رویداد۲۴ ابراهیم رئیسی، پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری، همواره تأکید کرده که فراجناحی است و شخصیتی مستقل از جناحها دارد. اما مرور چینش کابینه و سایر مقامات ردهبالای دولتی، گویای این واقعیت است که وعده فراجناحی بودن دولت سیزدهم، محقق نشده است. ازجمله مستندات این واقعیت، ردپای پررنگ اعضای کابینه احمدینژاد در دولت رئیسی است، کسانی که هرچند، بعدها، کم یا زیاد، مسیر خود را از رئیسجمهور سابق جدا کردند و طیفی از منتقدان یا ساکتان درقبال احمدینژاد جنجالبرانگیز را تشکیل دادند. اما جملگی آنان، سوای تعلق به جناح اصولگرا، دارای گرایشهای سیاسی مشترکی نیز هستند و از قضا، رویکردهای فکری آنان با نگاه اکثریت جامعه، فاصله زیادی دارد و این نکته، بهویژه هنگامیکه اعتبار اجتماعی آنان در انتخابات و با محک رای مردم محک حورده، به اثبات رسیده و تلخی دست رد محکم مردم را بر سینه خود حس کردهاند.
به گزارش خبرآنلاین، پس از انتخابات و در مرحله قبل از چینش کابینه، بسیاری از فعالان سیاسی دو جناح اصلی کشور بر این باور بودند که اعضای دو کابینه احمدی نژاد، حایی در «پاستور» نخواهند داشت و یا حداکثر، مغدودی از آنان در فهرست وزرای پیشنهادی یا مقامات فعال در دولت سیزدهم قرار خواهنذ گرفت. علی صوفی ازجمله فعالان اصلاح طلب بود که پیشبینی کرد، بعید است، رئیسی بخواهد از وزرای احمدینژاد در دولت خود استفاده کند؛ مشابه این پیشبینی در اردوگاه رقیب نیز وجود داشت و ازجمله، ناصر ایمانی، فعال اصولگرا، هم تأکید کرده بود، با توجه به شخصیت رئیسی، او برای بهکارگیری افرادی که در دولتهای نهم و دهم وزیر بودند، تمایلی نخواهد داشت. اما این اتفاق نیفتاد و حضور مردان دولت پیشین در دولت رئیسی پررنگ هم شد؛ و اینک، برخلاف پیشبینی فعالان سیاسی، رویکرد رئیسی، چرخش به سمت مدیرانی بوده که بعد از دولتهای هاشمی و خاتمی، در دولت احمدینژاد، کارآزموده شدند و در عبور از آنچه «جریان انحرافی» میخواندند، امتحان خود را پس دادهاند.
احمدینژادها، حالا یکبهیک، در کابینه رئیسی مسئولیت گرفته اند و فهرست مناصب شان در دولت، بلندتر میشود و این درحالی است که اصولگرایان سنتیتر مانند طیف جامعه اسلامی مهندسین، مؤتلفه و جبهه پیروان خط امام و رهبری، سهم چندانی در کابینه رئیسی ندارند و او ترجیح داده، از محصول کادرسازی احمدینژاد در دولتهای نهم و دهم استفاده کند فعالان سیاسی در تحلیل این کنش، به دو موضوع اشاره میکنند..
نخست اینکه دولت احمدینژاد طلیعه دولت اسلامی در مدل حکومت اسلامی را نوید میداده و بعد از اختلاف بر سر وزارت حیدر مصلحی و اظهارنظرهای اسفندیار رحیم مشایی، بنیان ایدئولوژیک برساخته برای دولت احمدینژاد فروریخت و اصولگرایان نتوانستند اعتماد عمومی ازدسترفته را در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بازآفرینی کنند. اصولگرایان نیز همچون بخشی از اصلاحطلبان، راه تغییر وضعیت موجود را کنترل سیاستگذاری در دولت میدانستند، اما کمتر به جامعه مدنی بهعنوان مسیر تغییر وضعیت موجود نگاه جدی داشتند. موضوع دوم کادرسازیهای انجام شده در دولتهای نهم و دهم بود، کادرهایی که با محو اعتماد نظام به احمدینژاد، به حال خود رها شده بودند و حلقه مدیران احمدینژادی با بدنه نخبگان و توده ازهمگسسته شده و فاصله معناداری یافته بود.
به این ترتیب، اگرچه، احمدینژاد از دایره سیاست ورزی رسمی نظام خارج شده بود، اما مواجهه اصولگرایان با حامیانش بایستی به نحوی میبود که اعتمادعمومی به نظام، صدمه نبیند. برای رسیدن به این هدف، نیاز به حضور رئیسجمهوری بود که هم اعتماد اجتماعی جریان اصولگرا به حاکمیت را بازسازی کند، و هم در نقش سر، برای ساختار دولت که در دوره احمدینژاد، رأس خود را از دست بوده، نقش منجی را ایفا کرده و با حضور در قوه مجریه، مدیران احمدینژادی وابسته به شبکه قدرت اصولگرایان را احیا و مدیران دولت او را از کنج عزلت خارح کند.
جدای از ملاحظات کلان بیرون از دایره اراده رئیسی، باید به یاد داشت که رئیسی تا روز ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری بهجز جامعه روحانیت مبارز در هیچ تشکلی عضویت نداشته است. حضور او در رأس قوه قضائیه محدودیت بزرگی برای او بود تا نتواند فعالیت سیاسی آشکار داشته باشد و سیاست ورزی در میدان را تحربه کند. همین فاصله رئیسی از کادرهای تشکیلاتی اصولگرایان به نقطهضعفی تبدیل شد که خروجی آن در نداشتن تیم و تشکیلات رسمی، خود را نشان داد. رئیسی بعد از انتخابات ۹۶ که در جایگاه دوم و بعد از حسن روحانی قرار گرفت باوجود رأی پانزده میلیونی، نه حزب تشکیل داد و نه تمایلی برای سازماندهی حامیانش داشت و هنگامی که بهار امسال به عنوان رئیس جمهور منتخب معرفی شد، به دلیل نداشتن سوابق اجرایی در رزومه خود، تیمی برای چینش کابینه دولت در اختیار نداشت و ظرفیت و توان مدیران اجرایی برای او ناشناخته بود؛ بنابراین، تمایل شخصی او برای تشکیل کابینهای شامل افراد مورد اعتماد، نام آشنا و مجرب تقویت شد و در دسترسترین گزینههایی از این جنس، اعضای کابینه احمدی نژاد بودند.
اگرچه علیاکبر جوانفکر در توئیتی دخالت احمدینژاد در عزل و نصبها، سیاستها، برنامهها و اقدامات دولت را تکذیب کرده بود، اما نشانههای معناداری از حضور روح احمدینژاد در عملکرد و رویکرد کابینه رئیسی از طریق مدیران احمدینژادی حاضر در دولت سیزدهم دیده میشود که اغلب در قالب تشابه عملکرد دو دولت در حوزههای بهویژه اقتصادی و سیاست خارجی، جلبتوجه میکند. سوای قلمرو کابینه، دستکم در وزارت کشور، بازگشت فرمانداران دولت احمدینژاد، چشمگیر است و در سایر وزارتخانهها نیز تعداد مدیران میانی منصوبی که سابقه همکاری با دولت احمدینژاد را در کارنامه خود دارند، از دیده تیزبین کارشناسان و افکار عمومی پنهان نمانده است.
مقامات احمدینژادی حاصر در دولت رئیسی |
||
سمت در دوره احمدی نژاد |
سمت در دوره رئیسی |
نام و نام خانوادگی |
وزیر صنایع و معادن |
وزیر نیرو |
علیاکبر محرابیان |
وزیر دفاع |
وزیر کشور |
احمد وحیدی |
وزیر نفت |
وزیر راه و شهرسازی |
رستم قاسمی |
وزیر بازرگانی |
معاون رئیسجمهور و سازمان برنامهوبودجه |
مسعود میرکاظمی |
گزینه احمدینژاد برای وزارت ورزش |
وزیر ورزش |
حمید سجادی |
رئیس مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد |
وزیر ارتباطات |
عیسی زارع پور |
معاون وزیر خارجه |
وزیر امور خارجه |
امیر عبداللهیان |
مشاور وزیر اقتصاد |
وزیر کار و تعاون |
حجتالله عبدالملکی |
معاون برنامهریزی و توسعه وزارت صنایع و معادن |
وزیر صنعت، معدن و تجارت |
رضا فاطمی امین |
معاون حقوقی و امور مجلس وزارت علوم |
وزیر جهاد کشاورزی |
سیدجواد ساداتی نژاد |
رئیس دانشگاه بوعلی سینا |
وزیر علوم |
محمدعلی زلفی گل |
رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی |
دستیار اقتصادی رئیسجمهور |
فرهاد رهبر |
وزیر راه |
رئیس بنیاد مسکن |
علی نیکزاد |
معاون وزیر علوم دولت |
معاون سیاسی وزیر کشور |
باقر خرمشاد |
استاندار خراسان و معاون سیاسی وزارت کشور |
معاون اجرایی |
صولت مرتضوی |
وزیر ارشاد |
معاون پارلمانی |
محمد حسینی |
معاون اروپایی وزارت خارجه |
معاون سیاسی وزارت خارجه |
علی باقری کنی |
فرماندار ورامین |
استاندار تهران |
محسن منصوری |
فرماندار تهران |
فرماندار تهران |
عیسی فرهادی |
چهرههای شاخصی که حامیان احمدینژاد بودند و از ابراهیم رئیسی حمایت کردند: مهدی چمران، محمدرضا باهنر، احمد توکلی، علیرضا زاکانی، حمید رسایی، الیاس نادران، مهرداد بذرپاش، مسعود زریبافان، سعید جلیلی، سیدمحمد حسینی، علی نیکزاد، شمسالدین حسینی، مسعود میرکاظمی، محمد عباسی، حمیدرضا حاجی بابایی، منوچهر متکی، فرهاد رهبر، حسن عباسی، مصطفی پورمحمدی، مرضیه وحید دستجردی، عبدالرضا مصری، سعید مرتضوی، عزتالله ضرغامی، چهرههای فرهنگی مثل نادر طالبزاده، جمال شورجه، حبیبالله کاسهساز؛ مداحانی چون محمود کریمی، سعید حدادیان، منصور ارضی و … افرادی بودند که در زمان احمدینژاد از او حمایت کرده و حامی جدی ابراهیم رئیسی بودند و البته برخی از آنان بعدها، منتقد جدی احمدینژاد شدند اما نکته اصلی، وجود حامیان مشترک هر دو رئیسجمهور است. تمامی این افراد در سال ۹۰ بعد از آغاز حواشی احمدینژاد، بهتدریج از او جدا شدند. فرایند جدا شدن از احمدینژاد در سال ۹۶ که او نیز انتقادات از وضعیت موجود را شدت بخشید، افزایش محسوسی داشت.
رئیسی، بعد از انتخابات ۱۴۰۰،خواسته و ناخواسته به نقطه اتکایی برای مدیران احمدینژادی تبدیل شد و از رهگذر حساسیت وضعیت امنیتی و اجتماعی ایران در خاورمیانه، رئیسی به بهرهگیری از مدیران تکنوکراتی سوق داده شد که فقط در سیاست ورزی با احمدینژاد، تفاوت داشتند ولی تطابق زیادی در اجرای سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و امنیتی با او دارند. حالا افکار عمومی این سؤال را مطرح میکنند که آیا رئیسی خواهد توانست با مدیران احمدینژادی، کارنامهای برجای گذارد که مهر او بر پای آن نقش بسته باشد یا کابینه رئیسی به دولت احمدینژادیها تبدیل خواهد شد؟