رویداد۲۴ مهدی توفیقی: ناصر ملک مطیعی در سال ۱۳۰۹ در شهر تهران چشم به جهان گشود، او در رشته تربیت بدنی موفق به دریافت مدرک دیپلم شد و پیش از راهیابی به سینما، به عنوان دبیر ورزش در مدارس شهر تهران فعالیت داشت. ناصر ملک مطیعی پس از ورود به عرصه هنر و سینما در زمینههای تئاتر و دوبله حضور پررنگی داشته است.
ناصر ملک مطیعی، اولین فعایت هنری خود را در سینما با بازی کوتاهش در فیلم «واریته بهاری» به کارگردانی پرویز خطیبی تولید سال ۱۳۲۸ آغاز کرد. دومین تجربه سینمایی ملک مطیعی هم مانند کار اولش چندان طولانی نبود و او با بازی در فیلم شکار خانگی، ساخته علی دریابیگی که در سال ۱۳۳۰ بود، دومین تجربه بازیگری را کسب کرد. نقطه عطف و آغاز پررنگ ناصر ملک مطیعی به بازی در فیلم «ولگرد» به کارگردانی مهدی رئیس فیروز که در سال ۱۳۳۱ ساخته شد، باز میگردد، او با بازی در این فیلم نه تنها به اوج محبوبیت رسید، بلکه موفق شد اولین دستمزد حرفهای حاصل از بازی در فیلم را دریافت کند. پس از درخشش در این فیلم و محبوبیت او، علی کسمایی کارگردان نام آشنای سینمای ایران مرحوم ناصر ملک مطیعی را برای بازی در اولین فیلم رنگی سینمای ایران، یعنی فیلم «غفلت» انتخاب کرد.
به گزارش رویداد۲۴ شخصیت فرید، دختری جوان دارد که مردی را برای ازدواج انتخاب میکند، فرید برای بدست آوردن پول بیشتر وارد باند «سلیم» و همکارانش شده و با همین انتخاب مجبور به سرقت میشود، امام در یکی از شبها که قصد دزدی دارند پلیس متوجه ماجرا میشود و سر میرسد و فرید پابه فرار میگذارد که در هنگام فرار دختری به نام هما آشنا میشود، اما هما با همراهی کردن فرید زندگی او را نجات داده و باعث میشود فرید خلاف را کنار بگذارد.
بیشتر بخوانید: معرفی بهترین فیلمهای سینمایی بهروز وثوقی
جاهلی کلاه مخملی پس از آن که از زندان آزاد میشود با خود قرار میگذارد که دیگر سمت خلاف نرود و آدم سر به راهی باشد. امام دوستان سابقش که در کار خلاف هستند و باعث دستگیری او شده بودند، با صحنه سازی او را در دام حمل مواد مخدر میاندازند، با این هدف که دوباره از شر او خلاص شوند.
کلاه مخملی میگریزد و به روستائی پرت افتاده پناه میبرد، و در آن روستا باتوجه به اینکه به یک جوان روستایی شباهت دارد، با او اشتباه گرفته میشود. جوان روستائی مورد تعقیب قرار میگیرد و دستگیر میشود و از طرفی دیگر کلاه مخملی عاشق دختر کدخدا میشود. کلاه مخملی، گروهی خلافکار را که قصد غارت اموال کدخدا را دارند، به پلیسها تحویل میدهد و با روشن شدن ماجرا تبرئه میشود و با دختر کدخدا ازدواج میکند. پس از این ماجراها جوان روستایی از زندان آزاد شده و با دختری که به آن علاقه داشت، ازدواج میکند.
پدری ثروتمند خودخواه میفهمد که دو پسرش با دخترانی از خانوادههایی متوسط ازدواج کرده اند، پدر در راستای مخالفتش با ازدواج فرزندانش، همسران آنها رنجانده و فراری میدهد، پس از آن دو پسر قصر زرین پدر را ترک میکنند پدر مغرور در تنهایی به یاری مستخدم قدیمی اش متدرجاً واقعیت را درمی یابد و این بار برای جبران اشتباهات گذشته اش، ابتدا به سراغ عروس هایش رفته و پس از آن، پسرها را پیدا میکند و به خانه مجلل خود باز میگرداند.
در سال ۱۳۴۸ اتفاق مهمی در سینمای ایران با فیلم قیصر پیش آمد، فیلم قیصر به اندازهای همه چیزش درست از آب در آمده بود که تمام بینندگان خاص سینما را راضی کرد به طوری که پس از تماشای فیلم نه تنها از جنبه عاطفی با فیلم و شخصیتهایش درگیر شده بودند بلکه از نظر فکری و ذهنی هم با چالشهایی جدی در تفکراتشان مواجه شده بودند.
قیصر با بازی بهروز وثوقی قصد دارد تا قاتلین برادرش فرمان، با بازی ناصر ملک مطیعی و متجاوزین به خواهرش را پیدا کند و آنها را بکشد.
آقا مهدی با بازی ناصر ملک مطیعی، با پروین با بازی مرجان، سرپرست یک پرورشگاه ازدواج میکند، پروین در ازداوج قبلی اش همسر اصغر، برادر مهدی بوده است و مهدی از این موضوع بی اطلاع است و فقط میداند که رقاصهای باعث کشته شدن برادرش شده است.
پروین از اصغر یک پسر داشته است، اما این موضوع را از اقا مهدی پنهان میکند، تا این که جعفر (حسن رضائی) خبر میآورد که هاشم (احمد معینی)، قاتل برادر مهدی یعنی اصغر از زندان آزاد شده است. هاشم با دانستن این موضوع به دنبال اخاذی از پروین است و پروین برای اینکه دهن هاشم را ببندد مجبور میشود از دخل به طور پنهانی به هاشم حق سکوت بدهد.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلمهای سینمایی محمدعلی فردین
به گزارش رویداد۲۴ مهدی ابتدا به شاگرد حجره اش علی (مرتضی عقیلی) شک میبرد، امام به دلیل غیبتهای مکرر پروین، به او شک میبرد و گمان میکند که پروین قصد خیانت به خودش را دارد پس به تعقیب و مراقبت از او میپردازد. مهدی در حاثهای هاشم و پروین را مجروح میکند و با این گمان که آن دو را کشته حجره خود را به علی سپرده و فرار میکند. هاشم پس از این ماجراها پروین را به کاباره میبرد، اما علی ناگهان پروین را دیده و آقا مهدی را از این موضوع با خبر میکند و مهدی برای نجات پروین و فرزندش باز میگردد.