رویداد۲۴ فیاض زاهد در روزنامه اعتماد نوشت: گویا به زودی به سفر مسکو خواهید رفت. در باره این سفر برخی از دلسوزان با شما سخن گفتهاند. من هم بنابر عهدی نانوشته که با شما داشتم، نظر خود را در اینباره برایتان مینویسم. روسیه کشور مهمی در همسایگی ماست. دارای جغرافیایی وسیع و منابع طبیعی بیکران است. در طول تاریخ مدرن، یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان را در اختیار داشته است. هم ارتش ناپلئون بناپارت را شکست داده و هم ارتش آدولف هیتلر را. در تمامی معادلات یکصدساله گذشته تاثیرگذار بوده است. کشوری است در اروپا، اما میراث تمدنی غرب را با خود ندارد. آنها به دلیل حمله مغول و تصرف کشورشان به مدت چند قرن و البته به دلایل نژادی و مذهبی، کمتر در معرض فرآیند تحول فرهنگی غرب قرار گرفتند. ریشه زبانی مشترکی با اسلاوتبارهای بالتیکی دارند. اما در معرض تعرض زبانی مغولی هم بودهاند.
این کشور از زمان پطرکبیر، با سلطه بر تمدنهای لیتو-پولیش و فرهنگ روتنی و پسکوف، زبان خود را مرجع اصلی کلیت روسیه جدید اعم از اوکراین، بیلاروس، روسیه، لتونی و لیتوانی کرده است. پطر خوب میدانست که روسیه در مرکز تغییرات قرار ندارد. نه فلسفه، نه علم جدید، نه دوره دایرهالمعارف، نه اصلاح مذهبی و نه انقلاب صنعتی هیچکدام پایشان به این سرزمین سرد نرسیده بود. شاید به همین دلایل بود که اروپای نژادپرست و متفکرانی، چون گوبینو و نیچه، ناخواسته پایهگذار لقبی شدند که هرگاه بخواهند روسیه و اروپای شرقی را تحقیر کنند از این نام سود برند. خاور نزدیک! این تعبیر در تداوم سنت خاورنگاری است. خاور دور و خاور میانه. به زبان سادهتر، روسیه و اروپای شرقی را تداوم فرهنگ کمتر توسعهیافته یا مدرن غربی میدانند! همین امر سبب اقدامات شگرف وی در مدرن ساختن روسیه شد. ساخت سنت پطرزبورگ، شهری بر مردابی عفن و تلفیق معماری عاریهای غربی از روم، پاریس، بروکسل و وین، مدنیتی مصنوعی، اما زیبا پدید آورد. معماریای که اصیل نبود، اما زیبا بود.
کشتیسازی، تجهیز ارتش، قورخانه نوین، آموزش نظامی نوسازیشده و ... تلاش برای راهیابی به آبهای گرم و تنگه بسفر از رویاهای تزار جاهطلب بود. روسیه، اما کشوری نبود که بتوان آن را نادیده گرفت. ایران که وارد ابتدای قرن نوزدهم شد، قاجارها اورنگ شاهی بر سر نهادند. کشوری به غایت پهناور. اروپا هم درگیر دولت تازهنفسی بود که نه در مذهب و نه در سلطنت با دول به ظاهر مرتجع اروپایی همراه نبود. روسها عاشق فرانسه بودند، اما نمیتوان پذیرفت فرانسویها نیز چنین حسی داشتند.
تلاش پطر برای فرانسوی کردن دربار تزار از روایتهای شنیدنی تاریخ این دوران است. او حتی آرایش ریشها و پوشش ساکنین دربار را نیز فرانسوی نمود! با آغاز بناپارتیسم، روسیه در معرض منازعه میان فرانسه و انگلستان قرار گرفت. در این میان دولت قاجار که پادشاهش فتحعلیشاه و همه اطرافیانش، به دلایل تاریخی و اتفاقات ۷۰ ساله حدفاصل سقوط صفویه تا برآمدن آغامحمدخان قاجار، در آتش اختلافات داخلی میسوخت؛ بیخبر از تحولات زمانه، نمیدانستند که چه خطری در کمینشان است. روسها چه در زمان پطر کبیر و کاترین چندباری به مرزهای قفقاز نزدیک شدند...،
اما نادرشاه و آنگاه آغامحمدخان قاجار آنها را به عقب راندند. شاید تنها در زمانهای که روسها امکان نفوذ به اروپا را به دلیل قدرت ناپلئون و تسلط بر هندوستان به دلیل مطامع بریتانیا نداشتند، ایران، چون گوشت قربانی مطمع نظر روسها و همراهی دول غربی قرار گرفت. فرانسه حاضر بود ایران را به روسیه تقدیم کند تا آن کشور علیه انگلستان همراه شود و انگلستان هم راضی به تقسیم ایران با روسیه بود تا الکساندر با آنها علیه ناپلئون متحد شود. ایرانیان بینوا هر از چندگاهی به دربار فرانسه و انگلستان برای مقابله با روسیه متوسل میشدند و علت سرد و گرمشدنشان را درنمییافتند. فهم مقامات ایرانی از تحولات جهانی اندک بود؛ و الا چه بسا اگر میدانستند روندها به چه گونه است، میتوانستند از فرانسه و هم انگلیس توامان و البته روسیه سود برند. اما باید قبول کنیم که ضعیف بودیم.
تحلیل جامعی از جهان جدید نداشته و در مقام مقایسه با آنها عقب افتاده بودیم. تجدد و همه آنچه ارتشهای نوین آنها را متحدالشکل و قدرتمند کرده بود، در ساختار ایلیاتی ایران جایی نداشت. شاه ایران به جد نمیدانست تعداد ایلات و عشایر! فرنگ، چون است و لندن مرکز انگلستان است یا انگلستان مرکز لندن! اینها که مینویسم شوخی نیست. واقعیتهای تاریخی است. ما به دلیل همین بیاطلاعی و خامذهنی و عقبماندگی، تن به معاهداتی دادیم که هنوز شنیدن آنها داغ دلمان را تازه میکند. در معاهده گلستان و سپس ترکمانچای با توسعهطلبی روسیه و خیانت فرستادگان بریتانیا ربع سرزمینمان را از دست دادیم و بالغ بر یکچهارم جمعیت ایران به دست دشمن افتاد.
بیشتر بخوانید: ابراهیم رئیسی پازل هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی در روابط با روسیه را تکمیل میکند؟
جناب رییسی!
به عنوان یک معلم مطلع در تاریخ روسیه میگویم: آنها از زمان پطرکبیر تا امروز، سیاست خود را درباره ایران عوض نکردهاند. از نظر آنها: ایران نباید آنقدر ضعیف باشد که به دامن غرب بیفتد. از سویی نباید آنقدر قدرتمند شود که به تهدیدی علیه روسیه بدل شود. این دوخط؛ کل استراتژی روسیه در ۲۰۰ سال گذشته است. این سیاست تزاری بود، سپس لنین و استالین و دوستانش ادامهاش دادند. ولادیمیر پوتین هم وارث همین نگرش استراتژیک است! در داستان هستهای ایران، روسیه همچنان این استراتژی را دنبال میکند. مراقب باشید همه تخممرغهای خود را در سبد آنها نگذارید. نه اینکه در این میان فرانسه یا انگلستان، یا امریکا بهترند! نه.
من حتی نمیگویم با روسها کار نکنید آنها همسایه قدرتمند ما هستند، میگویم بهطور کامل پشتتان را به آنها نکنید. اگر روایتی که از شهید قاسم سلیمانی در برخی محافل مطرح شده درست باشد؛ اینکه نباید به این جماعت اعتماد کرد، صحت این توصیهها را متضمن میشود. من نسبت به شیوه ترور این قهرمان ملی تردیدهایی داشتهام. به راستی آیا شما باور میکنید که امریکا بدون هماهنگی با سرویس روسیه و موساد و امایسیکس دست به این جنایت زده باشد؟ به مزدوران اسراییلی کاری ندارم که قطعا از سفلهگان همراه بودهاند، اما به راستی میتوان پذیرفت سرویس روسیه در جریان ترور فرزند ایران نبوده است؟
امروز شاید محل تانی بر این پرسش نباشد، اما فراموش نکنید روسیه یکی از باثباتترین ارتباطات و میثاقهای امنیتی با رژیم اشغالگر را دارد.
ایران هستهای برای روسیه تهدید است. فراتر از اروپا و امریکا. به سابقه رفتاری این کشور در داستان تحریمها بنگرید. از سویی اجازه ندهید شیوه رفتار تیم مذاکرهکننده ما حس تحقیرشدگی و سرافکندگی را متبادر سازد. میدانیم که جنگ روانی بخشی از این پازل حساس است. اما افکار عمومی را دریابید و مراقبت کنید. ایران تا امروز به دلایل حقوقی و پرستیژ سیاسی از مذاکره مستقیم با امریکا پرهیز کرده است. میگوییم این کار تا اینجای کار درست! اما از این به بعد که به مراحل پایانی و حساس آن نزدیک میشویم، خودتان با امریکاییها ملاقات و گفتگو کنید.
رهبری قبلا هم اجازه این کار را دادهاند. چه معنایی دارد که مهمترین تصمیم و مذاکرات کشور طی دهها سال گذشته به دست واسطههای ناامن و غیرقابل اعتماد سپرده شود. شما که بهتر از رفتار روسیه در سوریه باخبرید. شما که میدانید نه روسیه و نه غرب و نه چین به فکر منافع ما نیستند. این امر کاملا عقلانی است. پس به این گونه مذاکره پایان داده به منشأ اصلی فتنه رجوع کنید تا مبادا ایران وجهالمصالحه تنشهای روسیه در داستان اوکراین و چین در ماجرای تایوان باشد. من و هم شما میدانیم که بدون گفتوگوی مستقیم، هیچگونه تفاهمی محقق نخواهد شد. نهایتا این امریکا و ایران هستند که باید توافق کنند. پس نقش بازیگران حاشیهای را کم کنید یا از آنها در راستای تامین منافع خود بهره ببرید.
شنیدن اخباری مبنی بر مذاکره نماینده روسیه از سوی ایران با نماینده امریکا و انتشار عکسهای این ملاقاتها، سودی که ندارد هیچ، خشم افکار عمومی را علیه شما و دولتتان برمیانگیزد. خیرخواهانه عرض میکنم جلوی این فرآیند را بگیرید. شما به قرآن قسم خوردهاید تا پاسدار حقوق مردم ایران باشید. به عهد خود وفا کنید. هرچه این ماجرا طول بکشد، روسها و فرانسویها و انگلیسیها و... ثمره خود را میبرند.
این سفر، اما شاید محل این چالشها نباشد. ولی اعلام تصمیم ایران برای مذاکره مستقیم میتواند دست شما را در مذاکرات و اخذ تضمینها و امتیازات، بالاتر ببرد. روسیه نباید در زمینههای مربوط به قفقاز، منازعه با آذربایجان، روابط اقتصادی با ترکیه، مناقشه با اسراییل، موضوع نفت و گاز تنها از کارت ما بهره برده و هیچ نقشی برای ما قائل نباشد. ژاپن در سال ۱۹۰۵ به روسیه و به همه کشورها نشان داد که چگونه میتوان ابرقدرتی را به زانو درآورد و تسلیم کرد. همیشه آن کسی که زور بیشتری دارد برنده نیست. ما ملت باهوشی هستیم. میراث تاریخیمان گواه این امر است.