رویداد۲۴- فیلم "نیمه شب اتفاق افتاد" به کارگردانی تینا پاکروان و با بازی حامد بهداد، رویا نونهالی، آتیلا پسیانی و ستاره اسکندری در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت. در این نوشتار، پس از بیان خلاصه فیلم، به ارائه نقد محتوایی و فرمی این فیلم میپردازیم.
*** خلاصهٔ داستان فیلم "نیمه شب اتفاق افتاد"
زیبا ( با بازی رویا نونهالی)، زن میانسالی است که به همراه امیر، پسر نوجوانش زندگی کرده و در یک باغ ویژه مجالس به عنوان آشپز مشغول به کار است. پس از آن که خواننده باغ به دلیل ازدواج از این کناره میگیرد، صاحب باغ یعنی پرویز (آتیلا پسیانی) خوانندهای جدید به نام حسین (با بازی حامد بهداد) به مجموعه اضافه میکند که برادر کوچکتر انسیه (گوهر خیراندیش)، زنی که پرویز از گذشته با او آشنایی دارد، است. حسین که به بیماری غش مبتلا است، با این که صدای خوبی دارد در ابتدا به دلیل خوانندن آهنگهای غمگین و نامناسب برای مجالس عروسی با اقبال مواجه نمیشود اما با راهنمایی زیبا موفق میشود دل پرویز و مشتریان باغ را به دست آورد.
با وجود اختلاف سنی میان حسین و زیبا، حسین به مرور به زیبا علاقهمند شده و از او درخواست ازدواج میکند. با وجود این که زیبا هم به ازدواج با حسین بیرغبت نیست، مخالفت اطرافیان و به خصوص پرویز و انسیه که چیزهایی در باره گذشته زیبا میدانند، مانع این ازدواج می شود و پیگیریهای حسین هم تغییری در ماجرا ایجاد نمیکند تا این که در روزی که حسین به همراه خواهر کوچکترش به خواستگاری رسمی از زیبا آمده، انسیه که از ماجرا مطلع شده خود را به خانه زیبا رسانده و گذشته او را جلوی چشم فرزندش امیر افشا میکند و بیننده متوجه میشود که زیبا در گذشته همسر مردی جانی بوده که مدتی را هم به دلیل همدستی در جرمهای همسرش در زندان گذرانده و پس از اعدام او به خاطر بارداریاش از زندان آزاد شده و به تهران آمده و پرویز به او پناه داده است.
افشا شدن گذشته زیبا اما خللی در تصمیم حسین ایجاد نکرده و او همچنان بر ابراز علاقه به زیبا پافشاری میکند تا جایی که پس از یکی از این ابراز علاقهها در نیمه شب چند روز پس از خواستگاری، حسین با فرزند زیبا درگیر شده و در خلال این درگیری با سقوط از چند پله، کشته می شود.
زیبا و امیر که ابتدا در صدد کمک به حسین هستند پس از این که زنگ چند خانه را به صدا درمیآورند، از شدت ترس از محل حادثه میگریزند. روز بعد به زیبا خبر میدهند که حسین شب گذشته به علت عود کردن بیماریاش از روی پلهها سقوط کرده و مرده است و انسیه که به علت فاش کردن راز زیبا، خود را مقصر مرگ برادرش میداند و فکر میکند آه زیبا او را گرفته، از زیبا عذرخواهی میکند. در پایان اما زیبا تصمیم میگیرد که وقوع این حادثه را خودش به گردن بگیرد تا عذاب وجدانش آرام شود.
*** پیامهای اصلی و فرعی فیلم
فیلم "نیمه شب اتفاق افتاد" با نمایش یک عشق نامتعارف میان زنی بیوہ و پسری جوان، در پی آن است که از احساسات و تمایلات و تجارب نامتعارف دفاع کند و به آنها مجوز بروز و ظهور دهد. از سویی در ترسیم این عشق نامتعارف، سیمای مادرانه زنی را نشان دهد که میکوشد میان خواستههای شخصی و عاطفه و جایگاه مادرانهاش، تعامل و تعادل برقرار کند. اما اگر از رویکرد همدلانه با کارگردان فیلم فاصله بگیریم در نظر گرفتن دیگر مؤلفهها و نکات فیلم پیامهای دیگری را منتقل میکند که چندان با پیامهای اصلی و آشکار آن همخوانی ندارند. پایانبندی فیلم در ارتباط با کلیت و جزئیات داستان، کلیدی است در فهم این پیامها.
در این فیلم افزون بر ماجرای اصلی که عشق نامتعارف زیبا و حسین است، با سرگذشت زیبا و رابطهٔ مادری و فرزندی او نیز مواجه هستیم و از این رهگذر نقش فرزند او نیز پررنگ میشود که در پایانبندی فیلم نقشی پررنگتر مییابد. شوهر سابق زیبا مردی خلافکار و قاتل بوده و پسرش نیز در نهایت مرتکب قتل میشود. بدین نحو خواسته و ناخواسته سرنوشت پدر در آغاز فیلم به تقدیر پسر در پایان پیوند میخورد و همراه با آوار بدبختیها که علیرغم تلاش زیبا- زن اصلی فیلم - بر سر او نازل میشود، پیامی مبنی بر ناتوانی در برابر تقدیر شوم و به نوعی شر ذاتی (در خصوص پسر) را بیان میکند.
*** ارزیابی محتوایی فیلم
1- القای ناامیدی در فیلم
گذشته "زیبا"، شخصیت نخست زن داستان، بر آینده او و فرزندش سایه انداخته و تا پایان عمر گریبانگیر آنها خواهد بود و حتی معجزه عشق هم نمیتواند آنها را از این تلخی محتوم نجات دهد. سرنوشت تلخ شخصیتهای اصلی که یکی کشته شده و دیگری برای نجات فرزندش قتل را به گردن میگیرد و همچنین نوجوانی که مرتکب قتل شده، نمیتواند هیچ امیدی نسبت به آینده در مخاطب ایجاد کند.
زیبا وضع بدی دارد و این وضع بد با وجود کمک پرویز همچنان ادامه دارد. حسین هم بیکار است. ناچاری میشود در باغ بخواند و نگرانی بیکاری دارد. در پایان فیلم، بدبختی و مصائب زیبا که بیشتر میشود و حسین هم که میمیرد؛ هر دو با وجود امیدی که در دلشان به وجود آمده بود در پایان ناکام میمانند. مخصوصا حسین که با همه تلاشی که میکند ناکام میماند.
"نیمه شب اتفاق افتاد" فیلم تلخ و ناامید کنندهای است. قصه فیلم با آزادی رقص و آواز و سرخوشی آغاز شده و با مرگ و تلخی پایان میگیرد و مخاطب نیز در این سیر نزولی شادی به غم، همراه با فیلم مایوس و مایوستر میشود.
"فرشاد محمدی" درباره فیلم "نیمه شب اتفاق افتاد" گفته است: «خوشبختانه فیلم خوبی از آب درآمده است و بیننده شاهد یک عاشقانه جذاب با روایتی زنانه خواهد بود. این فیلم توانایی و یا به عبارت بهتر شگفتیهایی که یک زن میتواند داشته باشد به خوبی عنوان کرده و دست آخر یک غافلگیری دلنشین هم برای مخاطب دارد.» حال سوال اینجاست که کجای این فیلم عاشقانهٔ جذاب است و کدام غافلگیری، آن هم دلنشین، برای مخاطب اتفاق میافتد؟ کشته شدن حسین به دست امیر و القای شر ذاتی؟ یا دمدستیترین شکل پایانبندی و گردن گرفتن قتل از سوی زیبا؟
عنوان نخستین فیلم یعنی "زیبا؛ یک زندگی کوتاه"، کاملاً رویکرد نومیدانهٔ حاکم بر فیلم را نشان میدهد و حتی در عنوان مجدد فیلم نیز رویکرد سیاه کارگردان مشخص است؛ زیرا عنوان فیلم، به تلخترین ماجرای فیلم که خط پایانی بر همهٔ کورسوهای شکل گرفته میکشد اشاره دارد. نکتهٔ جالب آنجاست که کارگردان فیلم نیز علیرغم اشارات گاهگاه خود مبنی بر رویکرد مثبت به زن و مرد و جامعه در فیلم خود، در برخی صحبتهای دیگر، نگاه سیاهانگار خود را در ساخت فیلم لو میدهد؛ برای مثال، پایان تلخ فیلم را اینگونه توجیه میکند که قصد وی ترسیم "واقعیت" جامعه بوده است نه تصویر عشق در فضایی انتزاعی مجزا از واقعیت. بدین سان نشان میدهد که تصویر جامعه و واقعیت آن در نزد وی تصویری تلخ و به ویژه برای زنان است و رویکرد وی نقد سنتهای اجتماعی است.
2- ناتوانی از تغییر سرنوشت
از سوی دیگر پایانبندی فیلم در خصوص کشته شدن حسین به واسطهٔ فرزند زیبا چنین القا میکند که گویی سرشت بد به طور ارثی و ژنتیک باقی میماند و گریزی از آن نیست؛ چرا که پدر قاتل بوده و پسر هم بدون آن که ارتباطی با وی داشته باشد در نهایت به سرنوشتی مشابه پدرش دچار میشود.
در کنار این موضوع اگر شخصیت زیبا را در نظر آوریم که بهرغم تمام تلاشهای چندین سالهاش برای داشتن یک زندگی سالم و بیحاشیه و سامان دادن به آن، ناخواسته در گیرودار چنین حوادث غیرمترقبه و هولناکی گرفتار میشود به این نتیجه میرسیم که فیلم پاکروان به جای آن که قدرت یک زن را نشان دهد در واقع وادادگی و استیصال وی را در برابر حوادث ناگوار زندگی نشان میدهد.
3- زندگی غیرسنتی و بازنمایی فقر و فلاکت
"نیمه شب اتفاق افتاد" هرچند در ظاهر به ترسیم فضایی متفاوت از فضاهای شهری و مدرن میپردازد اما در فضای نسبتاً متفاوت خود نیز از شاخصههای سبک زندگی سنتی فاصله میگیرد و آنها را دچار انحراف میکند.سبک زندگی شخصیتها اغلب در راستای تامین معاش و گذران عمر است و البته در این میان همانند بسیاری از فیلمهای دیگر سینمای ایران، دین و مذهب جایگاهی در آن ندارد. فیلم همچنین فرزند زیبا را به نوعی مزاحم راه وصال زیبا و حسین نشان میدهد و برخلاف آن که قصد دارد بر رابطه مادر-فرزندی تأکید کند در نهایت در این کار نیز ناتوان میماند.
ترسیم فیلم از معماری سنتی تنها در جهت نشان دادن فقر و فلاکت است و سایر مشخصههای سنتی را نیز در خدمت نمایش فقر و فلاکت به کار گرفته است. ایده اصلی فیلم نیز بر عدول از هنجارهای سنتی استوار است؛ به عنوان مثال عشق نامتعارف یک جوان به زنی بیوه با فرزندی نوجوان، موارد دیگری چون کسب درآمد از طریق خوانندگی در مجالس عروسی توسط قهرمان فیلم نیز در همین چرخه معارضه با سبک زندگی سنتی و اسلامی قرار میگیرد.
4- بازنمایی نامتعارف از حجاب و عفاف
در بخشی از فیلم، شخصیت زیبا، روسری خود را کاملا برمیدارد و فیلمساز تنها به مات و فلو کردن تصویر او اکتفا میکند که اتفاق جدیدی در سینمای ایران در مقوله حجاب محسوب میشود. در طول فیلم حسین و زیبا از هر فرصتی برای تنها شدن و اختلاط با یکدیگر استفاده میکنند. رابطهٔ میان فردی در این فیلم میان افراد با کنایه است چه کارگران رستوران چه پرویز و زنش و چه انسیه و اقوامش (شیرین و حسین).
در طول فیلم مشخصا به این موضوع اشاره میشود که رابطهای میان پرویز و انسیه وجود داشته که منیر (زن پرویز) از آن نگران است و نمیگذارد پرویز و از با یکدیگر تنها بمانند. در ابتدا که حسین وارد تالار میشود ناشیانه به زیبا ابراز علاقه میکند و هیچ حیایی در چهره زیبا مشاهده نمیکنیم که نشان از خجالت کشیدن او باشد. در جای دیگری از فیلم وقتی حسین غش میکند تنها زیبا نگران اوست و وقتی همه دور او جمع میشوند به نحو احمقانه و بیمنطقی ناگهان همه به بهانههای مختلف پراکنده میشوند و زیبا را بالای سر او تنها میگذارند؛ حتی پرویز که درخصوص زیبا غیرت و نگرانی دارد، کارگر باغ را با عتاب بیرون میفرستند و خودش نیز در نهایت زیبا و حسین را تنها میگذارد.
5- غلبهٔ رویکرد فمنیستی
صرف انتخاب یک زن به عنوان سوژهٔ اصلی فیلم را نمیتوان نشانه و دال بر رویکرد فمنیستی فیلم دانست. اما این انتخاب در کنار دالها و نشانههای دیگر نشان میدهد که فیلم خواسته و ناخواسته به سویهها و فمنیستی پرداخته است. در عین حال کارگردان فیلم به چنین موضوعی اعتقاد ندارد: «به هیچ وجه نگاه فمنیستی نداشتم. چون اصلا اعتقادی به این تفکر ندارم. به نظرم فمنیست جنبشی بود که زنان را گرفتار دو وجهی بودن کرد و نتیجهاش این شد که ما امروز هم در خانواده به عنوان یک زن میجنگیم، در اجتماع، در واقع فقط وظایفمان بیشتر شده و دنبال حقوقمان میگردیم. در این دو فیلم مردان قصههای من مردان بسیار نازنینی هستند. مردانی ارزشمند، قابل احترام، ایثارگر و جنگنده اما برای زندگی. زنان فیلمهایم هم بنا به رسم و سنت سینمایی، زنان تو سریخور یا فریب خورده نیستند.»
اما بر خلاف این ادعا که وی میخواهد قوت شخصیت زن را در جایگاه مادر و معشوق نشان دهد در حقیقت فلاکت وی را از کودکی تا جوانی و میانسالی نشان میدهد و این که به رغم مقاومت و تلاش، نهایتاً نوشت او به بدبختیهای پیدرپی ختم میشود. شخصیت زیبا به علت زن بودن تحت ظلمهای فراوان بر گرفته و میگیرد. او که در گذشته در عین بیگناهی به عنوان شریک جرم همسر جنایتکارش به زندان افتاده، نمیتواند به عشقش دست پیدا کند و در نهایت مجبور میشود قربانی مرد دیگری (فرزندش امیر) قرار گیرد. به نظر میرسد که در برابر فمنیسم فیلم تا حدی به وجوه مادرانه میپردازد اما باز هم زن را مظلوم نشان میدهد به طوری که علی رغم سعی او در حفظ تعادل میان وجوه مادرانه و زنانه باز هم شکست میخورد و مظلوم و بدبخت میماند.
همهٔ بدبختیها سر او آوار میشود و وضعیتش بدتر از قبل میشود: از جوانی بیوه شدن و به تهران آمدن، بیپناهی و بیسرپناهی، به زندان افتادن شوهرش، در تنهایی و سختی بچهاش را بزرگ کردن و آخر سر هم بدنامی عشق و بعدش مشکل پسرش برای مرگ حسین؛ از سویی عنوان نخستین فیلم (زیبا؛ یک زندگی کوتاه) کاملا رویکرد فمنیستی فیلم را نشان میدهد و این که علت تعویض عنوان هم هراس از متهم شدن به رویکرد فمنیستی بوده است.
***ارزیابی فرمی فیلم
فیلمنامهٔ "نیمه شب اتفاق افتاد" پر از حفره و ضعف است. حسین بدون هیچ پیش زمینه و اتفاقات سریالی، ناگهان عاشق زیبا می شود. سلسله اتفاقاتی که باید اطراف حسین بیفتد را نمیبینیم تا بفهمیم او عاشق شده و به کسی علاقه مند است. شروع عاشقانهای که به شدت کلیشهای و دم دستی است: حسین وارد آشپزخانه میشود و برای زیبا نیمرو تهیه میکند، در شرایطی که اطرافشان پر از غذاهای مختلف است تا به نحوی ناشیانه رفتار نامتعارف این دو عاشق و معشوق را نشانی از عشق نامتعارفشان جلوه دهد. شروعی که با رساندن زیبا به منزل ادامه مییابد و همین محبت کوتاه و ساده زیبا را برافروخته و علاقهمند میکند که دست و پایش را گم کند و جایی دیگر از حسین بپرسد: «چرا انقدر هوامو داری»! در این لحظه این سوال پیش میآید که آیا یک زن بیوه که 14 سال تنهایی کشیده به این راحتی دست و پایش را در مقابل یک جوان گم میکند؟ در این سن خانمها هر یک برای خود اصول و عقایدی دارند و هرگز روی آنها پا نمیگذارند و به خط قرمزها حتی نزدیک هم نمیشوند؛ چه برسد به این که رد کنند.
زیبا در برابر حسین هیچ مقاومتی از خودش نشان نداد و اصلا مخالفتی نکرد. او یکبار هم به حسین نه نگفت. به نظر میرسد فیلمنامه این فیلم کار چندانی برای نویسنده نداشته و وقت او را اصلا نگرفته چرا که بسیار مبتدی و بی هیچ ترفندی نوشته شده است.
حسین به مناسبتهای مختلف ترانههای قدیمی را میخواند و بدون گذراندن هیچ تجربه زیستی، پیدرپی به زیبا ابراز علاقه میکند. نوعی کنش و واکنش رفتاری که حتی در سطح سینمای عامهپسند قصهگو هم قابل قبول نیست. پایانبندی فیلم از ضعفهای اساسی فیلم است و موردی چون سقوط از پلهها در سینما بسیار کلیشهای است. این پایان بندی عجیب و غریب، باورناپذیر است و برخلاف تصور خام کارگردان این سقوط نه "غافلگیری دلنشین" برای مخاطب بلکه سقوط پایانی فیلم است که از همان ابتدا سیر قهقراییاش را آغازیده است.
حفرههای فیلمنامه با حجم وحشتناک موسیقی و بازی دلخراش حامد بهداد سبب شده است که موسیقی در فیلم "نیمه شب اتفاق افتاد" خود را در حد یک تجربهٔ تفننی پایین بیاورد و تعجب مخاطب را از حضور چنین فیلمهایی در بخش سودای سیمرغ برانگیزد.
*** جمع بندی نکات فیلم
فیلم "نیمه شب اتفاق افتاد" یک درام عاطفی است با سوژه عشقی نامتعارف که از آغاز، پایانش مشخص است. قهرمان داستان مانند کارگردان اثر، یک زن است که مورد ظلم قرار گرفته و خواهد گرفت. فیلم رگههای فمنیستی در خود دارد و پایانش از همان شکلگیری رابطه میان زیبا و حسین قابل حدس است. محتوای فیلم ابعاد مثبتی مانند عدم قضاوت بر روی انسانها با توجه به گذشته آنها و نیز اهمیت رازداری را هم بیان می کند و همچنین نشان می دهد که "عاقبت گرگ زاده گرگ شود!"
از بعد فنی هم میتوان گفت که فیلمنامه اثر با وجود آن که قصه بکر و جدیدی برای رو کردن ندارد اما قابل قبول است و پتانسیل همراه کردن مخاطب تا انتهای اثر را دارد. ضمن این که کارگردانی فیلم هم با توجه به این نکته که این فیلم دومین تجربه فیلمسازی کارگردانش است، میتواند تا حدی مورد قبول واقع شود. تنها نکتهای که درباره این اثر باقی میماند، تلخی بیش از اندازه انتهای آن است که فیلم را همانند نیمه شبی که واقعه انتهایی قصه در آن رخ میدهد، تیره و تار میکند. همچنین سکانس نهایی فیلم و عمل انتهایی "زیبا" در معرفی خودش به عنوان قاتل حسین، دلیل منطقی ندارد و این سوال را در ذهن مخاطب زنده میکند که اگر دلیل این عمل نجات جان فرزند نوجوان است که اصولا گیر افتادنی در کار نبوده و اگر به دلیل روشن شدن حقیقت چنین کاری را صورت میدهد، پس از این اعتراف دروغ، باز هم حقیقت امر پوشیده باقی خواهد ماند!
با توجه به رویکرد فیلم که در بالا به آن اشاره شد٬ وزارت فرهنگ و ارشاد باید از اکران فیلمی که به صراحت رویکرد فمنیستی د ارد و سعی دارد مسئله حجاب و عفاف را به صورت نامتعارفی بازنمایی کند مجوز ندهد اما این فیلم هم باز مهر تاییدی بر مجوزهای وزارت ارشاد به فیلمهای سخیف است. به نظر میرسد مجلس شورای اسلامی٬ به ویژه کمیسیون فرهنگی باید نظارت بیشتری را بر عملکرد وزارت ارشاد داشته باشند و نمایندگان مردم ریل سینمای کشور را در مسیر آثار اسلامی و ایرانی قرار دهند.
*سراج 24