دهه شصت شبهای سه شنبه درس مرحوم آیت الله میرزاعبدلکریم روشن، حکیم بزرگ دوران در یکی از محلات قدیمی تهران، پررونق برقرار بود و جمعی از جوانان و اهل دل، در حلقه درس ایشان به اشتیاق شرکت می کردند( امروز جمعی از آن جوانان درخیل شهدای دفاع مقدس هستند).
محتوای بحثهای ایشان، حکمی، عرفانی و تفسیر آیاتی از قرآن بود. اما علاوه بر درسها، منش وسلوک میرزا بیانگر خودسازی وتهذیب نفس ایشان بود. درشبی پس از درس، یکی از شرکت کنندگان محفل، از همسایه خود سخن گفت که ازخانه وی بوی مواد خاصی می آید. بااینکه میرزا عبدالکریم ایشان وهمسایه ایشان را نمی شناخت، برآشفته شده و ازآن فردخواست اینگونه مسایل را نه تنها تکرار نکند بلکه درذهن خودش نیز مرور نکند. ایشان می فرمودند این کار، حرام قطعی است. چرا ذهن دیگران را به یک فرد حتی ناشناخته مکدر می کنید؟ شما ازکجا می دانید که آن فرد درحال مصرف کردن است؟ و چند سوال دیگر. ایشان درآخر فرمودند اگر از این به بعد اینگونه صجبتها دراین جلسه بشود، من درآن شرکت نخواهم کرد.
این حکایت مقدمه ای بود برای این موضوع که در زمانه امروز آنچه که مورد توجه نیست، اخلاق، حریم شخصی و حفظ آبروی دیگران است و دراین باب، رسانه ها گوی سبقت را از دیگران ربوده و حتی سبک وسیاق افشاگری را به خوانندگان خود آموزش می دهند. کسترش این عادت که ربطی به سبک زندگی ایرانی اسلامی و مشی فردی مبتنی بر دین ندارد، بدون شک امنیت روانی آحادجامعه را به مخاطره می اندازد که تاحد زیادی این امر اتفاق افتاده است.
به نظرمن، عدم رعایت حریم شخصی و افشا نمودن مسایل درونی افراد جامعه بویژه افرادی که از شهرتی هم برخوردارهستند، سلامت روان جامعه را به خطر می اندازد.
این نوشته یک طرح مساله است. خوب است اندیشمندان، علمای دینی، علمای تعلیم وتربیت، روان شناسان و جامعه شناسان ضمن آنکه دلیل گسترش این آفت را بررسی می کنند، راههای خاموش کردن این عادت ناپسند ونکوهیده را بررسی وپیشنهاد دهند. متاسفانه روندی که درجامعه ما درحال گسترش است، مارا به به ورطه فروپاشی اخلاقی خواهدبرد.