صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

شنبه ۰۱ بهمن ۱۴۰۱ - 2023 January 21
کد خبر: ۳۲۲۴۵
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۸ - ۲۳ آبان ۱۳۹۵

مهرعلیزاده: تراکم فروشی شهرداری مثل خون فروشی است

معضل جای پارک در تهران تمامی ندارد.‌ در برخی مناطق پایتخت جای پارک بسان یک کیمیاست.
رویداد۲۴- معضل جای پارک در تهران تمامی ندارد.‌ در برخی مناطق پایتخت جای پارک بسان یک کیمیاست. 

در منطقه‌ای هم که دفتر مهندس مهرعلیزاده بنا شده همین قاعده برقرار بود. ازهمین‌رو مجبور شدیم برای دیدار با مهندس، خودرو خود را دوبله پارک کنیم تا مبادا از زمان مصاحبه کاسته شود. همین مهم باعث شد گفتگو با ایشان با محوریت عملکرد شهرداری تهران آغاز شود. مهرعلیزاده بر این باور است که مدت‌هاست آرامش از شهر تهران رخت بر بسته و نحوه مدیریت مدیران در این موضوع به شدت موثر بوده است. 

او که دوره پیش، جزء کاندیداهای اصلی شهرداری تهران بوده است به بخشی از برنامه‌ها‌ی خود در مورد پایتخت می‌پردازد و هشدار می‌دهد تراکم فروشی شهرداری مثل خون‌فروشی است. مهرعلیزاده همچنین به انتقاد از نحوه نظارت شورای شهر می‌پردازد و می‌گوید اختیارات شهرداری در برخی حوزه‌ها‌ از رئیس جمهور نیز بیشتر است. در ادامه این گفتگو او به مسائل سیاسی نیز می‌پردازد. آنجا که قحط الرجالی اصولگرایان را تایید می‌کند و اشاره دارد که قالیباف باز هم بنای کاندیداتوری دارد. او هرچند ماجراهای اخیردر مورد واگذاری احتمالی املاک را در مورد جایگاه وی موثر می‌داند، اما یقین دارد اگر اصولگرایان آلترناتیوی نیابند مجددا به قالیباف رجوع می‌کنند. 

گفتگوی تفصیلی با محسن مهرعلیزاده، رئیس فدراسیون بین‌المللی ورزش‌های زورخانه‌ای، عضو هیئت مدیره سازمان منطقه آزاد کیش و استاندار اسبق خراسان و رئیس سازمان تربیت بدنی دولت اصلاحات را که در یک ظهر پاییزی انجام شد را در ادامه می‌خوانید.

آقای مهندس! با توجه به اینکه خودتان در سال 92 کاندیدای ریاست شهرداری تهران بودید چرا اصولا برای سیاستمداران این سازمان از جذابیت برخوردار است؟
شهرداری سازمانی است که خدمات آن به مردم دارای ابعاد مختلف است. مسائل اجتماعی، فرهنگی، سلامت و بهداشت مردم در حوزه خدمات شهرداری قرار می‌گیرد. بخش قابل توجهی از عوامل و پارامترهای رشد فرهنگی، رشد اجتماعی و رشد سلامت جامعه در گرو خدمات مطلوب این سازمان است. اینکه چه کنیم که در آینده ساکنان شهر از نظر روحی و روانی سالم باشند، بخش عمده‌ای از آن از وظایف شهرداری است و خدمات شهرداری در این مورد بسیار موثر است. معمولا دستگاه‌های مختلف هرکدام در یک حوزه مشخص تخصصی عمل می‌کنند مثلا وزارت راه، مسکن و شهرسازی در حوزه تخصصی راه و ترابری و مسکن عمل می‌کند، شهرداری تهران دستگاهی است که خوب کار‌کردن در آن به معنای تامین آینده شهر از بعد زیبایی، آرامش و هنجارهای مطلوب شهرنشینی است یعنی ایجاد محلی برای سالم زیستن و داشتن فکر و روان سالم. رسیدگی به مسائل اجتماعی و فرهنگی، ارتباط سالم مردم با یکدیگر و ارتباط مردم با حاکمیت را رقم می‌زند. حتی در مسائل سیاسی اثر می‌گذارد. در مقاطعی دیده ‌شده‌ است که مردم از یک سری مسائل پیش پا افتاده و معمولی ناراحت هستند و عکس‌العمل آن را در مشارکت‌های سیاسی بروز می‌دهند، لذا اینها بخشی از دلایلی هستند که سیاستمداران به این حوزه علاقه نشان می‌دهند.

شاید چون اقدامات شهرداری روبنایی است و در معرض دید افکار عمومی قرار دارد، راحت می‌تواند برای شخص شهردار در میان مردم محبوبیت ایجاد کند. از همین‌رو می‌توان آن را سکوی پرشی دانست به سوی پست‌های بالاتر.

من با کلمه روبنایی موافق نیستم، اما می‌توان اینگونه مطرح کرد که شهردار می‌تواند با انجام کارهایی که جلوه دارد، خود را مطرح کند. این موضوع درست است. این قضیه هم می‌تواند یکی از دلایل علاقه سیاستمداران باشد. اگر از این نقطه نظر که هر فردی خواهان دیده شدن فعالیت‌هایش است به موضوع نگاه کنیم، شاید بتوان شهرداری را جزء معدود سازمان‌هایی بنامیم که اقدامات آن با وضوح بیشتری در جامعه دیده می‌شود از این رو بدیهی است که بعضی از سیاستمداران، شهرداری را به عنوان جایی که می‌توانند در آن به شهرت برسند تلقی کنند. البته باید یک نکته را در نظر گرفت که من این مطلب را در ورزش هم می‌گفتم که معروفیت باید در کنار مقبولیت باشد. خیلی‌ها در جامعه معروفیت پیدا می‌کنند، اما معروف به انجام کارهای نامناسب یا معروف به نتوانستن انجامِ کار خوب شده‌اند. به هرحال این موضوع به توانمندی مدیر برای برآمدن از پس کارهایش بستگی دارد.

این موضوع می‌تواند شهردار مربوطه را در ورطه کارهای پوپولیستی بیندازد؟
دقیقا. یکی از خطرات جدی همین است. اگر کسی که کاندیدای شهرداری تهران می‌شود واقعا هدفش این باشد که سازمان شهرداری گذرگاهی است برای موقعیت‌های بالاتر، مطمئنا برنامه‌هایش به نحوی تحت تاثیر افکار و اقداماتی قرار می‌گیرد که رضایت عمومی را به شکل ظاهری جلب کند. به ظاهر همین شهر تهران نگاهی بیندازید، درمی‌یابید که آرامش از سطح شهر رخت بربسته است. در بهترین نقطه تهران هم که مسکنی برگزینید، فردای استقرارتان ساختمان کلنگی مقابل‌تان شروع می‌کنند به ساخت‌وساز آپارتمان،تا چند سال آرامش ندارید. آن تمام شد، همسایه دیگر شروع می‌کند. در سطح دنیا هرگز چنین اتفاقی نمی‌افتد. ابتدا شهرک‌های مسکونی را می‌سازند، وقتی شرایط برای استقرار مردم فراهم شد، همه ملزومات شهرنشینی علاوه ‌بر خیابان و فضای سبز و زیربناها و حتی مراکز تفریحی و فرهنگی که فراهم شد، مردم در آنجا مستقر می‌شوند و چندین دهه بدون هیچ مشکل و سروصدا و گردوخاک مردم زندگیشان را می‌کنند.

اما در تهران انگار مردم در یک کارگاه زندگی می‌کنند. جالب‌تر اینکه معلوم نیست ملکی را که با درنظر گرفتن منظر و مرعی مورد نظرتان تهیه کرده‌اید، هنوز مستقر کامل نشده‌اید ساختمانی که روبه‌روی شما ساخته می‌شود، چند طبقه هستند. آیا شما در آینده می‌توانید مناظر روبه‌رویتان را مشاهده کنید؟ کوچه همان کوچه 8 متری است اما در این کوچه تنگ و باریک پشت‌سرهم آسمان‌خراش‌هایی ساخته می‌شود. این موارد چیزهایی هستند که امروز که هنوز جمعیت شهر آنچنان زیاد نیست، شما را به زحمت می‌اندازد. فردای روزگار که تراکم جمعیت فزونی یافت و تعداد این ساختمان‌ها افزایش پیدا کرد، آرامش روانی برای سکنی در جایی دهها برابر، سلب می‌شود. سکونت در یک مکان به معنای اقامت یا مقیم بودن و مستقر بودن نیست. سکونت از واژه «سکینه» می‌آید و «سکینه» به معنای آرامش داشتن است. محل اسکان یعنی محل آرامش. اینها موارد خیلی ساده و معمولی است که باید به عنوان اولویت مدنظر باشد والّا اگر کسی با فکر جلب توجه کردن بیاید مطمئنا در انتخاب پروژه‌ها جنبه‌های ظاهری را در نظر می‌گیرد و این مسائل کلاً به فراموشی سپرده می‌شود.

اگر بنا باشد همین فردا شما شهردار تهران باشید اولین کاری که انجام می‌دهید، چیست؟
این موضوع مستلزم یک مطالعه دقیق و عمیق است. من این مطالعه را حدود 3 سال پیش انجام دادم. ببینید چند کار اساسی و چند کار ضرب‌الاجل مهم باید صورت گیرد. از کارهای اساسی به دو مورد اشاره می‌کنم. اولی و مهم‌ترینش مسئله ایجاد درآمد پایدار است. گفته می‌شود حدود 30 الی 32 هزار میلیارد تومان و حتی بعضاً گفته می‌شود، بالای 50 هزار میلیارد تومان شهرداری بدهکار است. از طرفی بودجه شهرداری امسال 17 هزار و 500میلیارد تومان بود. اگر آن سی و خرده ای درست باشد یعنی شهرداری به اندازه بودجه و درآمد 2 سال بدهکار است و اگر 50هزار میلیارد تومان بدهی صحت داشته باشد، یعنی اندازه 3سالِ بودجه را با این وضعیتی که مردم در آن قرار دارند، بدهکار است. از طرف دیگر می‌دانیم که درصد عمده ای از درآمدهای شهرداری از محل فروش به تراکم و کاربری حاصل می‌شود. تشبیه این موضوع با نحوه تامین درآمد در زندگی فردی یک شخص، همانند خون فروشی است. یعنی در حال فروختن زندگی، سلامت و آرامش آینده مردم هستیم؟

با چنین وضعی حتی به فرض محال اگر شهرداری در 3 سال آینده دست به هیچ کاری نزند و هیچ خدماتی به مردم ندهد، می‌تواند از محّل این قبیل درآمدها بدهی پیمانکاران را بدهد. این موضوع تا کی می‌تواند ادامه داشته باشد؟ یک تراز منفی غیرقابل قبولی وجود دارد. پس ابتدا باید درآمدهای پایداری برای شهرداری تعریف و تامین شود که دیگر خون فروشی از جسم شهر و شهروندان و فروختن آینده و آرامش و بهداشت مردم کنار گذاشته شود. این نکته مهم ترین کاری است که باید صورت گیرد البته برای این کار الان هم دیر است. اگر در سال‌ها‌یی که بودجه شهرداری کمتر 3000 میلیارد تومان بود و برای درآمد دائمی فکری می‌شد، الان شاهد این وضع نبودیم. اخیراً یک موضوع بسیار نگران کننده ای را شنیده ام که شهرداری برای پرداختن بدهی پیمانکارانش، نه بدهی‌ها‌ی انباشته اش بلکه بدهی به افرادی که اکنون به آنها کار پیمانکاری می‌دهد، زمین می‌فروشد. زمین‌ها‌یی که به کاربری‌ها‌ی بهداشتی، فرهنگی، ورزشی و فضای سبز اختصاص دارد که خدا کند این مسئله صحت نداشته باشد.

پس مهم‌ترین کار ایجاد درآمد پایدار است. جالب این است که اگر همین امروز این کار صورت نگیرد به دلیل از دست دادن فرصت‌ها‌ دیگر امکان جبران وجود ندارد. به عنوان مثال، الان در برنامه ششم براساس سیاست‌ها‌ی کلی ابلاغ شده از سوی مقام معظم رهبری، قرار است به حوزه گردشگری توجه ویژه ای شود و تعداد گردشگران و درآمد حاصل از گردشگری در 5 سال آینده 5 برابر شود. بنابراین امروز بهترین فرصت برای جذب سرمایه‌ها‌ی داخلی و خارجی برای هتل سازی و فراهم آوردن امکان گردشگری است که سرمایه گذاری بسیار پردرآمدی است. در دنیا هم یکی از صنایع بسیار مطرح، صنعت گردشگری است. امر گردشگری اولا با تهران و تهرانگردی و دیدن زیبایی‌ها‌ی شهر کاملا همخوانی دارد. ثانیا برای ایجاد سلامت فکری و آرامش روانی جامعه عمل می‌کند که عملاً بخشی از وظایف اصلی شهرداری است. ثالثا اینکه به وسیله سرمایه گذاری در هتل و صنعت گردشگری می‌توان پول درآورد و به درآمد پایدار رسید. اگر در سه، چهار سال آینده شهرداری نتواند در امر هتل سازی و ساخت و توسعه اماکن گردشگری سرمایه گذاری کند، بخش خصوصی که بیکار نمی نشیند و سرمایه گذاری‌ها‌ انجام می‌شود و این فرصت هم از دست شهرداری می‌رود. الان بهترین فرصت برای شهرداری است که یک سازمان مشخص برای سرمایه گذاری در امر گردشگری ایجاد کند و برود به دنبال جذب سرمایه و در زمینه‌هایی مانند گردشگری و ساختن هتل‌های بزرگ و شیک و اماکن تفریحی و گردشگری و فعالیت در آنها سرمایه‌گذاری کند. شهرداری می‌تواند وارد این حیطه شود. تصور کنید شهرداری با به کارگیری ابزاری مانند بانک شهر و با استفاده از سپرده مردم بتواند 50 هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری در امر هتل را مدیریت کند. نصف این رقم را خودش بدهد و نصف آن را بخش خصوصی بپردازد. با این کار 50 هزار میلیارد تومان نقدینگیِ در اختیار جامعه، جمع می‌شود و در صنعتی هزینه می‌شود که مورد تاکید نظام و یک ضرورت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ایران است و صنعت بسیار پربازده و مثمرثمری است و هم کمک می‌کند به اینکه نقدینگی از جامعه جمع بشود و از تخریب و انباشت نقدینگی جلوگیری می‌شود و هم اینکه شهرداری به درآمد پایدار می‌رسد. مسئله اینجاست که ممکن است شهرداری بگوید این پول را از کجا بیاورم و هزینه کنم. اینجا همان نقطه‌ای است که صحبت آن را کردیم، شهرداری باید عمیق و علمی و غیرظاهری مسائل را طراحی کند. در همه پروژه‌های فاینانس حداکثر 15درصد را طرف ایرانی می‌گذارد، 85درصد آن را طرف خارجی هزینه می‌کند. 15درصدِ 50 هزار میلیارد تومان رقمی نیست. تامین آن هم از محل سپرده‌های مردم در بانک شهر و بخشی هم به صورت مشارکت مستقیم با بخش خصوصی داخلی می‌تواند صورت گیرد. یعنی تقریبا با هیچ چیز می‌توان در این زمینه‌ها‌ سرمایه‌گذاری کرد و یک سرمایه‌گذاری مطمئنِ 50هزار میلیاردی با یک درآمد میانگین 20 الی 25درصد در سال، 10 الی 12 هزار و پانصد میلیارد تومان درآمد سالانه مطمئن برای شهرداری و طرفهای سرمایه گذار ایجاد می‌شود که جواب آن 4، 5 سال بعد به دست می‌آید.

در اینجا دو مسئله وجود دارد. یکی اینکه نباید این فرصت تاریخی از دست برود، دوم اینکه اگر شهرداری بخواهد برای امروزش کارهای ظاهری انجام دهد، هرگز 4 سال بعد به چنین درآمدی نمی‌رسد و این موازنه منفیِ درآمد و هزینه هر روز منفی‌تر خواهد شد.

اقدام ضروریِ بعدی پس از ایجاد درآمد پایدار، مدیریت یکپارچه شهری است. من از زمان کودکی‌ام یادم می‌آید و این موضوع تا الان ادامه دارد. اینکه یکی زمین را می‌کند دیگری آن را پر می‌کند و آسفالتش نیمه‌تمام می‌ماند. پس از چند وقت به جای آن، موزائیک می‌گذارند وقتی هم که پای خود را روی آن می‌گذاریم آب باران لباسمان را کثیف می‌کند. (باخنده)هیچ‌گاه در طول 50سال گذشته هیچ مدیری اقدام به اصلاح این کار نکرده است. با اعمال مدیریت یکپارچه شهری، باید مجموعه آب، گاز، شهرداری، برق و آتش‌نشانی در آنجایی که می‌خواهند به یک شهر سرویس دهند، در کنار هم قرار بگیرند. به دنیا نگاه کنید آنها دارند چنین کاری را انجام می‌دهند. فقط دلسوزی، وقت گذاشتن، حوصله به خرج‌دادن، دریافت نظرات کارشناسان و خبره‌ها‌ و تدوین قوانین و سیر مراحل آنها و نهایتاً پیاده کردن برنامه‌ها‌ نیاز است. البته این همان چیزی است که به قول شما اقدام ظاهری نیست و به درد دیده شدن نمی‌خورد بلکه از بُعد انجام وظیفه در قبال مردم ارزش دارد.

یک روح اصلی در این برنامه‌ها باید وجود داشته باشد و آن روح انسان محوری است. در تهران، ما ماشین محور شده‌ایم. خیابان‌ها عریض و پل‌ها ساخته می‌شوند، همه اقدامات بر محوریت خودرو است. انگار ما برای ماشین‌ها بیشتر از انسان‌ها‌ شخصیت قائل هستیم. همین ماشین، ریه انسان را از بین می‌برد، سرطانی‌اش می‌کند و اعصابش را خرد می‌کند چون اعصابش ناراحت است، دعوا راه می‌افتد. اخلاق و رفتار اجتماعی مردم خدشه‌دار می‌شود، هنجارها در جامعه می‌شکند. در خیابان دو ماشین از کنار هم عبور می‌کنند، آینه‌هایشان که به هم می‌خورد شروع می‌کنند به دعوا کردن. این یعنی چه؟ این یعنی بی توجهی و ایجاد شرایطی که آنچه برای تسهیل زندگی بشر ساخته شده، تبدیل به ابزاری برای تخریب و نابودی انسان می‌شود.

اصولا در تصمیمات شهری کاری کرده‌ایم که محوریت ماشین است نه انسان. این روح باید تغییر کند. چندین کار زودبازده هم لازم است انجام بشود که هم به نظم و انضباط شهری کمک می‌کند و هم رونق اقتصادی شهری برای تهران و رونق اقتصادی برای کشور را به دنبال دارد و از طرف دیگر درآمد پایدار هم برای شهرداری ایجاد می‌کند از جمله آنها اینکه سه، چهار سال پیش یک برنامه بسیار خوبی را به بانک شهر پیشنهاد کردیم، مدیران آن زمان بانک شهر ایده ما را گرفتند. منتهی بعدها رها شد. آن برنامه ایجاد یک بازار و نمایشگاه بزرگ بین‌المللی ابزار، تجهیزات و مصالح ساختمانی بود. در منطقه‌ای که ما هستیم همه کشورها برنامه‌های وسیع ساخت و ساز دارند و ایران هم یکی از قطب‌هایی است که مصالح ساختمانی خوبی تولید می‌کند و می‌تواند حول محور آن تبدیل به یک قطب برای توزیع این قبیل مصالح در منطقه باشد. یعنی مرکزیتی برای حضور دفاتر فروش، نمایشگاه‌ها، هتل‌ها و محل اقامت برای نمایندگان تمام تولیدکنندگان و فروشندگان تجهیزات، مصالح و وسایل صنعت ساختمان سازی.

چند کار واجب دیگر وجود دارد مثل کاهش ترافیک. باید در مورد ترافیک یک فکر اساسی صورت گیرد. این دود و دم و این ترافیک باید از بین برود، چرا که آینده جامعه را به جد به خطر انداخته است. ما چه بخواهیم چه نخواهیم اینجا پایتخت کشورمان است. اینجا مرکز تصمیم‌گیری‌ها و تبلور ابتکار عمل‌هاست. اگر بخواهد سایه این دود و دم و مریضی حاکم شود، مریضی و افسردگی همه را فرا می‌گیرد. ما کشوری هستیم که نخبه و دانش آموخته و انسانهای مستعد بسیاری داریم، نباید سایه بیماری و کسالت بر روح و روان آنها گسترده شود. مسئله ترافیک شهر باید حل شود و آن هم دو نکته اصلی دارد؛ یکی اینکه به جای نسبت30- 70 فعلی در وسایل نقلیه عمومی و شخصی. در سفرهای شهری که کمتر از 30 درصد وسیله نقلیه عمومی مردم را جابه‌جا می‌کند و بیشتر از70 درصد وسایل نقلیه شخصی باید اینجا هم مثل اغلب شهرهای بزرگ دنیا شود و این درصد تغییر کند و میزان استفاده از وسیله نقلیه عمومی 70 درصد شود و 30 درصد باقی مانده به وسایل نقلیه شخصی اختصاص یابد، بنابراین بایستی روی مترو و اتوبوسرانی سرمایه‌گذاری خیلی سریع‌تر از آنچه باید، بشود. ایستگاه‌های مترو و اتوبوس تا نزدیکی درب منازل توسعه یابد و راحتی و تمیزی و سرویس خوب در آنها مستقر شود که مردم رغبت استفاده را داشته باشند و به شکل طبیعی درصد استفاده مردم از وسایل نقلیه عمومی افزایش یابد.

مسئله بعدی آزادکردن سطح خیابان‌هاست که در سطح آنها ماشین‌ها را پارک می‌کنند. ما نمی‌توانیم بیش از این در مراکز اصلی شهر خیابان بسازیم. برج‌هایی ساخته شد و دو طرف خیابان‌ها در پی این برج‌سازی‌ها بسته شده‌اند. راه‌حل این کار چیست؟ نزدیک به نصف سطح خیابان‌ها که برای تردد وسایل نقلیه ساخته شده‌اند، عملاً به عنوان توقفگاه استفاده می‌شود این یعنی از بین بردن سرمایه. احداث پارکینگ‌های طبقاتی و در اختیار قرار دادن آنها به مردم با قیمت خیلی پایین است. اینگونه هم فرهنگ نظم و انضباط خیابان‌ها افزایش پیدا می‌کند و هم فرهنگ رانندگی فزونی می‌یابد و هم اینکه مردم احساس امنیت بیشتری می‌کنند. انجام این موارد تنها نیازمند توجه و عنایت است.

آقای مهندس! نظرتان درباره رابطه شورای شهر با شهرداری تهران چیست آنطور که خود اعضای شورای شهر هم به آن اذعان دارند این شورا نظارتی بر عملکرد شهرداری ندارد. شما با این موضوع موافق هستید؟
شورا باید فعال‌تر عمل کند و به پیمانی که اعضای شورا با مردم بسته‌اند تا پاسدار حقوق آنها در کنترل امور شهری باشند، پایبند باشند و خط و ربط سیاسی را در کار نظارتی‌شان دخالت ندهند باید یاد بگیریم که در خصوص مسئولیت‌های اجتماعی خط و ربط‌های سیاسی آخرین اولویت باشد. اولویت اوّل سلامت، کاردانی و تعهد به انجام وظیفه اجتماعی است. اگر از همان اول این ضابطه بر روابط کاری شهردار و شورا حاکم باشد چه در انتخاب و چه در نظارت، مشکلات برطرف می‌شود.

نظارت این دوره از شورای شهر را چگونه دیدید؟ 
جامع و کامل نیست.

برخی می‌گویند نظارت آنچنان ضعیف است که اختیارات آقای قالیباف از آقای روحانی بیشتر است.
پست شهرداری یک پست اجرایی است و به طور اصولی در حیطه‌های عملیاتی، قراردادی و مالی اختیاراتش از رئیس‌جمهور بیشتر است. گرچه از نظر وسعت هرگز با کار ریاست جمهوری قابل مقایسه نیست و حجم و سنگینی تصمیم‌ها در ریاست جمهوری به مراتب از شهرداری بیشتر است. منتهی در اینجا باید نظارت دقیق‌تر و بیشتر شود. نظارت برعملکرد دولت را علی‌القاعده مجلس انجام می‌دهد. مجلس می‌گوید من قانون را گذاشته‌ام و باید براساس این قانون عمل شود، اما در مورد شهرداری چنین نیست. تایید کننده برنامه‌ها و تصویب کننده بودجه شهرداری و نظارت‌کننده بر این سازمان شورای شهر است. از آن طرف هم اختیارات شهردار به لحاظ نوع کارش بسیار زیاد است، چون هر لحظه باید تصمیمات مالی سنگین گرفته شود. فلذا وظیفه شورا بسیار سنگین است.

همواره شهرداری‌ها از دولت طلبکار هستند. برای حل این موضوع باید چه کار کرد؟
طلب‌هایی که ادعا می‌شود، دو نوع هستند. یک طلب، طلب واقعی است. مانند طلب شهرداری از سازمان‌های دولتی در قبال مسائل ملکی یا دادن امتیاز یا خدماتی. در چنین مواردی دولت همان طور که به شهرداری بدهکار است به سایر پیمانکاران نیز بدهی دارد. 

یک نوع دیگر شهرداری‌ها از دولت، مطالبه‌گری عمومی است، مثلاً شهردارها می‌گویند اگر برای مردم بناست مترویی بسازیم، دولت باید پولش را بدهد. چون ما بودجه این کار را نداریم. این مطالبه‌گری از یک جنبه‌ای درست است، چرا که اگر درآمدهای شهرداری براساس قوانین، تکافوی سرمایه‌گذاری‌ها را نکند و دولت هم می‌خواهد مردمش در رفاه باشند، باید دست شهردارها را بگیرد. ولی در جایی که شهرداری‌ها می‌توانند پول در بیاورند و درآمدهای پایدار ایجاد کنند، اگر نکنند و بنشینند و از دولت مطالبه کنند، این کار منطقی نیست. اما اگر درآمد پایدار ایجاد کرد و باز با وجود تمام اینها نتوانست هزینه‌هایش را تامین کند، در آنجا باید از دولت طلبکار باشد. 
البته در مواردی هم شهردارها به ویژه شهردار تهران به اندازه کافی از جایگاه قانونی و پایگاه اجتماعی و سیاسی برخوردار است که بتواند خود بودجه ویژه‌ای برای بعضی پروژه‌های خاص بسازد و نیازی به مطالبه از دولت هم نیست. به عنوان مثال در سال آخر دولت دهم مبلغی حدود 30 میلیارد دلار از پول‌های فروش نفت که به دلیل تحریم‌ها در نزد بانک‌های چینی نگه داشته می‌شد موجود بود و چینی‌ها هم به جای پول، کالا و خدمات می‌دادند. حتی به فرض عدم همکاری دولت با شهرداری قطعاً با ارائه طرحی از سوی نماینده‌های مجلس که از شهردار حمایت می‌کردند می‌شد بخش قابل توجهی از مشکلات مترو را از همان محل حل کرد یا همانطور که در سوال قبلی عرض کردم تا 5 سال آینده در برنامه ششم قرار است توریسم کشور 5 برابر رشد کند چه بخواهیم چه نخواهیم بیش از 70،80 درصد این توریست‌ها‌ که وارد کشور می‌شوند ابتدا به پایتخت می‌آیند و سپس به سایر نقاط کشور سفر می‌کنند. حداقل نصف این توریست‌ها‌یی که هر سال یک برابر اضافه خواهند شد، در تهران به همایش می‌روند، به دنبال کسب و کار می‌روند یا به سیاحت می‌پردازند به همین دلیل بیراه نگفته‌ایم اگر بگوییم نصف هتلهایی که باید در کشور ساخته شوند، در تهران باید ایجاد شوند. این یعنی سرمایه‌گذاری، یعنی ایجاد درآمد پایدار. این فرصت الان موجود است و تمام دنیا هم به دنبال فاینانس هستند. من در اتاق بازرگانی عضویت دارم و رئیس کمیسیون گردشگری آن هستم و می‌دانم که برای سرمایه گذاری هتل‌ها‌ی دارای برند دنبال شریک‌‌یابی هستند. اگر این فرصت‌ها از دست داده نشوند قطعاً مطالبه‌ای هم از دولت نخواهیم داشت.

آقای مهندس! فکر می‌کنید آقای قالیباف برای انتخابات ریاست جمهوری 96 کاندیدا می‌شود؟
شنیده‌ها‌ حاکی از آن است که ایشان مایل هستند، کاندیدا شوند.

فکر می‌کنید اصولگرایان با توجه به اینکه قالیباف یکبار در چنین انتخاباتی شکست خورده و مسائلی که اخیرا مطرح شده، از او حمایت می‌کنند؟
اصولگرایان شاید امروز به حمایت از قالیباف علاقه نشان ندهند ولی با این روندی که پیش می‌رود اگر آلترناتیو مناسبی برای آقای روحانی بتوانند بسازند، به سراغ قالیباف می‌روند. با توجه به روند کنونی، روحانی پیروز کارزار انتخابات است لیکن این امر احتمال نامزدی آقای قالیباف را از بین نمی‌برد.

پس شما معتقد هستید که جناح راست دچار قحط‌الرجال است؟
کسانی که اکنون در محافل اصولگرایی درباره آنها صحبت می‌شود با جایگاه ریاست جمهوری فاصله دارند.

با توجه به قطعی شدن تداوم ریاست جمهوری آقای دکتر روحانی اصولگرایان دیگر امیدی به پاستور ندارند و به همین دلیل روی بهشت سرمایه گذاری کرده‌اند. این نگاه درست است؟
شاید.

منهای آقای قالیباف کدام چهره را در میان اسامی مطرح شده، محتمل می‌دانید؟
صحبت‌ها‌یی درباره آقای ضرغامی، باهنر، فتاح و جلیلی می‌کنند. آقای لاریجانی را هم مطرح می‌کنند اما به‌ نظر می‌رسد ایشان برای این دوره مطرح نیستند.

با توجه به اینکه همواره در ایران روسای جمهور 8 سال در پاستور حضور دارند، چه میزان از این اتفاق باز می‌گردد به سنتی که ایجاد شده است مبنی بر 8 ساله شدن روسای جمهور و چه میزان از آن باز می‌گردد به عملکرد آقای روحانی؟
نصف – نصف. واقعیت این است که روال و روان جامعه بر این اساس شکل گرفته است. مردم عادت کرده اند که هر رئیس جمهوری دو دوره سکان دستگاه اجرایی کشور را به دست بگیرد. مگر اینکه دلیل خاصی دیده شود یا شرایط ویژه‌ای پیش بیاید. برای انتخابات 96 دلیل و شرایط ویژه‌ای دیده نمی‌شود.

یعنی تکاپوی دلواپسان بر مردم تاثیری ندارد؟
خوشبختانه شعور سیاسی مردم خیلی رشد کرده و حرف‌ها‌ی بی‌پایه و غیراصولی روی آنها اثری نمی‌گذارد. مردم با دقّت اتفاقات و مشکلات 8 سال دولت‌های نهم و دهم را تحلیل می‌کنند. اثرات آنها در شرایط ملّی و بین‌المللی کشور را در ابعاد مختلف می‌بینند و می‌سنجند. هدر رفتن فرصت‌ها و امکانات، وضعیت اشتغال، تورم، فقر و بیکاری و سالی 100 میلیارد دلار درآمد نفتی را به خاطر می‌آورند و با شرایط فعلی مقایسه می‌کنند و خودشان نتیجه‌گیری می‌کنند.

به نظرتان آقای قالیباف برای شهرداری تهران کاندیدا می‌شود؟
به نظر نمی آید با توجه به حضور دو دوره ای اش در شهرداری تهران دوباره بخواهد کاندیدا بشود. به خصوص آنکه شنیده‌ها‌ حاکی از این است که عزمش برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری جزم است. 

تجربه سال 84 باعث شد تا سال 92 از کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری و همینطور شهرداری تهران انصراف دهید یا آنکه دلیل دیگری داشت؟
تجربه سال 84 در تصمیم گیری ام در سال 92 بی تاثیر نبود. ضمن اینکه روال کار در 84 با 92 متفاوت بود. عدم هماهنگی بین احزاب و اشخاص ذی‌نفوذ اصلاح‌طلب از ویژگی‌های 84 و برعکس هماهنگی کامل ویژگی خاص 92 بود. 

آقای مهندس! نسل سوم، 8 سال از بهترین روز‌ها‌ی زندگیش را در دولت‌ها‌ی نهم و دهم به دلیل سیاست‌ها‌ی ناکارآمد حاکم بر کشور از دست داد. اگر اصلاح‌طلبان در سال 84 تدبیر به خرج می‌دادند و یک ائتلافی شکل می‌گرفت هیچ وقت وقایع سال‌ها‌ی 84 تا 92 روی نمی‌داد. به نظرتان اصلاح‌طلبان نباید بیایند و از مردم به خاطر عدم‌ائتلاف در سال 84 عذرخواهی بکنند؟
عذرخواهی از شخصیت انسان نمی کاهد. صحبت شما کاملا درست است. اما یک مسئله را در نظر بگیرید. آن انسجام، همسویی و هماهنگی که اصلاح‌طلبان در زمان احمدی نژاد برای انجام حرکت‌ها‌ی بعدی پیدا کردند، در سال 84 نداشتند. یعنی اصلاً سازمان و ساختار چنین هماهنگی وجود نداشت. شما از چه کسی می‌خواهید زمان از دست رفته را مطالبه کنید؟ در آن زمان چه کسی یا سازمانی هدایت کار را برعهده داشت؟ آیا یک جبهه یا حزب فراگیر به نام اصلاح‌طلبان وجود داشت که فرصت را از دست داده باشد؟ در حقیقت این مسیر تکاملِ این جناح فکری است که تا امروز طی شده‌است.

پس چرا سال 92 آنقدر منسجم تصمیم‌گیری شد؟
برای اینکه شخصیت‌های ذی‌نفوذ اصلاح‌طلب در فرآیند کار متوجه شدند که باید به انسجام برسند. کاندیداهای بالقوه اصلاح‌طلب از یک سال قبل از انتخابات 92 نشستند و تکلیف را مشخص کردند که کدام‌یک بیایند و تاکدام مرحله پیش بروند. در سال 84 چنین انسجامی نبود. 

در آن زمان 3 مرد اصلاح‌طلب بودیم. یک نفر فردی مستقل مثل من بود، یک نفر حزبی بود و یک نفر مثل آیت الله‌ها‌شمی بود که برای خودش جریانی است. این 3 نفر هیچ گاه نتوانستند در یک نقطه به هم برسند چون آن ساختار و مکانیزم برای آن کار وجود نداشت. 

چطور در انتخابات مجلس دهم موفق شدیم؟ انتخابات مجلس دهم انتخابات خوبی بود. افزون بر نتیجه اش که نسبتاً قابل قبول بود، توانست تمام پتانسیل گروه‌ها‌ و جریان‌های فکری اصلاح‌طلب را در یک راستا جمع آوری کند و در همین راستا، منویات و نظرات مردم را با خود همسو نماید. این مکانیزم ایجاد شد. شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان تشکیل شد. اگر در 84 هم چنین شورایی وجود داشت و چنین شرایطی فراهم می‌شد، کاندیداها به وحدت  می‌رسیدند.

یکی از مباحث محل اختلاف شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان انتخابات شوراهای شهر و روستاست. این اختلافات را چگونه برطرف می‌کنید؟
حتی پیش از آنکه شورای سیاستگذاری مجددا آغاز به کار کند در این‌باره بحث صورت گرفت. چندتا حزب اصلاح‌طلب در مورد ترکیب شورا و وزن احزاب نظراتی داشتند که الحمدالله حل شد. به نظر من علت بروز چنین اختلافاتی هم این است که در کشور ما تحزب پا نگرفته است. به همین دلیل احزاب موجود دارای وزن‌های متفاوتی هستند.

با این حال سعی شده همه آنهایی که تفکر اصلاح‌طلبی دارند در مجموعه شورای سیاستگذاری قرار بگیرند و طبیعتا این عدم تراز باعث متفاوت شدن توقعات می‌شود.

گفته می‌شود در جلسات شورا همه اعضا با یکدیگر اتفاق نظر دارند ولی در محافل خصوصی و دیدارها با سران اصلاحات، این گلایه‌ها‌ مطرح می‌شود.
اگر چنین وصفی هم باشد، ناشی از تمرین نداشتن در کار حزبی است.

آقای مهندس! اگر در یک جمعی بخواهید برای مردم عادی سخن بگویید و آنها را مجاب کنیدتا به دکتر روحانی رای دهند؛ چه چیزی به آنها می‌گویید؟
می گویم اگر روحانی نبود، الان وضعیت کشور چگونه بود؟ می‌گوییم «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» و باید این را به دنیا می‌قبولاندیم که دولت فعلی این کار را کرد. می‌گویم فراموش نکنید یک شب خوابیدید فردا دارایی تان یک سوم شد.

منبع: آفتاب یزد
نظرات شما