رویداد۲۴ مرد، مستاصل از تهیه سرپناه برای خانواده است. او به هر دری میزند و نمیتواند پولی که صاحبخانه خواسته است را فراهم کند. از فکر و خیال کارش به جنون میرسد و چهار عضو خانواده را به قتل رسانده و خودش هم خودکشی میکند.
شاید هر کس این نوشته را بخواند فکر کند بخشی از یک رمان اجتماعی یا جنایی است، اما این جنایت هولناک روز سهشنبه هفته گذشته در محله صدرا شهر شیراز رخ داد و طی آن مرد ۴۲ ساله خانواده ابتدا با سم سه دختر ۲۱ ساله و دوقلوی ۱۱ سالهاش را به قتل رسانده و بعد از آن با زدن شاهرگ همسرش او را به قتل رسانده و بعد خودش با بریدن شاهرگ دست خودکشی دردناکی را انجام میدهد.
بی شک این اولین و آخرین جنایتی نیست که در کشور رخ داده است و با بدتر شدن وضعیت اقتصادی باید منتظر جنایتهای هولناک دیگری به زودی باشیم. در این گزارش مهمترین جنایتهایی که به خاطر فقر رخ داده است را با هم مرور میکنیم.
به گزارش جامعه ۲۴ ، سال ۵۶ اهالی روستایی در اطراف رشت متوجه شدند زنی با سم مرگ موش قصد داشت خودش و دو فرزند ۶ و ۹ ساله اش را خلاص کند. مردم روستا به داد آنها رسیدند و همگی زنده ماندند.
زن که از فشار صاحبخانه به تنگ آمده بود چند روز بعد نقشه هولناک دیگری را عملی کرد. او ابتدا پسر و دخترش را در رون چاهی انداخت و سپس خودش به قعر چاه پرید. در این جنایت هولناک مادر و پسر ۶ ساله کشته شدند، اما دختر ۹ ساله به صورت معجزه وار زنده ماند.
۳۱ فروردین سال ۹۰ زنی هراسان دختر ۴ ماههاش را روی دست گرفته و به بیمارستان آمد. او مدعی بود سارا کوچولو تشنج کرده است. بررسی تیم پزشکی نشان داد یک ساعتی از مرگ نوزاد میگذرد و علائم کبودی روی گلو و صورتش مشخص است.
با اعلام موضوع به پلیس، تیم جنایی در بیمارستان حاضر و به تحقیق از زن جوان پرداخت، اما او دچار تناقض گویی شد. بررسی بیشتر انجام و او بالاخره اعتراف کرد همسرش، بچه را به قتل رسانده است.
با این اعترافات ماموران سراغ پدر خانواده که در یک چادر در پارک زندگی میکرد، رفتند. مرد ۳۴ ساله با اعتراف به قتل دخترش سارا گفت: چند ماهی است که بیکارم و حتی خانهمان را از دست دادیم. مجبور شدیم در پارک چادر بزنیم. ساعتی قبل از فرط فقر و نداری فکر و خیال به سرم زد. در این فکر بودم که با این فقر آینده دخترم چه میشود، یک لحظه تصمیم به قتل او گرفتم تا مانند ما نشود. برای همین او را خفه کردم و وقتی همسرم به داخل چادر آمد و داد و فریاد کرد تازه متوجه شدم چه اشتباهی را مرتکب شدهام.
بیشتر بخوانید: خشونت خانگی نشانه چیست؟/ ۲۵ درصد مردم اختلال روان دارند
روز سوم مرداد سال ۹۸ اهالی خیابان امام آران و بیدگل متوجه سر و صدای درگیری در آپارتمان طبقه دوم شدند. صاحبخانه خود را به پشت در رساند، اما کسی در را باز نمیکرد. یکی از همسایهها با پلیس تماس گرفت. چند دقیقه بعد ماموران در را شکستند، اما چیزی که میدیدند غیر قابل باور بود. مادر خانواده و دو دختر ۵ و ۲ ساله اش غرق خون بودند. مرد خانواده به نام حسن هم خونین در گوشه پذیرایی افتاده بود. معاینه اولیه نشان داد حسن هنوز زنده است، اما سه عضو دیگر خانواده جان خود را از دست دادند.
با بهتر شدن حال پدر خانواده، او گفت: یکسال بود که بیکار بودم و خرج زندگی را همسرم با قالیبافی میداد. فقر و بیکاری فشار آورد و مجبور شدم دست به این کار بزنم تا دیگر سختی نکشیم، من چندجای خودم را با چاقو زدم، اما زنده ماندم.
به گزارش جامعه ۲۴ ، یکم مرداد سال گذشته اهالی محله زرندیه مهرآباد جنوبی متوجه درگیری دو مرد زباله گرد شدند. ناگهان مرد ۵۸ ساله که زیر مشت و لگد پسر جوان بود چاقویی را از جیبش درآورد و به او زد و فرار کرد. حین فرار مرد زبالهگرد با خودرویی تصادف کرد، اما لنگان لنگان به فرارش ادامه داد.
با حضور تیم جنایی در محل حادثه مشخص شد پسر ۳۲ ساله به خاطر خونریزی جانش را از دست داده است. با دستگیری عامل جنایت او اعتراف کرد و لب به سخن گشود: به خاطر فقر در حال جمع کردن ضایعات بودم که سیم مفتولی پیدا کردم و برداشتم، اما مقتول میخواست به زور آن را از من بگیرد که درگیر شدیم. در حال کتک خوردن بودم که از ترس چاقو را کشیده و ضربهای به او زدم و فرار کردم. سه روز بعد بود که دستگیر شدم.
به گزارش جامعه ۲۴ ، هفتم اردیبهشت سال قبل اهالی محله خانی آباد نو با صدای کمک خواهی مرد همسایه به خانه او رفتند، اما چیزی که میدیدند را باور نداشتند. زن همسایه با گلوی بریده بی جان کنار گهواره کودک افتاده بود. مرد خانه با ادعای اینکه دزدان از بالکن به خانه آمده اند، قصد داشت خانه را ترک کند که پلیس سر رسید.
تحقیقات اولیه آغاز شد و مرد جوان ادعا کرد که همسرش را دزدان به قتل رسانده و از بالکن فرار کردهاند.
تحقیقات ادامه داشت تا اینکه روز بعد پیراهن خونی مرد و کارد آشپزخانه در زمین خالی روبروی محل جنایت کشف شد.
اینبار مرد خونسرد به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: به خاطر بیکاری و فقر با زنم مشکل داشتم، پول نداشتیم نان بخریم و در فقر کامل بودیم. به همسرم پیشنهاد دادم به شهرستان برویم تا زندگیمان کمی بهتر شود، اما او قبول نکرد. شب حادثه هم بار دیگر سر همین موضوع دعوایمان شد و من کنترلم را از دست دادم و گلویش را بریدم تا دیگر طعم فقر را حس نکند.