باید بگویم که براساس تجربیات من، تماشای اعدام، اثر درمانی ندارد. فردی که به اعدام محکوم میشود دیگر زنده نیست تا بخواهد از اثر درمانی فعلِ مجازات بهرهمند شود و از سوی دیگر، افرادی هم که به تماشای این مراسم مینشینند بهرهای از آن نخواهند برد.
براساس علم روانشناسی میتوان تماشاچیان اعدام را به چند گروه تقسیم کرد؛
عدهای که به خاطر ویژگیهای ژنتیکی خاصی که دارند، احساس همدلی ندارند. در
وجودشان حسی ندارند و نمیدانند و متوجه نخواهند شد که قاتل با این صحنه
چه درد و رنجی را تحمل میکند. این افراد اگر خوشحال نشوند، ناراحت هم
نخواهند شد.
دستهای دیگر از روی کنجکاوی و ماجراجویی پا در چنین مراسمی میگذارند.
البته خیلی از تماشاچیان با دیدن صحنه ترسناک به بیماری اختلال پس از سانحه
مبتلا میشوند.
بايد توجه داشت كه بسياري از اعدامهاي در ملاعام، ريشه در سنت اداره شهرها
داشتهاند و نه اينكه رويهاي قانوني و حتي شكلي در اداره جامعه و كاهش
جرم باشند. در گذشتههاي دور، اعدامها به خاطر نبود كنترلهاي لازم در
برابر چشم مردم و در كوچه و خيابانها صورت ميگرفت اما امروز كه ساز و
كارهاي قضائي، مددكاري، نظامي و انتظامي توانستهاند بار بسياري از
رويكردهاي مدني را به دوش كشيده و در جهت بهبود شرايط اجتماعي گام بردارند،
اعدام در ملاعام ديگر چندان اولويت جامعهشناسي شهري نيست.
با مرور مواردي كه عنوان شد، حال وقت آن است كه به همان سوال نخست برگرديم؛
آيا تماشاي اعدام، روحيه ما را تلطيف كرده و از ارتكاب به جرم باز
ميدارد؟ عدهای که به این مراسمها میروند از نظر سلامت روان مشکل دارند.
این افراد به تصور اینکه به کارناوال و تفریح میروند، پا در چنین
مراسمهایی میگذارند. درواقع افراد با دیدن صحنههای ضداجتماعی، ترسی در
وجودشان ایجاد نمیشود و ادب يا به قول ارسطو، تزكيه نخواهند شد. کسانی که
فیلم خشونتآمیز میبینند به سمت خشونت گرایش پیدا میکنند وای به حالی که
در گوشهای از شهر شاهد ماجرایی وحشتناک باشند. این اعدامها در خانواده
قاتل نیز تأثیر دارد؛ در ماجرایی گرفتار میشوند که خودشان را مبرا از
جامعه میبینند و طلبکار میشوند و خواهان جبران هستند.
*شرق