قطعا نمی توان یک عامل را به تنهایی برای موفقیت امروز تیم ملی درنظر گرفت اما تیم ملی همیشه مقابل تیم های چون عراق دچار مشکل شده و حتی پیروزی ها نیز به سختی نصیب ایران شده است. با این حال نمی توان عراق را با آن تیم یک دست و پرستاره سال های پیش مقایسه کرد.
تاثیر اسکوچیچ یا ستاره ها نیز هنوز یک مسئله دردسرساز شده که یک دو قطبی را حتی در جامعه ایجاد کرده است. با وجود اینکه بسیاری از بازیکنان تیم ملی به تمجید از اسکوچیچ و دستیارانش پرداختند اما بسیاری از کارشناسان معتقد هستند که اسکوچیچ کار سختی برای هماهنگی بازیکنانش که هرکدام ستاره تیم خود هستند نداشته و این اسکوچیچ بوده که با شانس سرمربی تیم ملی شده است.
در این میان باید به وضعیت تیم های ملی در تمام جهان اشاره کرد که در تمام آن ها سرمربیان یک عامل هماهنگ کننده محسوب می شوند و چه بسا مربیانی بودند که نتوانستند از ستاره هایی حتی در حدواندازه مسی بازی بگیرند و از ستاره یک بازیکن معمولی ساختند. شاید به همین خاطر باشد که مربیان تیم های ملی (به جز در نظرگفتن زمان کار) دستمزد کمتری نسبت به مربیان باشگاهی می گیرند.
در جام جهانی ۲۰۱۰ که اسپانیا قهرمان جام جهانی شد بسیاری قهرمانی این تیم با دل بوسکه را متعلق به گواردیولا می دانستند که بارسا را که استخوان بندی اصلی تیم ملی را تشکیل می داد، ساخته بود. اما همان زمان پپ با تمجید از ویسنته اعلام کرد که این نظرات منصفانه نیست و او به عنوان یک مربی می داند دل بوسکه تا چه اندازه در تیم تاثیر گذار بوده است.
نکته جالب توجه این است که قبل از پایان کی روش هیچی کارشناسی به تاثیر مربی چون برانکو یا تیم های اروپایی که بازیکنان در آن توپ می زدند اشاره نمی کرد!