وقتی که قرار است سخنرانی کنیم؛ مواقعی که برای استخدام به اداره و سازمانی مراجعه میکنیم؛ هنگامی که به خواستگاری میرویم یا به خواستگاری مان میآیند؛ زمانی که فرزندمان متولد میشود؛ وقتی در شهر دیگری دانشگاه قبول شده ایم و قرار است در خوابگاه بمانیم؛ و آن هنگامی که داریم برای سربازی اعزام میشویم.
در آن لحظاتی که ارتباطمان با دوره یا کلاس آنلاینمان قطع میشود یا هنگامی که استاد قرار است از ما درس بپرسد؛ وقتی میخواهیم مهاجرت کنیم یا حتی در روزی که ارتقا شغلی پیدا کرده ایم و به اصطلاح رئیس شده ایم، استرس داریم؛ اما به راستی این استرس چیست که در اندوه و شادمانی دست از سر ما بر نمیدارد؟
یکی از برابرنهادههای واژه فشار در انگلیسی، (stress) است. در واقع ما زمانی دچار استرس میشویم که تحت فشار هستیم؛ تحت فشار محدود بودن زمان؛ تحت فشار نگاههای دیگران؛ تحت فشار شرایطی خاص. ما بیشتر در زمانهایی که در آستانه یک تغییر هستیم، این فشار را حس میکنیم.
وقتی احساس میکنیم که از عهده کاری که میخواهیم انجام دهیم، برنمی آییم یا خواسته ما با توانایی مان تناسب ندارد؛ این فشار بیشتر خودش را نشان میدهد؛ وقتی نگران سلامتی همسر یا فرزندمان هستیم یا آنگاه که مسئولیتی به ما واگذار میشود، این فشار را بر شانههای روحمان حس میکنیم.
استرس انواعی دارد که با شناخت آن، مدیریت این احساس طبیعی برای ما آسان و امکان پذیر میشود؛ انواع استرس بر اساس مثبت و منفی بودن و شدت دسته بندی میشوند.
یکی از انواع استرس، نوع مثبت آن است که در اصطلاح روان شناسی، آن را یوسترس (Eustress) مینامند؛ در استرسهای مثبت با اینکه تحت فشاریم، آن فشار به زندگی ما ژرفا و معنا میدهد؛ برای مثال با تولد یک نوزاد، با ازدواج، با رفتن به دانشگاه یا سربازی، اگرچه ما با یک تغییر و تحول و فشار مواجه هستیم که پیشتر تجربه آن را نداشتیم؛ اما حال خوشی را تجربه میکنیم.
نوع دیگر از استرس، استرسهای منفی است. استرسهایی که به نوعی با نگرانی و تهدید همراه هستند؛ برای نمونه وقتی نگران سلامتی عزیزان خود هستیم.
وقتی که درس نخوانده ایم؛ یا هنگامی که نگران تامین هزینههای زندگی هستیم، تحت فشار سنگین تری قرار میگیریم؛ این نوع استرسها را در روان شناسی دیسترس مینامند.
استرسها همچنین از نظر شدت به ۳ گروه تبدیل میشوند:
۱. استرسهای معمولی مانند استرسهایی که برای امتحان، شغل جدید، خرید خانه و... تحمل میکنیم.
۲. استرسهای فاجعه که شامل استرسهایی میشود که در پی جنگ، سیل، آتش سوزی و زلزله در ما پدیدار میشود و شدت و آسیب بسیاری را به همراه دارد.
۳. میکرو استرسها که اگرچه استرسهای کوچکی هستند، بسیار آزاردهنده اند و آرامش ما را مختل میکنند؛ برای مثال گاهی استرسی که از یک سهل انگاری یا بی نظمی کوچک حاصل میشود، پیامدها و تبعات بزرگی برای ما دارند.
مانند این که صبح روز امتحان کنکور مداد، پاک کن یا کارت ورود به جلسه خود را پیدا نمیکنیم و همین موضوع باعث تاخیر ما در حرکت میشود و تمام مسیر استرس داریم و در نهایت همین استرس کوچک حاصل یک سال تلاش ما را بر باد میدهد.
برای مدیریت استرس دو راه داریم یا باید آن منبع استرس را از بین ببریم یا باید آسیب ناشی از آن را با تغییر شرایط به حداقل برسانیم.
در گام اول باید حواسمان باشد که توقعمان از خود، توقعی منطقی و متناسب با توانایی هایمان باشد. اگر توقع زیادی از خود داشته باشیم، بی تردید فشار و استرس زیادی را بر خود تحمیل کرده ایم.
در گام دوم، از میکرواسترسها غافل نشویم و به هر شکل که میتوانیم این استرسهای کوچک را با کمی نظم و ترتیب و وظیفه شناسی و اقدامات بجا و بهنگام از میان ببریم.
در گام سوم، با مدیریت افکار خود، احساسات و رفتار خود را نیز مدیریت کنیم؛ چرا که در بسیاری از مواقع این افکار و اندیشههای منفی و گفتگوهای ذهنی و درونی منفی است که در ما ایجاد استرس میکند.
در گام چهارم، سبک زندگی سالم را انتخاب کنیم؛ سبک زندگی سال یعنی داشتن خواب کافی، ورزش مناسب، تفریحات به اندازه و تغذیه سالم.
در گام پنجم، با دعا و مناجات و انجام امور معنوی به خود آرامش بدهیم. هیچ چیز در این دنیا به اندازه یاد خداوند و مسائل معنوی به انسان آرامش نمیدهد.
در گام ششم تمرینهای تنآرامی (ریلکسیشن) را انجام دهیم و در این تن آرامی ها، تصویر اهداف و آرزوها و علایقمان را پیش چشم بیاوریم.
و در گام هفتم از انجام دادن چند کار به موازات هم بپرهیزیم؛ چرا که با انجام چند کار همزمان علاوه بر این که انرژی زیادی از دست میدهیم، کند پیش رفتن کارها و نیمه تمام ماندن آنها استرس ما را بیشتر میکند.
در واقع استرس یک احساس طبیعی و ضروری برای انسان است؛ اما اگر مدیریت نشود، میتواند به بیماریهای روانتنی تبدیل شود.