جام ساز، اقتصاددان و صابری، روانپزشک در گفتوگو با رویداد۲۴ تشریح کردند
جایگاه اجتماعی هر فرد به عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی وی بستگی دارد. شرایط فعلی جامعه اما ایجاب میکند که موقعیت اقتصادی و تغییرات اقتصادی حاکم بر جامعه بیشترین تأثیر را در طبقه اجتماعی یک فرد داشته باشد. شرایط فعلی جامعه اما با توجه به عدم ثبات اقتصادی، افراد از موقعیت اجتماعی خود گاهی به موقعیتهای پایینتر نزول پیدا میکنند.
رویداد۲۴- شیداملکی- طبقه و جایگاه اجتماعی افراد در اولین نگاه نشات گرفته از رتبه و جایگاه اقتصادی آنها است. هرچند بر اساس نظریههای جامعهشناسی علاوه بر پایگاه اقتصادی افراد، بهرهمندی از دانش و فرهنگ هم نقشی اساسی در شکل گیری جایگاه اجتماعی بازی میکنند اما وابستگی امور روزمره زندگی در جامعه فعلی ارتباطی تنگاتنگ با مسائل اقتصادی دارد. از سویی دیگر این سوال مطرح است که قشر متوسط به عنوان موتور مولد جامعه تا چه حد میتواند از جایگاه اقتصادی بالایی بهره ببرد؟ آیا فضای مناسب برای اقتصادی آزاد فراهم شده است تا افراد با توجه به توانمندیهای خود از منابع مالی کشور بهرهمند شوند؟
حال آنکه اگر شرایط برای بهرهمندی از منابع اقتصادی کشور بر اساس توانمندی افراد در اختیار آنها قرار میگرفت با انواع جابجایی طبقه اجتماعی غیر منطقی مواجه نمیشدیم. این جابجاییهای غیر منتظره و در پی آن ایجاد شکاف طبقاتی بین طبقه ضعیف و قدرتمند از مفاهیم اقتصادی تغذیه میشوند و آسیبهای آن در جامعه به شکل کلان و در زندگی خصوصی افراد به شکل خرد ایجاد تنش میکند.
فقر و غنا با تصمیمهای ناکارامد گسترده میشود
اما چه عواملی این شکاف طبقاتی را به وجود میآورند و در عمیق شدن آن نقش بازی میکنند؟ محمود جام ساز اقتصاددان و پژوهشگر اقتصادی درباره دلایل به وجود آمدن شکاف طبقاتی به
رویداد۲۴ میگوید: «یکی از اولین معضلات کشورهای جهان سوم یا در حال رشد شکاف عمیق طبقاتی است و این شکاف فقر و غنا به سبب سیاستهای ناکارآمد در خصوص تخصیص بهینه منابع بین نیازهای واقعی اقتصاد گستردهتر میشود. مخصوصا در کشورهایی که اقصادشان تنها از یک یا دو ماده خام قابل فروش مثل نفت و گاز تغذیه میشود نظیر کشور ما ظرفیت و عدم توانایی در تخصیص بهینه منابع به شیوهای که همواره منابع حاصل از فروش ثروت ملی به اتلاف کشانده میشود.»
همچنین جام ساز با اشاره به فعالیتهایی در دولتهای نهم و دهم که بیشترین درآمدهای ارزی ناشی از فروش ثروت ملی نسیب کشور داشت تاکید میکند: «نه تنها آثار مثبت آن فعالیتها در اقتصاد کشور ظاهر نشد بلکه رشد اقتصادی منفی و بهره وری منفی عوامل تولید که تقریبا میتوان گفت که به علت مالکیت و تصدیگری و مدیریت دولت در قسمت اعظم اقتصاد کشور که حدود ۸۵ درصد است نیز اسباب تعمیق بیشتر شکاف طبقاتی را فراهم کرد. اما علت عدم تخصیص بهینه منابع بین نیازهای بخش واقعی اقتصاد در حقیقت ساختار اقتصاد دولتی سیاسی نفتی رانتی است. زیرا در چنین ساختاری که قدرت سیاسی به پشتوانه منابع مالی نیازمند است ارتباط تنگاتنگ با قدرت اقتصادی دارد. از همین رو نمیتوان اقتصاد و سیاست را از هم تفکیک کرد.»
سیاست وامدار اقتصاد و اقتصاد پشتوانه قدر است
از سویی دیگر این اقتصاددان معتقد است «در شرایط کنونی سیاست وامدار اقتصاد است و اقتصاد نیز از پشتوانه قدرت و وامهای سیاسی بهره میگیرد. از آنجایی که نگاه اقتصاد دولتی به اقتصاد عامی نیست و اقتصاد را ابزاری برای استمرار حاکمیت سیاسی اقتصادی خود میداند به طور قطع تمایل ذاتی این مجموعه به هرچه بیشتر قدرتمند شدن اسباب انباشت سرمایه را در بخش کوچکی از نهادها و افراد حقیقی و حقوقی دولتی و وابستگان به رانتهای اقتصادی و سیاسی و حقوقی و اطلاعاتی هدایت میکنند و انباشت سرمایه از این بخشهای گفته شده نظیر نهادهای دولتی و فرا دولتی و شبه دولتی به قدرتمند کردن هرچه بیشتر آنان میانجامد و متاسفانه چنین رویهای به اعتبار تجارب تاریخی دولتها را از دموکراسی دور میسازد این بدان معنی است که اکثریت آحاد جامعه از منابع ملی که واقعا متعلق به همه آحاد جامعه است محروم میکند. »
به اعتقاد وی «هرچه انباشت سرمایه در گروههای ذکر شده بیشتر میشود تمایل ذاتی به فساد در آنها قدرت گرفته که نتیجه آن را در اختلاسها و رشوهها و به کلام سادهتر سرقتهای مالی هزاران میلیاردی شاهد هستیم. بانکها متاسفانه وسیلهای برای تبادل این ثروتها شده و بسیاری از آنها نیز در این اختلاسها به نحوی شراکت دارند که در حال حاضر بدهیهای معوق حاصل شده ناشی از همین شیوههای غیر معمول و بدون اعتبار سنجی ارزشیابی اعتباری مشتری و صرفا بر اساس رانت است که حدود ۱۸۰ هزار میلیارد تومان و متاسفانه قابل بازگشت هم نیست و ابزارهای بازگرداندن این بدهیهای معوق هم از دسترسی و قدرت بانک مرکزی خارج است ضمن آنکه بانک مرکزی بر حسب عدم استقلال خود چندان توانایی نظارت بر عملکرد بانکها را ندارد زیرا سیاستهای پولی توسط شورای پول و اعتبار تامین میشود و که بانک مرکزی فقط دو نماینده در آن شورا دارد.»
ریشه کنی فساد بانکی سلامت اقتصادی را به ارمغان میآورد
محمود جام ساز تاکید میکند: «با وجود اینکه فساد بانکی جزء مفاسدی است که اگر ریشه کن شود مسیر پولی کشور در مسیر صحت و سلامت و در جهت سرمایه گذاریهای مولد و رونق بخشی به اقتصاد قرار نمیگیرد، از همین رو اقتصاد کشور به منظور تامین اهداف رشد اقتصادی و اشتغال و تامین رفاه اقتصادی و اجتماعی جامعه و امنیت شغلی و سرمایهای نیازمند یک تغییر و تحول ساختاری است و این تغییر و تحول لازم است در یک بسته سیاستی کامل تدوین شود که همه جوانب اقتصاد کلان را در بر گیرد و هدف آن بهبود متغیرهای کلان اقتصادی باشد. در چنین فرصتی است که زمینه برای تخصیص بهینه منابع فراهم میشود و بخشهای واقعی اقتصاد و جامعه از آن بهره میبرند.»
جام ساز همچنین تاکید میکند، «توزیع ثروت و درآمد نیز بر اساس ساز و کارهای یک بازار آزاد رقابتی با دخالتهای بسیار حداقلی دولت آن هم در راستای تنظیم بازار رقابت در مقابل ایجاد الیگارشیهای انحصاری انجام شود.
تاثیرات نزول طبقاتی در سلامت روانی افراد
جایگاه اجتماعی هر فرد به عوامل مختلف اقتصادی،
اجتماعی و روانشناختی وی بستگی دارد. شرایط فعلی جامعه اما ایجاب میکند که موقعیت
اقتصادی و تغییرات اقتصادی حاکم بر جامعه بیشترین تأثیر را در طبقه اجتماعی یک فرد داشته باشد. شرایط فعلی جامعه اما با توجه به عدم ثبات اقتصادی، افراد از موقعیت اجتماعی
خود گاهی به موقعیتهای پایینتر نزول پیدا میکنند.
تغییر طبقه اجتماعی از بالا به پایین تأثیرات منفی
و شکستهای روانی را نیز در پی دارد. فردی که با برخورداری مالی متوسط و همچنین جایگاه
فکری و اجتماعی تا قبل از نزول در موقعیت بهتری قرار داشته است به دلیل عدم دسترسی
به امکانات رفاهی، دچار آسیبهای روانی میشود. این موضوع نشانگر رابطه تنگاتنگ موقعیت
معیشتی و اقتصادی با سلامت روانی افراد جامعه است؛ اما این تغییرات جایگاه اجتماعی
تا چه حد میتوانند در سلامت روانی افراد نقش بازی کنند؟
فرهنگ در طبقه اجتماعی کمتر موردتوجه است
مهدی صابری، روانپزشک درباره تغییر طبقه اجتماعی
به رویداد۲۴ میگوید: ابراز نظر در مورد طبقه اجتماعی
بیشتر حول محور مسائل اقتصادی و اجتماعی مطرح میشود. متأسفانه مفاهیمی مثل فرهنگ در
طبقه اجتماعی کمتر لحاظ میشود، این در حالی است که در تعیین استحکام روانی توجه به
طبقه فرهنگی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در رتبهبندیهای اجتماعی توجه به موقعیت
فرهنگی از اهمیت ویژهای برخوردار است درحالیکه در این موضوع موردتوجه قرار نمیگیرد.
به هر روی تفکر غنی و عمیق در جایگاه اجتماعی نقش ویژهای دارد.
به گفته صابری؛ نزول فرد از یک طبقه اجتماعی و اقتصادی
به پایین امکانپذیر و ممکن است. درواقع بیشترین نزول اجتماعی زمانی پیش میآید که
فرد ازلحاظ اقتصادی دچار مشکل میشود. قطعاً زمانی که فردی ازلحاظ فرهنگ و دانش اجتماعی
هم در طبقه متوسط و بالایی باشد نزول به طبقات پایین میتواند موجب آشفتگیهای کم یا
گاه زیادی شود که سلامت روان فرد را دچار مشکل میکند.
این روانپزشک بابیان مثال فردی که دچار تغییر جایگاه
اجتماعی شده است تصریح میکند: فردی که موقعیت اجتماعی خوبی دارد و ازلحاظ فرهنگی خوب
و غنی است و همچنین از منظر دانش هم موقعیت خوبی داد، طبیعتاً از امکانات خوبی در جامعه
برخوردار است و میتواند به شکل قانونی از امکانات خوبی بهره ببرد. این در حالی
است که اگر این فرد به دلایلی مثل حادثه، تغییرات اقتصادی کلان، تغییر شرایط اجتماعی
و موارد دیگر به یک طبقه پایینتر نزول پیدا کند و موقعیت فرهنگی و اجتماعی خود را
از دست بدهد.
به اعتقاد وی این فرد اگر زیرساختهای فرهنگی مستحکمی
داشته باشد با شرایط طبقه جدید انطباق پیدا خواهد کرد. از همین رو هیچ مشکلی پیش نخواهد
آمد و فرد با آسیب کمتری مواجه میشود. موضوع استحکام فرهنگی هر فرد به شالودهها و
توانمندیهای فرهنگی و همچنین اصالت خانوادگی و شخصیت یک فرد مرتبط است. این اما در
حالی است که اکثر مردم متأسفانه به دلایلی از استحکام روحی و روانی برخوردار نیستند،
درنتیجه افراد با تغییر موقعیت اجتماعی خود دچار مشکلی به نام اختلال شخصیت میشوند.
این اختلال روانی رایجترین نوع اختلال روانی است که میتواند بروز کند.
نشانههای اختلال تطابق اجتماعی در افراد
صابری در ادامه نشانههای اختلال تطابق ناشی از
نزول طبقه اجتماعی را، کجخلقی، بدخلقی، نشانههای اضطرابی، نگرانی در
مورد به وقوع پیوستن اتفاقهای ناخوشایند و گاهی واکنشهای بدنی مثل دردهای مبهم بدنی،
سردرد، قلب درد و علائم دیگر می داند که به گفته وی معمولاً روانپزشک و روانشناس سعی میکند قدرت
تطابق فرد را با روشهای درمانی بالا ببرد.
از سویی دیگر وی معتقد است، فردی که از جایگاه فرهنگی
و شخصیتی مستحکمی برخوردار باشد دچار چالشهای روانی نمیشود و در این شرایط، مکانیسمهای
دفاعی روانی میتوانند به فرد در تطابق بهتر شرایط کمک کنند. همچنین درنهایت منجر به
کاهش آسیبهای روانی خواهد شد.
همچنین به گفته وی در مواردی شاهد هستیم که فرد
به دلیل نزول طبقه اجتماعی همه امتیازهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را ازدستداده
و در این شرایط پیامد تغییر طبقه اجتماعی دیگر فقط اختلال تطابق که قابلدرمان است
نخواهد بود. در این شرایط فرد دچار آشفتگیهای روانی میشود. این فرد بهطورکلی انسجام
روانی و سلامت روانی خود را از دست میدهد و روابط وی با دیگران بهطورکلی مختل میشود.
در چنین شرایطی بیش از همه فرد در ارتباط با اعضا خانواده، همسر و فرزند خود دچار مشکل
میشود.
افسردگی حاد، خطرناکترین آسیب تغییر ناگهانی طبقه
اجتماعی است
صابری زمانی نزول اجتماعی را بسیار خطرناک میداند
که فرد منزوی میشود، گوشهگیری و افسردگیهای بسیار شدید در وی نمود پیدا میکند.
به گفته وی در این شرایط فرد احساس پوچی و بیمصرف بودن میکند. این مرحله ازآنجاییکه
با افسردگیهای حاد ادامه پیدا میکند بسیار خطرناک است.
این متخصص روانپزشکی همچنین در پایان تاکید می کند که هرگونه تغییرات ناگهانی اقتصادی میتواند آسیبزا باشد. حالآنکه حرکت از پایین به
بالا هم بهطور ناگهانی برای سلامت روانی و فکر جامعه ایجاد خطر میکند. در این شرایط
افراد درزمانی کوتاه و بهدوراز برنامهریزیهای اقتصادی زمانبر از طبقهای پایین
به طبقهای بالا میروند. این شرایط مقدمه رفتارهایی است که عموم جامعه از آن بهعنوان
رفتارهای نوکیسه گونه نام میبرند.