زایندهرود اغلب روزهای کسالتآورش را خشک است و همراه با آن، چشمه داستانهایی که در تار و پودش بودند، خشکیده است. چه کسی باور میکند در این زمین چروک خورده، چنان آبی میرفت که میتوانست کسی را ببلعد. حالا همه به جان هم افتادهاند. مردم تمام شهرهایی که به نوعی با زایندهرود ارتباط هستند، همدیگر را متهم به استفاده بیش از حد میکنند.
نمایندههای مجلس، دولت را کمکار میخوانند و میگویند ارزشی که برای ارومیه قائل بوده، برای زایندهرود قائل نیست. در میان این دعواها، حوضه آبی زایندهرود که از کوهرنگ در چهارمحال و بختیاری سرچشمه گرفته، هر روز خشکتر میشود و اگر تزریق آب از طریق فلان کانال و بستن آب روی فلان منطقه نباشد، زایندهرود در اصفهان همان چند صباح هم به خودش آب نمیبیند.
در این میان، مردم اصفهان از همه پرشورتر هستند. هرچه باشد اصفهان را خیلیها به زایندهرود میشناسند و مردم میگویند جاریشدن آب زیر پل خواجو و سیوسهپل مثل جاریشدن روح در تمام شهر است. سروصدای آنها هم از همه بیشتر است. روزنامههای محلی هر روز مطلبی درباره کوتاهی مسئولان و زیادهخواهی استانهای بالادستی آماده چاپ دارند؛ حتی نامه مینو خالقی، نماینده بلاتکلیف این شهر، به نمایندههای مجلس که درباره زایندهرود و بحران کمآبی در این منطقه نوشته شده بهسرعت رسانهای شده است.
در این نامه آمده است: «حوضه زایندهرود، قلمرو وسیعی به مساحت تقریبی42هزار کیلومترمربع را شامل میشود و رودخانه زایندهرود، این حوضه را زهکش کرده و به تالاب گاوخونی ختم میشود. این پایاب حوضه، تالابی به وسعت تقریبی و متغیر 43 هزار هکتار، یکی از ارزشمندترین انواع اکوسیستم آبی کشور است. همانگونه که مستحضر هستید در سالهای اخیر، حقابه زیستمحیطی تالاب بینالمللی گاوخونی تأمین نشده و مفیدترین اکوسیستم طبیعی به خطرناکترین آن تبدیل شده و تداوم این وضعیت، درحالیکه فقط یک درصد از وسعت این تالاب دارای آب است، گاوخونی را به کانون بزرگ تولید ریزگردهای سمی با قابلیت انتقال هزار کیلومتر تبدیل خواهد کرد. این در شرایطی است که سه مرکز استان یزد، اصفهان و شهرکرد در فاصله کمتر از 200 کیلومتری تالاب و صدها شهر و آبادی در استانهای تهران، مرکزی، سمنان، فارس، چهارمحال و بختیاری و یزد در فاصله کمتر از 500 کیلومتری آن قرار دارند.»
تا اینجای نامه خالقی، اینطور مینمایاند که دغدغههای زیستمحیطیاش، محدود به اصفهان نیست اما بههرحال، او کسی است که رأی بسیاری از اصفهانیها را دارد و باید به آنها با تأکید بیشتری اشاره کند. بههمیندلیل هم ادامه داده است: «شوربختانه در سالهای گذشته، کمبود تعهدات تخصیصی، از محل تصرف حقابه دهها هزار کشاورز حقابهدار شرق و غرب اصفهان و سهمابهبران و نیز تصرف حقابه زیستمحیطی تالاب بینالمللی گاوخونی تأمین شده است. تأمین نشدن حقابههای قانونی کشاورزان حوضه زایندهرود، بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عمیقی را پدید آورده که در صورت چارهجویی نشدن بهموقع، پیامدهای غیرقابل پیشبینی خواهد داشت. شایان ذکر است، تداوم و بقای کشاورزی در شرق اصفهان و پایاب زایندهرود، نهتنها لازمه تأمین معیشت مردم منطقه و امنیت غذایی بسیاری از افراد کشور است، بلکه راهکاری برای جلوگیری از پیشروی کویر به سمت مرکز استان است. تا چه زمانی میتوان انتظار داشت مردم دردمند این دیار، نظارهگر رودخانه خشکیده و سفرههای خالی باشند و هر روزه با صدها مشکل اقتصادی، درمانی و اجتماعی دست به گریبان بوده است و صبورانه در آن منطقه باقی بمانند؟ بر حذر باید بود از روزی که این سنگربانان سرزمین، در برابر تهاجم کویر، ناچار به ترک آبادیهایشان شوند و کویر در پشت دروازههای شهر تاریخی اصفهان خیمه بزند.»
حتی حمیدرضا فولادگر هم که برای چهارمینبار نماینده مردم اصفهان در مجلس شده است، به زیادهخواهی مردم شهرهای بالادستی زایندهرود اشاره میکند و میگوید: «اقلیم مرکزی ایران، دورههای متناوب خشکسالی دارد؛ دورههایی که اغلب 10 ساله هستند اما خشکسالی این دوره بیشتر از 10 سال شده و متأسفانه شاهد بحران جدی بارش کم در کل حوضه آبی زایندهرود هستیم اما این همه دلیل خشکی این رودخانه در اصفهان نیست. متأسفانه مدتهاست که رژیم حقوقی آن نادیده گرفته میشود و آن را رعایت نمیکنند. حقابهای که به زایندهرود تعلق دارد به آن سرازیر نمیشود. بسیاری از کشاورزان اصفهانی میگویند تقسیم آب و میزان مجاز برداشت آب برای شرایط معمولی است و وقتی آب کم باشد باید دسترسی همه به همان میزان کم شود نه اینکه کشاورزان استانهای بالادستی همانقدر که قبلا آب برمیداشتهاند، بردارند و فقط ما هزینه کمآبی را بدهیم.»
او در جواب اینکه در مدت بیشتر از 12 سال نمایندگیاش چه کاری برای زایندهرود کرده است، میگوید: «اولا این یک موضوع کلان و ملی است و از دست نمایندههای یک استان کاری که عاجل باشد، برنمیآید اما ما هم به نوبه خودمان تمام تلاشمان را کردهایم. مثلا دولت قبل طرحی را تصویب کرده بود که بخش عمدهای از اختیار زایندهرود به دست استانداری استانهای بالادست میافتاد که ما تلاش کردیم و این مصوبه ملغی شد. همچنین با پیگیریهای مجمع نمایندگان، شورایعالی آب، 6جلسه کامل را به زایندهرود اختصاص داد و منجر به یک مصوبه 9بندی شد. حتی پای سؤال از وزیر را هم امضا کردیم و حالا هم در حال پیگیری کار کانالهای انتقال آب و سایر تمهیداتی هستیم که برای جلوگیری از خشکماندن زایندهرود در دست اجرا قرار دارند اما باید تأکید کنم که دولت باید به این موضوع توجه بیشتری نشان بدهد و مجموعه نظام باید به حوضههای آبی مرکز ایران توجه کند؛ همینطور که برای نجات ارومیه تلاشی همهجانبه رخ داد.»
با وجود اینکه در حرفهای فولادگر هم بارها به نقش استانهای بالادستی در خشکشدن زایندهرود اشاره شد، برخی کارشناسان و فعالان محیط زیست معتقدند که خود اصفهانیها، بزرگترین قدم را برای خشکی زاینده رود برمیدارند و چنانکه آنها میگویند خشکی این رود عزیز، تقصیر دیگران نیست. حسین صمدیبروجنی، دانشیار دانشگاه شهرکرد، یکی از آنهاست. او میگوید: «عمده منابع آب زایندهرود از کوهستانهای بختیاری در زاگرس مرکزی سرچشمه میگیرد. استان چهارمحال و بختیاری با دارابودن 5,7 درصد از مساحت حوضه رودخانه زایندهرود، نزدیک به 80 درصد منابع آب زایندهرود را تأمین میکند ولی سهم برداشت آب این استان، کمتر از 10 درصد منابع آب رودخانه زایندهرود است. این درحالی است که در سالهای اخیر، تبلیغات گستردهای شده که علت اصلی خشکشدن زایندهرود، به برداشتهای بالادست در استان چهارمحال و بختیاری نسبت داده شود. کافی است به آمار 37 ساله اخیر، منتشر شده از سوی وزارت نیرو مراجعه شود که در آن آمده: متوسط دبی رودخانه زایندهرود در محل سد تنظیمی زایندهرود برابر 46 مترمکعب بر ثانیه است. براساس همین آمار، متوسط دبی رودخانه زایندهرود در محل پل زمانخان (که در حوالی مقطع خروجی رودخانه از استان چهارمحال و بختیاری واقع است) برابر 46,4 مترمکعب بر ثانیه است. همینطور که میبینید تفاوت معنیداری بین این دو مقدار وجود ندارد. این نشان میدهد آب مصرفی در محدوده استان چهارمحال و بختیاری، عمدتا از طریق زایشهای مسیر رودخانه تأمین میشود؛ بنابراین نسبتدادن علت خشکی زایندهرود به برداشتها در استان چهارمحال و بختیاری، از اساس فرضیه اشتباهی است.»
او ادامه میدهد: «برای فهمیدن اینکه واقعا چرا زایندهرود با بحران روبهرو است، باید به درون استان اصفهان نگاه کرد. توسعه صنایع در این استان که مطابق با آمایشهای سرزمینی نیست، مصرف آب شرب بیش از حد استاندارد در این شهر، الگوی کشت پرمصرف در بخش کشاورزی، راندمان پایین مصرف آب در بخش کشاورزی، بهرهبرداری بیش از حد از منابع آب زیرزمینی، استفاده بیش از حد از چمن برای فضای سبز اصفهان، اثر منفی طرحهای انتقال آب بینحوضهای و... همه اینها از عوامل در معرض تهدید قرارگرفتن اصفهان و زایندهرود هستند و بدون نگاه و توجه به آنها نمیتوان مشکل این استان را حل کرد.»