رویداد۲۴ رضا براهنی, (Reza Baraheni) زاده ۲۱ آذر ۱۳۱۴ در تبریز, شاعر، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی بود که در فروردین ۱۴۰۱ در ایام عید نوروز در سن ۸۶ ساگی در کانادا درگذشت. او که دارای مدرک تحصیلی دکتری رشته ادبیات از دانشگاه ترکیه بود، عضو پیشین کانون نویسندگان ایران و همچنین رئیس سابق انجمن قلم کانادا بود. ایشان پدر اکتای براهنی کارگردان سینما و همسر ساناز صحتی بازیگر است.
در سالهای اخیر براهنی به آلزایمر مبتلا شده بود. او یکی از چهرههایی بود که در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران با جلال آل احمد همکاری داشت. آثار او به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شدهاست.
رضا براهنی در ۲۱ آذر ۱۳۱۴ در تبریز به دنیا آمد. او در کنار درس خواندن و تحصیل به ناگزیر کار میکرد. در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت، سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجهٔ دکتری در رشتهٔ خود به ایران بازگشت.
پس از بازگشت به ایران از آبان ۱۳۴۳ با سمت استادیاری در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد و در اردیبهشت ۱۳۴۷ به سمت دانشیاری ارتقا یافت.
مرحوم براهنی هنگام تحصیل در ترکیه با آنجلا مارنگوزیدی ازدواج کرد و این ازدواج چندان طول نکشید و در سال ۱۳۴۶ به طلاق منجر شد. در سال ۱۳۵۰ براهنی با ساناز صحتی، یکی از دانشجویانش در دانشگاه تهران، ازدواج کرد. ازدواجی که تا امروز ادامه دارد و دو پسر به نامهای ارسلان و اُکتای ثمره آن است. ساناز صحتی علاوه بر فعالیت در حرفه ترجمه، سابقه بازیگری در فیلمی از پوران درخشنده با نام «زمان از دست رفته» را دارد و مادر اکتای براهنی کارگردان جوان «پل خواب» هم هست.
استاد براهنی تا زمان حضور در ایران چند دوره کارگاه نقد، شعر و قصهنویسی برگزار کرد که از مشهورترین شاگردان او در آن کارگاهها میتوان به شیوا ارسطویی، هوشیار انصاریفر، شمس آقاجانی، روزبه حسینی، عباس حبیبی بدرآبادی، مهسا محبعلی، سیدعلیرضا میرعلینقی، فرخنده حاجی زاده، ناهید توسلی، ایرنا محیالدین بناب، رؤیا تفتی، رزا جمالی، احمد نادعلی، رضا شمسی، علی ربیعی وزیری، پیمان سلطانی و… اشاره کرد که باعث شکلگیری یک جریان در دههٔ هفتاد شمسی شدند.
از جمله مشهورترین آثار رضا براهنی کتاب «خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» است، اثری که هم شامل برخی اشعار و هم دیدگاههای او در زمینه شعر میشود. «اسماعیل» و «ظلالله» دیگر کتابهای مهم او در حوزه شعر هستند.
طلا در مس، از مهمترین و معروفترین آثار این منتقد ادبی است، خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟ رازهای سرزمین من و … از کتابهای او بوده است. او آثاری از نویسندگان بزرگ نظیر آنتوان دوسنت اگزوپری، ایو آندریچ، ویلیام شکسپیر، کالروماریا فرانزرو، ماکسیم رودنسون و دیوید کات را ترجمه کرده است.
مرحوم براهنی در سال ۱۳۵۱ برای تدرس ادبیات به آمریکا رفت و پس از چندی به ایران برگشت و دوباره در سال ۱۳۵۳ به آمریکا رفت و در سال ۱۳۵۶ برندهٔ جایزهٔ بهترین روزنامهنگار حقوق انسانی شد. او در دهه ۷۰ برای همیشه از ایران به کانادا مهاجرت کرد و در کنار همسرش بیش از ۳۰ سال مقیم کانادا بود
خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟ نخستین بار در سال ۱۳۷۴ به چاپ رسید. این کتاب دربرگیرندهٔ دو بخش است. بخش نخست، خطاب به پروانهها، از صفحهٔ ۷ تا صفحهٔ ۱۲۰ شامل شعرهای رضا براهنی است و بخش دوم، چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟
او با این مجموعه شعر جریان شعر پست مدرن ایران را آغاز کرد و تحولی را در شعر دههٔ هفتاد ایران ایجاد نمود.
اکتای براهنی، کارگردان سینما و فرزند رضا براهنی، در صفحه اینستاگرام خود نوشت: به تاریخ ۵ فروردین ۱۴۰۱ پدرم رضا براهنی جهان را ترک و به دیدار آفتاب شتاب کرد. رضا براهنی از اواخر دهه هفتاد خورشیدی در تورنتوی کانادا اقامت داشت.
آهوان باغ (۱۳۴۱)
جنگل و شهر (۱۳۴۳)
شبی از نیمروز (۱۳۴۴)
مصیبتی زیر آفتاب (۱۳۴۹)
گل بر گسترده ماه (۱۳۴۹)
ظل الله (۱۳۵۸)
نقابها و بندها (انگلیسی) (۱۳۵۶)
غمهای بزرگ (۱۳۶۳)
بیا کنار پنجره (۱۳۶۷)
خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟
اسماعیل (۱۳۶۶)
آواز کشتگان
رازهای سرزمین من
آزاده خانم و نویسندهاش، ناشر: انتشارات کاروان
الیاس در نیویورک
روزگار دوزخی آقای ایاز
چاه به چاه
بعد از عروسی چه گذشت
طلا در مس
قصهنویسی
کیمیا و خاک
تاریخ مذکر
در انقلاب ایران
خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟
گزارش به نسل بی سن فردا (سخنرانیها و مصاحبهها)
دریافت تندیس چهرههای شاخص شعر آوانگارد (۱۳۹۵)
برنده جایزه ادبی یلدا برای یک عمر فعالیت فرهنگی در زمینه نقد ادبی، (۱۳۸۴)
برنده جایزه بهترین روزنامهنگار حقوق انسانی (۱۳۵۶)
در ادامه شعری از این استاد فقید میخوانیم:
حالا مرا دوباره بخوابان
در زیر آفتاب بخوابان
از دیگران جدا بخوابان
تنها بخوابان
و در کنار حفره گنجشکی بخوابان
از پشت سر بیا و نگاهم کن
اینجا
آری همینجا مرا بخوابان.
رفتم که رفتن من عین رفتن من باشد
و فرق داشته باشد با رفتن آندیگران
حالا تو فرق روح مرا با ناخنهایت واکن.
من عاشق فرق سرم
آیینه را هم بر روی من بخوابان
اغمای آنسوی مردن چقدر خوب جزء به جزیی دارد
حالا من از تو میروم و تو میروانیام
تقسیم من به سوی نیست شدن مثل خواب
زبان که در سکوت صداهاست
و حالا بیبازگشتگیام را کامل کن دیگر نیاوران خوابیدهام.
منبع: حرف تازه