. البته از این نظر که به اشتباه خودشان پی بردند ما راضی هستیم ولی باید با تمام توان وارد شد و تحریم ها را از بین برد. اگر دولت تحریم ها را بردارد و با تعامل با دنیا، تحریم را از بین ببرد و اگر امکان اختلاس های داخلی را نه فقط از رقبا بلکه از رفقا که سخت تر از رقباست، سلب کنند، گام بلندی در مسیر مهار مشکلات بر خواهند داشت. در مجموع اگر این دو کار را انجام دهند یعنی ابتدا تحریم ها را رفع کنند و دوم، جلوی اختلاس ها را بدون توجه به مقام و نفوذشخصی اختلاس کنندگان بگیرند، یقینا کشور به سوی اصلاح امور اقتصادی می رود.
*بیش از صد روز است که دولت روی کار آمده اما کارشناسان معتقدند، برنامه های دولت چه در بحث سیاست داخلی و چه در بحث سیاست خارجی مبهم است، این ارزیابی را چقدر منطبق با واقعیت می دانید؟
ارزیابی درستی است. علاوه بر ناهماهنگی تیم اقتصادی دولت، به نظر میرسد نوعی بیتفاوتی در اداره کشور، بر کابینه حاکم است چون پاسخ هیچ منتقدی را نمیدهند. منتقد از روی دلسوزی انتقاد میکند ولی آقایان، کاملا بیاعتنایی میکنند به گونهای که منتقد اصلا سخنی نگفته است و این بی توجهی و گذشتن از کنار مشکلات و انتقادات، بدون هیچ گونه برنامهای، کار خوبی نیست، در واقع این بیاعتنایی به مردم است! به عنوان مثال، کسی که از شما انتقاد میکند یا دوست شما است یا مخالف شما است، اگر دوست شما است پاسخ دهید و اگر مخالف شما است آن را هم پاسخ دهید چون پاسخی که شما ارائه میدهید به تنویر افکار عمومی کمک می کند، جلوی شایعات و جلوی تضعیف دولت را میگیرد ولی زمانی که هیچ جوابی نمی دهند بی اعتنایی و عدم توجه به نظرات دیگران تلقی می شود که نوعی تکبر است. بدین معنا که آقایان نه فقط ، نیازی به انتقاد احساس نمی کنند ، بلکه با تکبر از کنار انتقاد و انتقادکنندگان عبور میکنند و به روی خودشان هم نمیآورند. درواقع، مجموعه اعضای هیئت دولت، گوش شنوایی در قبال منتقدان ندارند و تظاهر به بی خبری، بی تفاوتی و بی توجهی را ترجیح می دهند.
*به نظر شما این پاسخگو نبودن و مبهم بودن سیاستهای دولت آقای رئیسی چه آسیبهایی میتواند به دنبال داشته باشد؟ به عنوان مثال آقای احمدی نژاد می گفت شعار من عدالت است و یکسری کارها انجام می دهم، مثلا آقای روحانی گفت ما میخواهیم مذاکره کنیم. به بیان دیگر، تکلیفشان مشخص بود ولی الان درمورد دولت آقای رئیسی این بلاتکلیفی وجود دارد...
بزرگترین آسیب آن، این است که هیچ کس دل به کار نمیدهد یعنی یک سرمایهگذار، چه ایرانی باشد یعنی چه از ایرانیانِ خارج از کشور باشد چه کسی که خارج از کشور است بخواهد در کشور ما سرمایهگذاری کند، تمایلی به سرمایه گذاری ندارد چون می گوید این ها برنامهای ندارند پس به چه امیدی سرمایهاش را در زمینی پیاده کند که دولت هیچ برنامهای برای حل مشکلات اقتصادی ندارد. به عنوان مثال آقای احمدی نژاد ، فلان حرف را میگفت، آقای روحانی آن حرف را میگفت، فقط جنبه شعار دارد و برنامه نیست، از این حرفها در دولت سیزدهم آنقدر گفتند که حتی بسیاری از آنها خودشان هم باور نداشتند و میدانستند که اصلا امکان پذیر نیست ولی برای اغوای دیگران، شعار سر دادند اما شعار با برنامه، به تعبیری، زمین تا آسمان متفاوت است، برنامه باید یک مبنا داشته باشد و اقتصاددان مجرب آن را تنظیم کند در نهایت هم در معرض نقد افکار عمومی و دیگران قرار گیرد تا پس از جمع بندی نقدها، عیب ها و کاستی های آن اصلاح شود تا نهایتا، به برنامه کاربردی منجر شود که مشخص کند طی چهار سال آینده ، اقتصاد کشور ، چگونه از نقطه A به نقطه B برود، ولی دولت های قبلی هم برنامه، به معنای واقعی ارائه ندادند و همین پنج نامزد انتخابات ریاست جمهوری اخیر هم در دوران مبارزات انتخاباتی، فاقد برنامه کارشناسی بودند اما ادعا می کردند قادرند به تنهایی کشور را نجات دهند. اکنون، هر پنج نامزد عضو دولت و در قدرت هستند ولی پنج نفری هم نتوانسته اند، گرهی از مشکلات اساسی باز کنند، چرا؟ چون هیچ کدام از آنها برنامهای نداشتند و ندارند، بنابراین به جای تخفیف چالش ها، شاهد تشدید مشکلات هستیم.
*به هر حال ، سه قوه ، حالا همسو و یکدست شده اند، فرجام رابطه مجلس و دولت را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا شاهد عمیقتر شدن اختلافات دولت و مجلس خواهیم بود و روند انتقادهای زودهنگام بهارستانی ها از پاستوری ها تشدید می شود ؟ یا با یکدیگر کنار خواهند آمد؟ قبلا اغلب نمایندگان میگفتند تا پنج یا شش ماه ازعمر دولت نگذرد، نمی توان وارد نقد عملکرد آن شد ولی الان پس از گذشت سه ماه شروع به انتقاد کرده اند.این شکاف عمیق تر می شود یا قابل مدیریت است؟
دولت و مجلس، همانند دو بال یک پرنده هستند، این دو بال باید باهم هماهنگ باشند تا پرنده بتواند پرواز کند.مجلس از ابتدا موضع معترض و تهاجمی نسبت به دولت سابق داشت و شمشیر را از رو بسته بود و تا پای اجرای طرح «عدم کفایت» به رئیس جمهور هم پیش رفت،اما به محض اینکه اعضای دولت جدید به مجلس معرفی شد، اغلب، از گزینههای پیشنهادی، حمایت احساسی کردند و حتی نطق برخی از نمایندگان که به عنوان مخالف وزرای پیشنهادی پشت تریبون رفتند، نشان میداد انتقاداتشان، مبنای روشنی ندارد. بیشتر به نظر می رسد بهارستانیها در روز رأی اعتماد کابینه، پشت تریبون صحن می رفتند تا از پنج دقیقه زمان قانونی مقرر برای بیان موافقت یا مخالفت با نامزدهای وزارت، برای پخش صدا و سیمایشان استفاده کنند و روی آنتن بروند.
من بیشتر از دو روز نتوانستم این جلسات را گوش کنم چون احساس می کردم سطح مجلس بسیار پایین است، بالاخره هم به اعضای دولت رأی دادند آن هم چه آراء بالایی! ولی همان موقع گفتم شش ماه نشده، همین مدافعان بی دلیل دولت به منتقدان بی دلیل تبدیل خواهند شد، به 6 ماه هم نه! به 3 ماه که رسید ، اعتراضات شروع شد. دلیل آن هم روشن است. نماینده به حوزه انتخابیه می رود و می بیند صدای اعتراض مردم به تعبیری گوش فلک را کَر میکند، در نتیجه نماینده هم یقه دولت را می گیرد تا از زیر فشار مردم خارج شود. مردم به نماینده میگویند تو که این همه از این دولت حمایت کردی اینها، نه تنها مشکلی را حل نکردند بلکه روز به روز بر مشکلات می افزایند، پس چرا از کابینه دفاع کردید؟ نتیجه دفاع از کابینه ضعیف این است که خود آقایان، بزودی مقابل اعضای کابینه می ایستند و درواقع، ماه عسل دولت و مجلس کوتاه خواهد بود.
من بارها عرض کردم، دولت سیزدهم، ادامه دولت نهم و دهم است یعنی میتوان گفت دولت سوم آقای احمدی نژاد است چون 15 نفر از اعضای کابینه فعلی، قبلا، عضو کابینه آقای احمدی نژاد هم بودهاند و در واقع، تفکر و رفتارهای کابینه آقای احمدی نژاد را به کابینه آقای رئیسی آوردهاند، با این تفاوت که دولت نهم و دهم، بودجههای نجومی داشت زیرا بشکه نفت بالای 120-130 دلار میفروخت، امروز، نه تنها از آن درآمد بادآورده، خبری نیست بلکه پول اندک نفتی که میفروشند را هم نمیتوانند به کشور منتقل کنند. با این وجود، آنان بدون درک تفاوت شرایط، همچنان میخواهند جا پای دولت نهم و دهم بگذارند ولی امکانات آن زمان را ندارند چراکه اوضاع، وخیم تر از آن است که تصور میکنند. اخیرا، شنیده شده که معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه اعلام کردهاند، اگر کشور شش سال رشد اقتصادی هشت درصدی داشته باشد تازه به وضعیت سال ۱۳۹۰ میرسد!
*بسیاری می گویند محبوبیت آقای رئیسی بستگی به این دارد که مشکلات اقتصادی مردم را حل کند یا مذاکره به نتیجه برسد، شمابا این نگاه موافقید؟
اگر مشکل تحریم برداشته نشود و جلو اختلاسهای رفقا و رقبا گرفته نشود هیچ اتفاقی از نظر اقتصادی در کشور رخ نخواهد داد.
* نظرتان درباره تغییر مواضع برجامی دولت و مجلس اصولگرا ، از مخالفت جدی پیشینی تا مذاکره داغ کنونی چیست؟
به تعبیری باید گفت شتر سواری دولا دولا نمیشود. در واقع، نمیتوان برجام را قبول نداشت ولی از برجام دفاع کرد. بنابراین، اگر اصولگرایان برجام را قبول دارند باید بگویند در گذشته اشتباه کردهاند، اطلاعات غلط در اختیار مردم قرار دادهاند و مردم را از یک فرصت خوب محروم کرده اند،البته مردم اهل بخشش هستند و زود میبخشند.
*یعنی میگویید عذرخواهی کنند؟
عذرخواهی کنند و جدی هم وارد شوند. حدود 40 نفر برای مذاکره رفتند، تعدادی از آنها، سیاهی لشکر بودند آن هم با دلار 30 هزار تومان، چه هزینهای بر مردم تحمیل میشود، زمانی که برجام امضا شد، اروپاییها برای سرمایهگذاری به کشور آمدند و من یکی، دو بار که به اتاق بازرگانی رفتم، در آنجا حدود 4 آسانسور بزرگ وجود دارد با این وجود، آنقدر خارجیها آمده بودند که مقابل آسانسور معطل می شدند و در نهایت از پلهها رفت و آمد می کردند. آمریکایی ها به عنوان یکی از طرفهای برجام، وقتی دیدند مجوز ورود به ایران ندارند به تعبیری گفتند، این دیگ برای من نمی جوشد، پس لگد زدند زیر دیگ!
بحث این است که آیا شما می خواهید مذاکره را با پنج به علاوه یک انجام دهید، از مذاکره کنندگان ما در اجلاس اخیر سوال می کنند که نظر آمریکا چیست، می گویند خودتان سوال کنید ما نمی خواهیم با آمریکا گفت و گو کنیم ، پس شما بپرسید و به ما بگویید! اگر نظر آمریکا برای شما مهم است باید با خودش مذاکره کنید، اگر برایتان مهم نیست چرا به برجام برگشتید؟ با سپری کردن وقت، فشار بر مردم بیشتر می شود. من همیشه فکر می کنم، مردمی که بیش از 30 میلیون نفرشان، زیر خط فقر مطلق هستند چگونه معیشت و زندگی شان را اداره می کنند؟ و چرا ما با شکم سیر و بی خبر از حال گرسنه ها و از محرومین، هنوز، مشغول تز دادن و نظریه پردازی هستیم، تزها و نظریههایی که نتیجه آنها، تشدید فشار بر مردم است.
محمدرضا خباز اصلاحطلب گفت: لازم است نسل جدید با اندیشه اصلاحطلبی آشنا شوند.
آقای خباز،
نسل جدید از جمهوری اسلامی عبور کرده است همای سعادت یکبار بر دوش اصلاحطلبان نشست که به علت التزام عملیشان به ولایت مطلقه فقیه پراندندش.
نه صبر ماند به جا و نه دل تو هم ای جان، زتن در آی دگر در وطن کرا داری.
چنان به کج نظری مایلی دلا که مدام، به دست آینه و روی بر قفا داری.
سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که همصدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.