در جوابیه سوم عباس سلیمی نمین به دبیرکل حزب کارگزاران آمده است:
باسمه تعالی
جناب آقای غلامحسین کرباسچی!
باسلام، همان گونه که بر بسیاری از خوانندگان مطالب رد و بدل شده میان بنده و شما کاملاً روشن شده است، از طرح این مباحث هرگز قصد افزودن مجادله سیاسی تازه ای بر دیگر مجادلات سیاسی غیرسودمند متداول در جامعه را نداشته ام؛ زیرا حرمت قلم را فراتر از آن می دانم که آن را در خدمت منازعات تأسف بار گروهی و قبیله ای قرار دهم. هدف از دعوت جناب عالی - که امروز با هر پیشینه ای، در رأس یک تشکیلات سیاسی، اقتصادی و رسانه ای قرار گرفته اید- به گفت و گویی رو در رو پیرامون عملکرد گذشته و حال شهرداری تهران، کمک به روشمند کردن تشخیص هنجارها و ناهنجارها در جامعه است. متأسفانه در شرایط کنونی هر بنگاه اقتصادی و سیاسی مبادرت به تأسیس خبرگزاری، سایت، روزنامه، مجله و سایر وسایل ارتباطاتی مدرن انحصاری نموده تا به محض بروز تخلفی، بتواند با یاری جستن از آن ها و برچسب هایی همچون «برخورد جناحی» فضا را غبارآلود کند تا تشخیص حقیقت حتی برای قشر نخبه نیز سخت گردد. یک دانشگاه که سال هاست کارکردی بنگاه گونه دارد و در پس زمینه کار علمی اساتید و دانشجویان آن، به مثابه یک حزب فراگیر، کار سیاسی و اقتصادی ناسالم را پی می گیرد بر خلاف عرف رایج در جهان و حتی داخل کشور صاحب دو روزنامه سراسری و روزنامه های عدیده شهرستانی، خبرگزاری، سایت و ... است. آیا انتظار دارید خوانندگان بپذیرند که هدف این بنگاه نیز چون شما این است که: «چند روزنامه نگار بیکار نباشندو زندگی کنند.» و در این میان امثال بنده چشم دیدن این میزان بزرگواری بزرگمردانی را نداریم که حجم تخلفات و ظلم هایشان بر اقشار مختلف جامعه به ویژه قشر دانشجو در دو تحقیق و تفحص مجلس در سال های 1383 و 1394 به عیان آمده است؟! در کجای جهان یک دانشگاه همچون بنگاه عمل می کند تا ضمن به خدمت گرفتن مدیران پر مسئله ای چون آقای سعید مرتضوی در قوای سه گانه صدای هر منتقدی را با توپخانه های رسانه ای خود در نطفه خفه کند؟ با کمال تأثر و تأسف باید اذعان داشت که عده ای در دو طیف سیاسی مهم کشور مأوا گزیده اند و به لطایف الحیلی اجازه نمی دهند فضای تشخیص برای مقابله با کژی ها و مفاسد شفاف گردد.
جناب آقای کرباسچی! در شرایطی که شما و دوستانتان به نتیجه تحقیق و تفحص مجلس، دستگاه قضا و به طور کلی به قضاوت دستگاه های رسمی نظارتی و بازدارنده تن نمی دهید و به سهولت با یک برچسب «برخورد جناحی» در مقام تطهیر خود بر می آیید آیا پیشنهادی بهتر از این باقی می ماند که در نشریات تحت مدیریت خودتان محققانه و مستدل به بررسی عملکردها بپردازیم؟ البته همان گونه که اشاره شد، در جناح مقابلتان آقای احمدی نژاد نیز به همین شیوه تمسک می جوید. این عملکرد ناصواب، نظارت اجتماعی برکارکرد مسئولان و دست اندرکاران را تا حد صفر تنزل داده است. در مورد یک اتفاق، مردم آن چنان با اظهارات و موضع گیری های متناقض و متعارض فراوانی مواجه می شوند که باید به آنان حق داد که دچار سردرگمی در تشخیص حقیقت شوند. بنده بعد از این که مطالبی توسط دوست گرامی تان آقای حکیمی پور در اختیار یکی از سایت ها قرار داده شد از شما خواستم تا در گفت و گویی رسانه ای به بررسی صحت و سقم ادعاهای مطرح شده در ارتباط با عملکرد مدیریت کنونی شهرداری بپردازیم و اگر مطلبی را خلاف یافتیم اعلام کنیم و اگر وارد دانستیم محکوم نماییم. متأسفانه این پیشنهاد نه تنها مورد قبول واقع نشد بلکه غیرمنصفانه و به دور از مروت و مردانگی درصدد القای این امر برآمدید که بنده در مقام دفاع از آقای قالیباف برآمده ام.هیچ اکراهی ندارم که به صراحت اعلام کنم شهردار کنونی را بر اساس واقعیت های پیش رو یکی از مدیران قوی کشور می دانم اما همزمان معتقدم مدیران قوی از مسیر خدمتگزاری به ملت خارج نمی شوند اگر نظارت اجتماعی و رسمی دقیقی بر عملکرد آن ها صورت گیرد. به زودی نتیجه بررسی سازمان دیده بان شفافیت و عدالت در مورد آن چه پیرامون عملکرد مدیریت کنونی شهرداری تهران مطرح شده انتشار خواهد یافت و جامعه در مورد سختگیرانه بودن آن به قضاوت خواهد نشست. بهترین خدمت به مدیران کارآمد آن است که آنان را به قانون مقید سازیم؛ زیرا «قانون» قابل اتکاترین ضامن صیانت از منافع عموم ملت به حساب می آید.
جناب آقای کرباسچی! جناب عالی تاکنون هیچ گونه نظارتی بر عملکرد خود را نپذیرفته اید و بر محکومیت خود در محاکم قضایی برچسب «برخورد جناحی» زده اید. دعوت مرا برای گفت و گو و بررسی مسائلی که ناشی از ایستادگی تان در برابر قوانین کلان شهری است را نمی پذیرید. حال پیشنهاد دیگری دارم: شما نیز بیایید همچون آقای قالیباف داوری سازمان دیده بان شفافیت و عدالت را بپذیرید و رسماً از این نهاد مدنی دعوت نمایید تا به بررسی منشأ اموالی بپردازد که اکنون به اتکای آن یک جریان سیاسی و رسانه ای را اداره می کنید. عملکرد و سوابق برادر ارجمندمان دکتر احمد توکلی به عنوان مدیر این نهاد مدنی هیچ گونه توجیهی را برای جلوگیری از شفاف سازی این مسئله، موجه نخواهد ساخت.
جناب آقای کرباسچی! در آخرین فراز نامه تان از آن جا که بر ضعف منطق خود وقوف کامل داشته اید، برای تخریب طرف مقابل به طرح مسائل شخصی پناه برده اید. ای کاش در این کار هم صادق بودید و به تحریف تاریخ نمی پرداختید. اولاً عضویت این جانب در مقطعی از فعالیت اجتماعی ام در انجمن حجتیه چه ارتباطی به بحث های فی ما بین دارد؟ بنده برای مقابله با فضای غبارآلود سیاسی که عملاً کار مبارزه با فساد را ناممکن می سازد پیشنهادی خدمت شما ارائه دادم؛ زیرا بر این باورم که تا عزم ملی در این زمینه شکل نگیرد توفیق چندانی در این مسیر به دست نخواهد آمد و نیز معتقدم متأسفانه افرادی که از شفاف سازی گریزانند با کار رسانه ای مخرب خود شرایطی را رقم زده اند که امکان نزدیک شدن نیروهای سالم طیف های مختلف به یکدیگر و شکل گیری عزم ملی در مبارزه با فساد فراهم نگردد. حال در این میان جناب عالی ناگهان به طرح این موضوع پرداخته اید که بنده از سال دوم تا چهارم دبیرستان عضو انجمن حجتیه بوده ام. ممکن است بفرمایید این موضوع چه ربطی به بحث کنونی ما دارد؟!
ثانیاً، لازم است به استحضار جناب عالی برسانم که بنده در سال چهارم دبیرستان (نظام قدیم) تحت تأثیر مطالعه آثار مرحوم دکتر شریعتی و شرکت در کلاس های درس آیت الله خامنه ای به مواضع سیاسی این انجمن اعتراض کردم و از آن اخراج شدم. در سال 52 نیز در امتحان اعزام دانشجو به خارج قبول شدم و برای ادامه تحصیل به انگلیس رفتم. پسرعموی گرامی تان آقای مهدی کرباسچی که در دوران مدیریت شما بر شهرداری تهران ریاست شرکت همشهری را به عهده داشتند، همدوره بنده در انجمن حجتیه بودند و با مواضع این گروه مشکلی پیدا نکردند می توانستند منبع خوبی برای تحقیق شما باشند .
ثالثاً بنده در اوج انقلاب به همراه همسر و فرزند نوزادم زینب به ایران بازگشتم و سعی کردم در جریان قیام سراسری ملتم علیه استبداد و سلطه بیگانه حضور مستقیم داشته باشم و به مبارزات دانشجویی خارج از کشور اکتفا نکنم.
رابعاً شما که اکنون با حجتیه های دیروز پیوندی آشکار خورده اید و به تبلیغ اندیشه آنان مشغولید چگونه در اقدامی متناقض به ارتباط کوتاه من با این گروه می تازید؟
اکنون با این توضیحات یک بار دیگر جمله شما که با هدف تخریب بنده بیان فرموده اید را مرور می کنیم: «در اوج انقلاب (سال 1356) با کوله باری از آموزه های انجمن حجتیه راهی انگلیس شدید، و اکنون به زندانیان آن دوره (امثال آیت الله هاشمی رفسنجانی) می تازید، از این چیز ها در انقلاب بوده و هست. خسته نباشی قهرمان مبارزه با فساد».
حتی اگر بنده به قول جناب عالی در سال 56 از ترس مبارزه، ایران را ترک گفته بودم جواب تلاشم برای شفاف سازی فضای اقتصادی و سیاسی کشور توسل به این شیوه تخریبی نبود.اجازه دهید بالاتر از این را بگویم: حتی اگر بنده با انجمن حجتیه درگیر و اخراج نمی شدم (آن هم در سال 49) و مثل بعضی آقایان در عضویت انجمن حجتیه باقی می ماندم و یا در اوج مبارزات ملت به کشور باز نمی گشتم، باز هم جواب یک پیشنهاد سازنده برای مبارزه با فساد، چنین تخریبی نبود.
اما در ارتباط با نقد خاطرات جناب آقای هاشمی رفسنجانی توسط اینجانب - که این هم ازجمله سیئات بنده در پیشگاه جناب عالی محسوب شده است - باید بگویم مشکل شما فقط ادبیات نامناسب نیست بلکه علاوه بر آن دچار فقر اطلاعات تاریخی نیز هستید. سفر من به خارج از کشور برای تحصیل را ذنب لایغفر به حساب می آورید اما سفر های آقای هاشمی به دور دنیا در همین سال ها از نگاه تیزبین! جناب عالی به دور می ماند.بد نیست بدانید ایشان در سال 53 سفری به دور اروپا دارند. مجدداً در سال 54 سفری به دور دنیا را از ژاپن آغاز می کنند و تا کشور های اروپایی ادامه می یابد که از قضا تمامی افراد خانواده در این سفر با ایشان همراه بوده اند. مجدداً در نیمه دوم سال 54 ایشان راهی اروپا و سپس آمریکا می شوند. آیا فکر نمی کنید علی رغم پایین کشاندن سطح بحث به این گونه مسائل پیش پا افتاده نتوانسته اید به نتیجه ای برای شکستن شخصیت حرفه ای و علمی بنده نایل آیید؟
مبارزه اینجانب با مفاسد مدیریت ها از قضا عمدتاً با مدیران مدعی اصولگرایی بوده است؛ مقابله با آقای مهندس میرسلیم (در دوران وزارت ارشاد) به دلیل حمایت از یکی از معاونان متخلفش و دادگاهی شدن موضوع و در نهایت ناگزیر شدن وی به تغییر معاون مذکور، اعتراض به آقای دکتر ولایتی در ارتباط با برخی سفرای دارای لغزش اخلاقی و مالی، مقابله با تخلفات آقای جاسبی زمانی که بر کرسی عضویت شورای مرکزی حزب مؤتلفه تکیه زده بود(البته این مدیر متخلف بعدها با چشاندن مزه مزایای معامله گری به دوستان شما توانست در اردوگاه اصلاح طلبان خیمه بزند.)
جناب آقای کرباسچی! پرونده هایی از این دست که فراوانند ثابت می کنند در مبارزه با فساد به هیچ چیز جز مصالح عمومی پای بند نبوده ام. البته جناب عالی اظهار لطف نموده و فرموده اید: «اگر هیچ دلیلی بر عدم صلاحیت حرفه ای و شکست فاحش روزنامه نگاری وی نبود همین کافی است که ...»
می توانید دلیل چرایی باطل کردن مجوز روزنامه مرا در دولت اصلاحات بعد از لغو اعتبار ارزی تخصیص داده شده به آن و ... از آقای مسجد جامعی جویا شوید. ایشان در ملاقات حضوری به صراحت و با صداقت (در مقام قائم مقام وزیر ارشاد) اعلام داشت مایل نیستند شما روزنامه منتشر سازید. حال صادقانه پاسخ دهید که آیا این مخالفت، به دلیل ناتوانی بنده در امر روزنامه نگاری بود یا بدین خاطر که افراد خاطی چون شما قلم افرادی چون مرا مزاحم می پندارند؟!