رویداد۲۴ علیرضا مکی: ارتش روسیه در تاریخ ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ حمله همه جانبهای را علیه اوکراین آغاز کرد. این حمله که زمینههای آن از یکسال پیش توسط روسیه تدارک دیده شده بود، نتیجه طبیعی تحولات سال ۲۰۱۴ و سقوط دولت حامی کرملین در کییف و در نهایت جداسازی دوفاکتو بخشهایی از خاک اوکراین توسط روسیه محسوب میشود.
قبل از شروع حمله توسط روسیه علیه اوکراین بسیاری از تحلیلگران به دلیل تبعات حاصل از حمله احتمالی روسیه به اوکراین برای روسیه، احتمال وقوع آن را ضعیف تلقی میکردند، اما پوتین با نادیده گرفتن تمام هشدارها تصمیم به حمله گرفت که در واقع، پاسخی نظامی به تحولات سیاسی، امنیتی و ژئواکونومیک روسیه بود که به ضرر این کشور پیش میرفت، بنابراین نمیتوان نقش دولت ایالات متحده را نادیده گرفت؛ چه اینکه برخی تحلیلگران معتقد بودند واشنگتن میخواهد اوکراین را به تله خرس روسی تبدیل کند.
با مروری کوتاه بر تحولات ۲۷ روز گذشته نبرد اوکراین میتوان به راحتی دریافت که روسیه وارد باتلاقی شده که خروج از آن به سادگی امکانپذیر نخواهد بود. حجم تلفات بالای انسانی و تجهیزات از دست رفته، فشار و محاصره اقتصادی روسیه از جانب غرب، عدم همکاری شریک استراتژیکی مانند چین به منظور کاهش فشارها، گسیل نیرو، اطلاعات و تجهیزات حساس از سوی غرب برای اوکراین همگی نشان از آماده بودن دام تهیه شده برای روسیه از مدتها پیش دارد. در این بین تحولات چند ماه گذشته قزاقستان به عنوان بزرگترین دولت جدا شده از شوروی و واکنش نیروهای واکنش سریع روس و نیروهای همپیمان در قالب نیروهای امنیت جمعی سازمان دولتهای مشترک المنافع سیایاس را نیز با اندکی تیزبینی میتوان در همین چارچوب و به منظور داشتن برآوردی از توانایی، تاکتیکهای میدانی و در نهایت جدیت دولت روسیه در صحنه نبرد دانست.
برای درک صحیحی از تحولات میدان نبرد در اوکراین باید ابتدا نگاهی داشته باشیم به برنامهریزی نظامی روسها. به این منظور باید به یاد داشت که اوکراین برای روسها از جهات مختلفی دارای اهمیت است. استراتژیستهای غربی در زمان جنگ سرد از اوکراین به عنوان سر شوروی یاد میکردند. برژینسکی مشاور وقت امنیت ملی ایالات متحده در کتاب «پایان جنگ سرد» این احتمال را مطرح کرده بود که ممکن است روسها پس از جدایی اوکراین از اتحاد جماهیر شوروی به این کشور تهاجم نظامی انجام دهد بنابراین غرب باید برای این مسئله آماده باشد.
طرح نظامی روسها علیه اوکراین را میتوان ممزوجی از سه دکترین متفاوت نظامی شامل دکترین نظامی شوروی، دکترین نظامی روسیه پساچچن و در نهایت دکترین نظامی ژنرال گراسیموف در نظر گرفت. همچنین طرح کلی عملیات روسیه علیه اوکراین به ابتکار ژنرال گراسیموف فرمانده ستاد مشترک روسیه را میتوان اجرایی ضعیف از یکی از شاخههای احتمالی طرح کلی عملیات آزادسازی عراق به رهبری ایالات متحده تحت فرماندهی ژنرال تامی فرانکز دانست. برای درک بهتر این موضوع باید نگاهی دقیقتر به دکترین نظامی روسیه فعلی و استراتژی گراسیموف در نبرد اوکراین انداخت.
بیشتر بخوانید: پیشروی روسیه در اوکراین تا کجا ادامه دارد؟
دکترین نظامی روسیه فعلی را میتوان ترکیبی از دو دکترین نظامی شوروی و دکترین نظامی پساچچن با ابتکار عملهایی دانست. در دکترین نظامی شوروی رابطه بین نیروهای تهاجمی استراتژیک این کشور و نیروهای تهاجمی تاکتیکی این کشور بر مبنای منطقه عملیات و رقیب روبرو تعیین شده بود. به عبارت دیگر در صورت درگرفتن درگیری در اروپای مرکزی با محوریت ایالات متحده، شوروی حق ضربه اول هستهای رای برای خود محفوظ میدانست. این در حالی بود که در صورت درگیری شوروی در مناطق حاشیهای اوراسیا با استفاده از قوای برتر زرهی و تسلط هوایی و قدرت برتر با اجرای استراتژی زمین سوخته به پیشروی در محیط عملیات ادامه میدهد.
بدیهی است در قالب این دکترین، ارتش زرهی شوروی به دلیل قدرت تحرک و قدرت آتش برتر خود، محور هر گونه عملیات نظامی در مناطق حاشیهای اوراسیا محسوب میشد. شوروی برای مقابله با ایالات متحده و همپیمانانش در مناطق دوردستتر به دلیل ضعف ساختار نیرو دریایی این کشور، بر عملیات تهاجمی اطلاعاتی و عملیات ترکیبی با تکیه بر الگوهای نبرد نامتقارن تاکید داشت.
به گزارش رویداد۲۴ استراتژی روسیه پسا چچن در سال ۲۰۰۲ بعد از نبرد دوم چچن شکل گرفت. این استراتژی در پاسخ به تغییرات راهبردی در محیط عملیات روسیه شکل گرفت. نبردهای «طوفان صحرا» و «جنگ افعانستان» و تجربیات حاصل از دو نبرد داخلی در مناطق جنوبی موسوم به «نبرد چچن اول» و «نبرد چچن دوم» و آشکار شدن ضعفهای سیستم نظامی روسیه پساشوروی این کشور را به این نتیجه رساند که روسیه نوین در صورتی که بخواهد در زمره قدرتهای بزرگ باقی بماند نیازمند رنسانس نظامی است. این در حالی بود که روسها سالها با مفهوم آر.ام.ای یا انقلاب در امور نظامی فاصله داشتند. در نتیجه با تزریق بودجههای کلان به ساختار نظامی و دفاعی کشور، سعی شد روسیه به سرعت خود را به پای رقبای غربی مخصوصا ایالات متحده برساند.
تاکید بر نوسازی ارتش روسیه، به کار گیری تسلیحات مدرن، تقویت حوزه پدافند هوایی و تلاش برای دسترسی به مزیت برتری مطلق هوایی و در نهایت بهکار گیری عملیاتهای اطلاعاتی و سایبری را میتوان اجزای مختف دکترین نوین نظامی روسیه دانست.
دکترین نظامی روسیه در این سالها همچنان متکی بر قدرت آتش پیش برنده با اجرای استراتژی زمین سوخته با محوریت ارتش زرهی روسیه در کنار تلاش به منظور کسب برتری هوایی و اجرای عملیات مشترک هوایی زمینی مطابق الگوی عملیات هوا – زمین ایالات متحده به منظور کسب کنترل نقاط سرحدی محیط عملیات به منظور تسهیل اجرای عملیات هوا- زمین است.
در این میان روسیه با درک نقش مهم عملیات نیروهای ویژه سعی در تقویت نیروهای ویژه مخصوصا نیروهای ویژه هوابرد و نیز نیروهای نخبه واحد آلفا از زیر مجموعههای سازمان اطلاعات نظامی روسیه موسوم به جی.ار.یو به منظور فعالیت پشت خطوط دشمن و نابودی خطوط دفاعی داخلی و خطوط لجستیک، ترور فرماندهان ارشد، از میان بردن مراکز تحمع، ضربه نزدیک به ساختار فرماندهی کنترل و ... داشته است.
دکترین فعلی روسیه نیز با اتکا بر دکترین نظامی قبلی روسیه از سال ۲۰۱۴ با انتصاب ژنرال گراسیموف به فرماندهی ستاد مشترک ارتش روسیه تعریف شده است. مهمترین ابتکار عمل دکترین فعلی روسیه نسبت به دکترین قبلی کسب مزیت زمانی نسبت به نیروهای دشمن در محیط عملیات با تکیه بر یک عملیات ترکیبی متشکل از عناصر عملیات ویژه واحدهای نخبه، تهاجم سایبری، نبرد اطلاعات و ضد اطلاعات و کمپین انتشار اطلاعات اشتباه و در نهایت به زانو درآوردن اراده دشمن قبل از شروع نبردهای اصلی است. به عبارت دیگر دکترین گراسیموف از ابتدا مطابق الگو رزمی «سون تزو» مبنی بر پیروزی در نبرد پیش از آغاز نبرد اصلی تاکید داشته است. در این راستا گراسیموف در سال ۲۰۱۴ با ارائه طرح و برنامه خود با موفقیت توانست کریمه را با کمترین مقاومت و نسبتا بدون خون ریزی تصرف کند. اما عملیات فعلی روسیه را باید در ساختاری جدا از عملیات روسیه در کریمه تحلیل کرد. اشتباه گراسیموف به عنوان فرمانده ستاد مشترک ارتش روسیه و نیز فرمانده عملیات نیز دقیقا در یکسان پنداشتن محیط عملیات شامل جغرافیا و زمان عملیات بوده است.
الف) فاز اول: این فاز را میتوان به دو جبهه شمالی و شرقی تقسیم کرد. در جبهه شرقی تصرف مناطق شرقی و قطع دسترسی اوکراین به خلیج آزوف با تصرف ماریو پول و نیز تصرف خارکف مرکز استان لوهانسک به عنوان مرکز صنایع حساس اوکراین و پیشروی به سوی جناح شرقی رودخانه دنیپرو تلاش به منظور محاصره کیف از شرق پیشبینی شده بود.
در جبهه شمالی نیز با حرکت نیروهای روس از داخل خاک بلاروس به داخل خاک اوکراین و ایجاد سرپلهای مستحکم به منظور محاصره کیف از شمال از سه طرف شمالی، غربی و شمال شرقی و تصرف و پاکسازی مناطق حومه مشرف به کییف در شمال از جمله تصرف فرودگاه گوستومل. این حرکت باید ظرف سه روز کامل میشد.
ب) فاز دوم: نیز شامل دو بخش است. بخش اول حرکت نیروهای روس از جنوب از سمت کریمه به سوی شمال قطع دسترسی اوکراین به دریای سیاه با تصرف اودسا در منتهی الیه ساحل غربی دریای سیاه و دسترسی به منطقه مورد مناقشه مولداوی با جمعیت اکثریت روستبار موسوم به ترانسیستریا و ایجاد تهدید مستقیم علیه مولداوی و رومانی و همچنین ادامه حرکت به سوی شمال به منظور محاصره کیف پایتخت از سمت جنوب.
بخش دوم شامل حرکت از جناح غربی رودخانه دنیپر به سوی شرق و تصرف کرانههای دو سوی رودخانه و در نهایت تهاجم وسیع به سوی مناطق باقیمانده در شرق و شکستن مقاومت ماریوپل در خلیج ازوف به عنوان مرکز فرماندهی نیرو دریایی اوکراین.
ج) فاز دوم: با تکمیل شدن این دو مرحله ظرف یک هفته الی ده روز کیف به طور کامل محاصره و نبرد کیف با سقوط دولت زلنسکی پایان مییابد. در این طرح همچنین پیشبینی ترور یا فرار زلنسکی و در نتیجه سقوط دولت کیف صورت گرفته بود. همچنین با سقوط دولت در کیف مسیر برای روسیه به منظور تصمیمگیری به منظور توقف عملیات یا حرکت به سوی غرب اوکراین فراهم میشد که در نهایت با عدم توفیق هر سه فاز این عملیات هنوز چنین مهمی صورت نگرفته است.
به نظر میرسد روسها در نتیجهگیری از این سه فاز خود به شدت ناکام ماندند. ازجمله طبق فاز اول عملیات هلیبرن روز اول نبرد به منظور تصرف شهرکهای شمالی کیف و نیز فرودگاه گوستومل منجر به برقراری سر پل مطمیئنی برای نیروهای روس نشده است. همچنین عملیات نیروهای نفوذی واحدهای نخبه واحد الفا زیر فرماندهی سازمان جی.ار.یو ارتش روسیه به منظور نابودی ساختار فرماندهی در پشت خطوط مدافعان و ترور احتمالی زلنسکی نیز نتوانستند به اهداف خود دست یابند و عمده نیروها در نبردهای پشت جبهه از دست رفتهاند.
به هر صورت روسها در این عملیات مشکلات متعددی را به نمایش گذاشتند. به گزارش رویداد۲۴ این مشکلات شامل طیف وسیعی از مشکلات مرتبط با ساختار کنترل – فرماندهی، لجستیک، پشتیبانی رزمی ۲۴ ساعته، اطلاعات میدان نبرد، ارتباطات و در نهایت ضعف در نبرد مدرن و تشخیص عناصر نبرد مدرن توسط نیروهای مسلح روسیه هستند.
همچنین روسها در تشخیص زمان انجام عملیات نیز به شدت دچار اشتباه شدند. به این معنی که زمان انجام عملیات را با تقویم آب و هوایی خود هماهنگ نکردند و در نتیجه درست در زمانی دست به تهاجم زدند که به دلیل شرایط اقلیمی و جغرافیایی و آب شدن یخها منطقه کلا در گل و لای فرو رفته و در نتیجه ارتش زرهی روسیه نتوانست از فرصت زمانی خود با توجه به قدرت اتش برتر خود حداکثر استفاده را کند. در این بین فقدان عناصر مهندسی رزمی (پشتیبانی رزمی) نیز بر مشکلات روسها افزود.
در سمت مقابل، اما نیروهای مسلح اوکراین با وجود غافلگیری نسبی توانستند نسبتا حرکت زرهی روسها را خوب مدیریت و از قرار گرفتن برتری هوایی به نفع روسها جلوگیری کنند. همچنین نیروهای اوکراینی با کمک اطلاعاتی متحدان غربی توانستند با عملیاتهای تاخیری نیروهای روس را در محورهای دلخواه کانالیزه کنند که نتیجه این مسئله بالا رفتن تلفات نیروهای روس و در نتیجه از دست رفتن مومنتوم حرکت زرهی روسها در شرق و شمال اوکراین شده است.
در این میان از دست رفتن حداقل ۵ ژنرال بلند پایه و تعدادی از افسران ارشد عملیات روسیه از جمله معاون فرماندهی ناوگان دریای سیاه روسیه در نبردهای ماریوپل را میتوان ناشی از به هم ریختگی مطلق در ستاد عملیات روسها در برابر نظم نسبی حاکم بر نیروهای اوکراینی دانست. حضور نیروهای داوطلب مخصوصا از میان دولتهای عضو ناتو که عموما نیروهای ویژه این کشورها هستند، این فرصت را برای ناتو ایجاد کرده است که با نحوه جنگیدن روسها از نزدیک آشنا شوند.
به صورت کلی نبرد روسیه در اوکراین مطابق پیشبینیهای روسها پیش نرفته است. این در حالی است که حتی بدبینترین ناظر بین المللی نیز تصور چنین شرایطی را در جنگ احتمالی نمیکردند، چرا که روی کاغذ استعداد رزمی روسها نسبت به اوکراین هشت به یک برآورد میشد و قدرت آتش برتر روسها توان مقاومت اوکراینیها را به شدت کم برآورد میکرد. اما این نبرد نشان داد که به کارگیری آیتمهای نظامی چه در بعد نرمافزاری و چه در بعد سختافزاری میتواند حتی بزرگترین قدرتهای نظامی را نیز با مشکل مواجه کند.