ما در این مقاله درباره شخصیت کنترل گر، اینکه چگونه کنترل گر نباشیم، همسر کنترل گر و مضامینی از این دست با شما صحبت خواهیم کرد.
واژه انگلیسی معادل کنترل گری (control freak) اول بار در دهه ۱۹۷۰ استفاده شد که در آن فلسفه تأکید بر انجام کار خود و واگذاشتن دیگران به انجام کارهای خودشان بروز کرد
.همه افراد دوست دارند بر زندگی و محیطشان کنترل داشته باشند اما اگر این ویژگی برای دیگران آزار دهنده شود؛ یعنی فرد از حالت نرمال فاصله گرفته و تبدیل به شخصیت کنترل گر شده است.
رفتار کنترل گرانه همیشه از روی خود خواهی و تمایل به داشتن تسلط بر دیگران نیست، بلکه در برخی موارد این نوع رفتار ریشه در کودکی افراد دارد. همچنین در اغلب موارد فرد کنترل کننده مشتاق به ایجاد تغییر در خود هستند.
بیشتر بخوانید: افراد کنترلگر چگونه اطرافیان خود را آزار میدهد؟
این افراد به عقاید و افکار دیگران احترام نمیگذارند و مرزهای آنان را رد میکنند. همچنین سوء استفاده کلامی و جسمانی زیادی از دیگران دارند. آنها در بیشتر مواقع بدون آگاهی داشتن از چارچوبهای دیگران عبور میکنند و دیگران را مورد سو استفاده قرار میدهند و میخواهند همه را تغیییر دهند و نظرات خود را به آنها تحمیل کنند.
این افراد بیشتر از کنترل گرهای پرخاشگر دروغ میگویند و دیگران را مجبور به بر داشتن مرزهای خود میکنند و به صورت غیر مستقیم نظرات خود را تحمیل میکنند تا دیگران قواعد آنان را دنبال کنند.
دلایل مختلفی بهعنوان ریشههای ابتلا به شخصیت کنترل گر کشف شده است، عواملی مانند:
حتی اکر خودتان را گول بزنید و اسمش را عشق و توجه بگذارید، باز هم کنترل گری، کنترل گری است؛ چنین همسری بیشتر از آنکه باشد، ترسو است؛ ترس از تنهایی
همسر کنترل گر شما را از همه جدا می کند تا بیشتر تحت کنترل باشید. از همه چیزتان ایراد می گیرد و شما را خالی از اعتماد به نفس می کند و گاه و بیگاه شما را تهدید می کند.
همسر کنترل گر بی نهایت به شما محبت می کند تا با زنجیر محبت شما را اسیر کند و اما در مقابل می خواهند به همه کارهای شما نظارت کنند و همه چیز را تحت کنترل داشته باشند.
کنترل گرها کاملا هوشمندانه راهی برای عذاب وجدان دادن به شما پیدا میکنند و کاری میکنند که خودخواسته تصمیمتان را عوض کنید و به کاری که میخواهند، تن بدهید.همسر کنترل گر، مثل یک کارآگاه حرفه ای حواسش به شما هست.
کنترل گر ها حسود هستند و اسم حسادتشان را غیرت می گذارند.
اول از همه در مواجهه با شخص کنترل گر تا می توانید آرامش خود را حفظ کنید و از اعتقادات خود به صورت آرام و منطقی دفاع کنید. شما باید تلاش کنید تا در موقعیتهای مناسب، درخصوص رفتارهای غلط همسر کنترل گر خود با او صحبت کنید.
البته این گفتگو باید در فضایی صمیمی و در نهایت آرامش صورت بگیرد. شما باید به نکتهای اساسی توجه کنید: وقتی با همسر خود درخصوص رفتارهای کنترل گرانۀ او حرف میزنید، ممکن است او مطالب شما را در گام اول رد کند.
این واقعیتی است که بسیاری از افراد کنترل گر گمان میکنند که خودشان تحت کنترل هستند و برای آنکه از این وضعیت رهایی پیدا کنند، دست به رفتارهای نامناسب میزنند. در اینگونه مواقع باید با نهایت آرامش، مثالهایی از رفتارهای غلط او را به همراه دلایلی قانعکننده، برایش تشریح کنید.
برای درمان کنترل گری فرد باید یاد بگیرد که ذهنش را کنترل کند. ترس هایش را شناسایی کند و سعی در درمان و حل وفصل ترس هایش داشته باشد.
کنترل گرها باید روی احساس امنیت خود کار کنند تا بتوانند بر کنترل گری خود غلبه کنند.
معمولا افراد کنترلگر دو شخصیت متفاوت دارند؛ در روابط اجتماعی آنها بسیار محبوب، شاد و سرزنده و مهربان هستند، اما فقط کسانی که با آنها زندگی کرده باشند خشم، پرخاش و خشونت آنها را میشناسند.
در واقع این نقابی است که او استفاده میکند تا شما را متقاعد کند هیچ کس با او مشکلی ندارد جز شما و این شما هستید که نمیخواهید قبول کنید تا چه اندازه حق با اوست.
برای درمان کنترل گری باید اجازه دهید دیگران خودشان به این نتیجه برسند چگونه باشند. کنترل کردن، دیگران را از شما دور میکند.