رویداد۲۴- اعضای انجمن وفاق و توسعه دانشجویان دانشگاه شیراز در قالب اردوی تشکیلاتی سالانه این انجمن با سیدمصطفی تاجزاده دیدار کردند.
مصطفی تاجزاده در این دیدار، ضمن تشریح چرایی و چگونگی استراتژی حمایت اصلاحطلبان از دولت روحانی، به بیان نکاتی درباره اولویتهای اصلاحات و سایر مسائل سیاسی پیش روی کشور و ترسیم وضعیت اصولگرایان پرداخت.
متن این دیدار را در ادامه میخوانید:
بسیاری از چهرهها و شخصیتهای اصلاحطلب گفتهاند از آقای روحانی حمایت بیقید و شرط خواهیم داشت. به نظر میرسد که اینگونه مواضع سبب شده خیال آقای روحانی آسوده باشد و گرایش بیشتری به راست پیدا کند. اعتقاد داریم بیان حمایت بیقید و شرط فاصله دولت با بدنه اصلاحطلبان، تا انتخابات ۹۶ و بعد از آن را بیشتر میکند آیا این موضعگیریها به صلاح است؟
داستان دعوای مادر و دایه را درخصوص آن فرزند شنیدهاید؟ همانها که سراغ علی (ع) رفتند. مادر میگفت این فرزند من است، دایه هم مدعی بود. حضرت دستور داد حالا که اینطور است، بچه را نصف کنید. بعد از این دستور، چه کسی کوتاه آمد؟ مادر. چرا؟ چون دلسوزتر بود. گفت، بچه بماند ولو در دست دیگری. منطق ما این است چیزی را که قبول دارید بماند، ولو آنکه در دست دیگری بزرگ شود.
اگر بخواهیم تشیع را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگویم، سکوت حضرت علی(ع) به این معنا بود که اسلام و امّتش بماند ولو آنکه تحت زعامت دیگری باشد. منطق معصوم یک پیام روشن و ظریف برای ما دارد. ما هر جا بتوانیم آرمانمان را خودمان محقق و اجرا می کنیم، اما اگر جایی، امر دایر بر این شد که بچه از بین برود یا در دست دیگری زنده بماند، کدام را باید انتخاب کنیم؟ مسلما بقای فرزند را در دست دیگری بر میگزینیم.
ما از آقای روحانی بی قید و شرط دفاع نمیکنیم. ما طرح داریم، حرف داریم، اما دفاع می کنیم چون نظارت استصوابی شورای نگهبان گزینه دیگری برای ما نگذاشته است. در این انتخابات اگر بخواهیم به سمت معرفی نامزد دیگری برویم، هزار و یک مساله پیش می آید. همه اصلاحطلبان می گویند ما در سال ۸۴ به این دلیل باختیم که چند نامزد داشتیم و در سال ۹۲ نیز اصولگرایان بر این باورند که به همین دلیل شکست خوردند. حالا اگر ما بعد از این همه سال، مجدداً بیاییم و تعدد نامزد داشته باشیم، خود شما بعد از مدتی به ما چه میگویید؟ نمیگویید ۸۴ تجربه نداشتید الان چه؟ بله اگر آقای روحانی رییس جمهور نبود آن وقت بحث متفاوت بود اما الان که رییس جمهور است و یک دوره خود را پشت سر گذاشته و برنامه هم دارد، ما میگوییم از او حمایت میکنیم اما اگر حرفهای جدی داشته باشیم که داریم و میخواهیم بیشتر حرف بزنیم و ارتباطمان را با مردم گسترش دهیم، میتوانیم دیدگاهها، مواضع و رویکردهای خودمان را با دولت و جامعه مطرح کنیم و بر آنها اصرار ورزیم تا آقای روحانی قاطعتر دراین مسیر حرکت کند. شرطش این است که اجماع ایجاد کنیم. مثلاً مبارزه با فساد که میتوان به حصول چنین اجماعی و مطالبهگری درمورد آن خوشبین بود. به هر حال اگر راه نیافتیم و بتوانیم نیروها را بر سر مسائلی که اجماع بر سر آن وجود دارد بسیج کنیم، کار بزرگی کرده ایم.
اولویت با اصلاحات است نه با اصلاحطلبان
پس از انتشار فایل صوتی مرحوم آیتالله منتظری خیلیها گفتند این مسئله اساسا طرحش به مصلحت نبود. به نظر شما آیا مقوله مصلحت، مسالهای مبهم و غبارآلود نیست؟
باید دو موضوع را از یکدیگر جدا کنیم. اصلاحات و اصلاحطلبان. بله زمانی همه چیز جای خودش است و ما در شرایط طبیعی زندگی میکنیم. خوب میتوانیم هم اصلاحات را تحقق ببخشیم و هم خود به قدرت برسیم اما شرایط امروز ما اصلا طبیعی نیست.
از هر طرف که نگاه کنیم، با برخی محدودیتها مواجهیم. به عنوان مثال، نخست وزیر و رئیس مجلس اسبق کشور چندین سال است که در حصر به سر میبرند و میگویند چون میخواستیم اعدامشان نکنیم، آنان را حصر کردهایم.نمونه دیگر آقای خاتمی است که با محدودیتهای متعدد مواجه است. آقای مطهری نائب رییس مجلس میگوید برای مقامهای قضایی نامه فرستاده که دلایل و مستندات خود را در این مورد ارائه کنند اما چیزی ارائه نکردهاند.اینها را میگویم که معلوم شود در چنین اوضاعی سیاستورزی میکنیم. در این شرایط، میکوشیم اصلاحطلبان با اصلاحات، یکجا وارد صحنه شوند و مدیریت کشور را در دست بگیرند اما اگر نشد، اولویت با کدام است؟ با اصلاحات و نه با اصلاحطلبان.
نمیگوییم که بچه را دو نیمه کن. نصفش مال من نصفش مال تو. این فرهنگ ما نیست که به قول معروف دیگی که برای ما نجوشد، سر سگ در آن بجوشد. ما میگوییم دیگی که برای ما نجوشد، خدا کند که برای مردم بجوشد. پس در درجه اول باید بکوشیم اصلاحات به گفتمان مسلط کشور تبدیل شود.
از هرکس راهبرد و پیام اصلاحات را اجرا کند، حمایت میکنیم
اصلاحات در عرصههای مختلف پیام دارد و هرکس اینها را ترویج و اجرا بکند و راهبرد ما را پیش ببرد، از او پشتیبانی میکنیم؛ پست ها هم مال آنان. ما دعوای مقام نداریم. بنابراین از هر اصولگرایی که بیاید و حرف ما را بزند، استقبال میکنیم؛ چرا که معتقدیم این روش در نهایت به تثبیت اصلاحات و حتی گسترش آن کمک میکند، حتی اگر آن فرد اصولگرای انتظار داشته باشد که او را رییس کنیم با این برهان که مثلاً من با مسوولان ارتباط بهتر و نزدیکتری دارم اما در نهایت، حرف شما را خواهم زد و برنامه شما را دنبال خواهم کرد.
نظریه اصلاحات درحال تبدیل شدن به یک گفتمان فراگیر است
اکنون گفته میشود که از آرمانهای ابتدایی انقلاب و راهی که قرار بود در آن قدم بگذاریم، فاصله گرفتیم. به نظر شما آیا اصولاً رفتن به سمت شعارهای انقلاب تا به امروز برای ما نتیجهبخش و موفقیتآمیز بوده است؟
تا چند سال پیش جریان مقابل در هر انتخابات با یک پرچمی میآمد. یک زمان با رایحه خوش خدمت آمدند. در دوره بعد با پرچم آبادگران آمدند و بار دیگر نیز در لباسی از جنس مردم. علت این بود که نمیخواستند بگویند ما همان جناح راست هستیم. الان خوشبختانه جناحها کمکم تبدیل به برند میشوند. شاهد آنکه اگر از مردم سوال کنید که به نظر شما اصلاحطلبان، آیا موافق برجام هستند یا مخالف آن؟ باور عمومی این است که این جریان موافق برجامند اما درخصوص اصولگراها چنین اجماع نظری وجود ندارد، اگر مخالفت با برجام را به پای همه آنها ننویسند. همچنین در سیاست خارجی اگر از مردم بپرسید ما طرفدار جنگیم یا صلح؟ اکثریت قاطع میگویند اصلاحطلبان مدافع صلحاند. در سیاست داخلی کدام جناح طرفدار انتخابات آزاد است؟ آیا ما از مطبوعات کنترل شده دفاع میکنیم یا اصولگراها؟ از دید مردم ما طرفدار آزادی شبکههای مجازی هستیم یا دلداده بستهشدن آن؟ در عرصه فرهنگی، ما اهل بگیر و ببند و لغو کنسرتها هستیم یا مخالفان اصلاحات؟ درباره ربنای شجریان و مرغ سحر او چطور؟ کوتاه آن که هر دو جناح در بسیاری از مسائل در حوزههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تبدیل به برند شدهاند و به نظر میرسد که نظریه اصلاحات درحال تبدیل شدن به یک گفتمان فراگیر است.این پیروزی بزرگ ما است.
اصولگرایان دوقطبیهای غیرضرور درست میکنند
به تعبیر یکی از اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه، دولت خودش عامدا یکسری دوگانههایی مثل برگزاری یا عدم برگزاری کنسرت درست میکند و ازآن استفاده هم میکند. اساساً طرح این دوگانهها را چگونه میبینید؟ آیا به صلاح دولت است یا به ضرر آن؟
اصولگرایان خودشان دوقطبیهای غیرضرور درست میکنند و بعد به ما میگویند دودستگی و اختلاف ایجاد نکنید. ما میگوییم آقای علمالهدی پرچم خودمختاری بلند نکند، جامعه دوقطبی نمیشود. من شخصاً با وجود اینکه آدم فوتبال دوستی بودهام، اما یادم نبود که ما قبلا در روز تاسوعا مسابقه فوتبال داشتهایم. دیدید که دوگانه کاذبی در مورد برگزاری مسابقه روز تاسوعا بدون هیچ ضرورتی بوجود آمد و سرانجام نیز بازی بدون پیش آمدن مشکلی برگزار شد. خب شما خودتان مساله ایجاد میکنید ، بعد به ما میگویید جامعه را دوقطبی نکنید.در صدا و سیمای خود شما ۹۹/۳ درصد رای دادند که تعارضی بین برگزاری کنسرت در یک شهر مذهبی با اعتقادات مردم وجود ندارد. این رای خیلی جالب توجه است. چرا با رای ۹۹/۳ درصد مردم مخالفت میکنید؟ سپس به جای همراهی با مردم ما را به تفرقهافکنی متهم میکنید، حال آنکه ما مطالبات ملی را مطرح میکنیم و راه حل نیز ارائه میدهیم. اما تفرقه یا بحران ایجاد نمیکنیم. به همین خاطر مجبورند که با یک تاخیر چند ساله به مطالب ما توجه کنند. اجرای پیشنهادهای ما دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. فقط ممکن است، زود دیر شود.
ما هنوز در یک زمینه تبدیل به برند نشدهایم و برای آن باید برنامهریزی کنیم و این ضعف بزرگی است. نه ما و نه اصولگرایان هنوز در عرصه اقتصاد تبدیل به برند نشدهایم. حل این مهم تا حدود زیادی مشروط به آن است که حقوق و آزادیهای مدنی تثبیت شوند. به هر رو در زمینه اقتصادی اگر سوال شود که اصولگرایان و اصلاحطلبان چه دیدگاهی دارند، دقیقاً معلوم نیست. به دلیل همین اختلاف نظر اقتصادی دیدگاه هیچکدام از جناحها در این قلمرو هنوز تبدیل به برند نشده و پراکندگی در بین آنان زیاد است چون هر دو جناح چالش اصلی را در کشور ما سیاسی میبینند.
روزی که ما در ایران دغدغه احضارها، توقیفهای فلهای، ردصلاحیتهای گسترده و امثالهم نداشته باشیم، آن روز آرایش نیروهای سیاسی ما به هم خواهد خورد و مثل بسیاری از کشورهای دموکراتیک لیبرالها در مجموع به یک سمت میروند و سوسیالیستها هم در طیف مقابل صفرایی خواهند کرد. علت اینکه در کشورهای اروپایی عمده بحثها و رقابتها سر مسائل اقتصادی است، این است که مسائل دیگر برایشان حل شده و نگرانی در این زمینهها ندارند. مثلاً شما در مناظرههای میان خانم کلینتون و آقای ترامپ هرگز نمیبینید که درباره کتاب، مطبوعات، هنر، موسیقی و سینما مجادله کنند چون این موضوعات برای هر دو طرف حل شده است. هر کس انتخاب شود کاری به مطبوعات و کتاب و فیلم و تئاتر و کنسرت ندارد. اما اختلاف در کشور ما هنوز سیاسی است و جریانهای سیاسی بر مبنای دفاع از انسداد یا آزادی آرایش گرفتهاند. از آزادی احزاب، مطبوعات و انتخابات تا آزادی کنسرت، انتشار کتاب، پخش فیلم و سبک زندگی. اگر بتوانیم حقوق و آزادیها را تثبیت کنیم، آن وقت است که میتوانیم به سمت برند شدن در زمینه اقتصادی و حل و فصل مناقشات در این حوزه حرکت کنیم. این پروسه زمان بر است اما نتیجه می دهد.
هرجا تکصدایی حاکم شده، فساد ریشه دوانده است
اگر در جامعه و به ویژه در دانشگاههای ما آزادی باشد آن وقت بهتر میتوانیم به سوی شفاف کردن مسائل و مواضع خود حرکت کنیم. من معتقدم که انجمنهای اسلامی باید از فعالیت آزاد همه تشکلها حتی مارکسیست دفاع کنند. من همیشه با مارکسیستها اختلافنظر داشتهام اما معتقدم که هم حقشان است، فعالیت کنند و هم اینکه اگر فعال شوند، در نهایت به سود اندیشه و اسلامی خواهد بود؛ چرا که فضا خالصتر میشود. افزون بر آن هرکس که انگیزه دینی دارد به انجمن های اسلامی می پیوندد. نه به آن دلیل که جای دیگری او را راه نمیدهند و او مجبور است به انجمن اسلامی بیاید. به هر رو تجربه نشان داده است که هر جا تکصدایی حاکم شده، فساد ریشه دوانده است درصورتی که در نظام چندصدا ممکن است فساد به وجود بیاید، ممکن هم هست نیاید. مهمتر آن که مبارزه با آن سهلتر است.
اصلاحطلبان بهدلیل نظارت بیشتر سالمتر از رقیب هستند
علت اینکه در مجموع ما اصلاحطلبها سالمتر از رقیب هستیم همین است که نظارت بر ما بیشتر بوده است. درست است که ما هم مشکلاتی در میان خودمان داشتهایم اما چون همیشه تحت نظارت و زیر ذرهبین نهادهای امنیتی بودهایم، سالمتر ماندهایم. زمانی بازجوها به من گفتند که پروندهات از حیث اخلاقی و مالی پاک است و ما با تو دعوای سیاسی داریم. گفتم اصلاً فرض کنید من میخواستم از حیث مالی و اخلاقی کار غلطی بکنم. وقتی تلفنم شنود و رفت و آمدم تحت کنترل است و از آدمهای اطرافم نمیدانم چه کسی نفوذی یا آنتن است، اصلاً کار غلطی هم بخواهم انجام دهم، آیا جرات میکنم؟ وضع من خیلی فرق میکند با کسی که تحت هیچکدام از این تدابیر امنیتی و نظارتی نیست و هرکاری بخواهد آزاد است که انجام دهد و اگر گرفتار شود، میگویند پسر حاج آقا فلانی یا وابسته به بهمان نهاد یا سازمان است و تمام. به این ترتیب شما خود دوستان خودتان را دعوت میکنید به فساد اما ما را مجبور میکنید به ضد فساد. این دوگانگی در مواجهه با جریانهای سیاسی و نظارت یکجانبه بر اصلاحطلبان سبب میشود که زمینه و فرصت ارتکاب فساد برای همفکرهای شما آمادهتر شود.
اصلاحطلبان طوری از روحانی انتقاد نکنند که تیتر کیهان و جوان شود
یکی از موضوعات خیلی مهم، اختلافی است که این روزها بر سر مساله شورای هماهنگی و شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان وجود دارد. اولاً خواهش داریم که به دوستان توصیه کنید این بحث، بیش از این در فضای رسانهای و مجازی به آن دامن زده نشود. در این باره نطرتان را بفرمایید.
دانشجویانی که در این مدت با من ملاقات داشتهاند بارها پرسیدهاند که آیا میتوان به آقای روحانی انتقاد کرد؟ بله البته که میشود. باید هرجا که فکر میکنید ضعف، کمبود و فسادی هست مطرح کنید اما جوری انتقاد نکنید که تیتر کیهان و جوان شود. میشود طوری انتقاد کرد که به رقیب بهانه و دستاویز نداد. من طی هفت سال زندان انتقادات زیادی کردم اما هیچگاه ندیدم که ۲/۳۰ حرف من را تیتر کند؛ چون همیشه در بیان انتقاد از همفکران یا موتلفان خود دقت کردهام. پس میتوان انتقاد کرد اما به دیگران اجازه سوءاستفاده نداد.
شرط دوم انتقاد کردن به دولت و فراکسیون امید این است که هر انتقادی که میخواهید به روحانی و عارف و اصلاحطلبان وارد سازید، به موانع و محدودیتهای رو در روی آنها هم اشاره کنید. برای مثال بسیاری از دوستان میگویند تیم تبلیغاتی و رسانهای آقای روحانی ضعیف است. من اگر جای آنها بودم اینطور میگفتم که در دورهای که صداوسیما که در هر کشوری حامی دولت است، اما در اینجا شمشیر را از رو بسته تا روحانی را زمین بزند یعنی جامعه باید بفهمد که ما داریم چه کسی را و از چه موضعی نقد میکنیم. خلاصه ما از دولت و از فراکسیون امید حمایت میکنیم. کارشکنها را نیز افشا میکنیم، در عین حال نقد مشفقانه را از یاد نمی بریم.
اصلاحطلبان باید همچنان پرچمدار مبارزه با فساد باشند
ما باید به سراغ مطالبات مردم برویم. شما دانشجوها باید چند مطالبه ملی و چندین مطالبه دانشجویی داشته باشید و آنرا به یک پلتفرم سراسری تبدیل کنید و ازطریق فضای مجازی و غیرمجازی آنها را به اطلاع همگان برسانید و اجرایشان را از دکتر روحانی، فراکسیون امید و نیز از دیگر نهادها بخواهید. موضوعاتی چون آزادی تشکلهای دانشجویی، آزادی رسانههای دانشجویی، آزادی انتخابات دانشجویی و شوراهای دانشگاهی، انتخاب رییس دانشگاه توسط دانشگاهیان و هر امر دیگری که به نحوی به سرنوشت دانشگاه و دانشگاهیان مربوط است را به بحث بگذارید. رفته رفته این موضوعات را تبدیل به یک مانیفست دانشگاهی کنید تا هر که رییسجمهور یا نماینده مجلس یا نماینده شورای شهر میشود، بداند مطالبات عمده جریان دانشجویی چیست. این روش دانشگاه را مستقل بار میآورد، طوری که پیغام میدهد از نامزدهای اصلاحطلب یا موتلفانشان حمایت میکنیم مشروط بر اینکه مطالبات ما را مدنظر داشته باشند. چنانچه این کار را نکنید، در شرایط عادی و آزاد به شما رای نخواهیم داد. البته در وضعیت کنونی به شما رای خواهیم داد، اما حرفهایمان را با مردم خواهیم زد. درست است که ما سهمخواهی نمیکنیم. ولی چند مطالبه ملی داریم مثل انتخابات آزاد، مطبوعات آزاد، فضای مجازی آزاد، مبارزه با فساد و شفافیت و توجه بیشتر به عدالت، به محیطزیست، به رفع بیکاری و گرانی و ..... ما هرچقدر بتوانیم روی این مسائل یا موارد مشابه اجماع ایجاد کنیم به اجرای آنهای نزدیکتر میشویم. خصوصاً معضل فساد. این فساد فقط و فقط با رسانههای آزادی، مشارکت مردم و با شفافیت امور مهار میشود. اصلاحطلبان باید همچنان پرچمدار مبارزه با فساد باشند.
درحقیقت شما به میزانی که مسالهای را تبدیل به گفتمان میکنید، به تحققش نزدیک میشوید. با این روش میتوانید رییس مجلس، رییسجمهور و حتی نهادهای مختلف را مجبور به پاسخگویی کنید؛ باید بتوانید با صدای رسا و با اتحاد بگویید که این مطالبات ما است، چرا پیگیری نمیکنید؟ باید انجام بشود و چرا نمیشود؟ اگر این دو سری مطالبات را میان خود مشخص کنید و هرکس در صنف و جایگاه خودش مشغول و پیگیر تحقق این مطالبات باشد، میتواند بقیه اصناف و مردم را با خود همراه کند، چرا که سخن حق قدرت آفرین است.
وقتی شما دور هم جمع بشوید قدرت شما فوقالعاده میشود. خدا رحمت کند مرحوم آقای طالقانی را که میگفت ما در جمع تعدادمان با تصاعد حسابی افزایش مییابد اما قدرتمان با تصاعد هندسی بالا میرود. یعنی اگر ۲۰ نفر دور هم جمع شویم قدرتمان ۲۰ برابر تک تک ما نخواهد بود. یعنی اگر حرف واحدی بزنیم و تصمیم مشترکی بگیریم و آن را جمعی دنبال کنیم، قدرت ما ۵۲۳۶۴۸ بار بیشتر میشود. زیرا یک ضرب در دو ضرب در دو ضرب در دو (۲×۲×۲× ۱) تا ۲۰ مرتبه میشود. اگر اهمیت این همکاری و تاثیر این اتحاد را بدانید، و اگر جمع شوید و متحد عمل کنید، بدانید که گردهمایی شما یک قدرت عجیب و غریبی پدید میآورد. در آن صورت میتوانیم متحداً آقای روحانی را ترغیب یا مجبور کنیم که به مطالبات مردم جدیتر پاسخ دهد. اینرا هم باید بدانیم که نمیتوان به همه خواسته ها یکجا جامه عمل پوشاند؛ پس باید شرایط را سنجید و مطالبات را اولویتبندی کرد و دانست که کدام موارد مسائل امروز ما است. روی همانها تمرکز کنیم.
علت پیروزی لیست امید صدای واحد بود
چرا این بار اکثریت قاطع مردم به لیست امید رای دادند؟ چرا ۱۶+۳۰ رای آورد؟ علت، به نظر من، آن بود که صدای واحد از زندان، از مجلس، از احزاب، از دولت، از خاتمی، از هاشمی، از روحانی و از محصوران بیرون آمد. اکثریت رای دهندگان هم این صدا را گرفتند و گفتند ما هم یک صدا جواب می دهیم. اگر این صدا دو تا می شد مردم می گفتند شما دو صدا شده اید. خوب ما هم چندصدا میشویم. این وسط، چه کسی میباخت؟ پس بدانید که قدرت ما با یکپارچگی بیشتر و بیشتر می شود. از یاد نبرید که شعار استراتژیک ما اتحاد همه دموکراسی خواهان و صلح طلبان در ایران و منطقه و جهان است.
درمورد مصلحت حق با شماست که مفهومی کشدار است اما این افکار عمومی است که همیشه مقبولترین و گاه موثرترین تعریف را از مفاهیم ارائه میکند. توجه دارید که ما یک افکار عمومی داریم و دیگری قدرت مردم. این دو از هم جدا هستند. من واژه خوبی برای دومی پیدا نکردم و شما میتوانید واژههای دیگری را جایگزین کنید. اگر دقت کرده باشید، مردم در خیلی از اوقات در مورد مسالهای نظر خاصی دارند ولی مجریان به آن توجه نمیکند چراکه افکار عمومی در آن موارد به قدرت تبدیل نشده است. مادام که افکار عمومی به قدرت ارتقا نیابد بیاعتنایی ادامه مییابد. اما اگر دولتمردان احساس کنند این خوش نیامدنها میتواند در انتخابات خود را نشان دهد حتماً به آن توجه میکنند. مصلحت نمیتواند به دور از علایق و منافع یک ملت تعریف شود. ملت هم یعنی جمع اکثریت و اقلیت. اکثریتی که البته باید هوای اقلیت را داشته باشد چرا که قرار است با هم زندگی کنیم نه این که عدهای حذف یا نابود شوند.
مساله دیگر همان است که دلواپسان خود به آن اذعان دارند. اگر بخواهیم انتخابات هفتم اسفند ماه را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم که لیست اصولگرایان بازی را به فهرست فرد ممنوعالتصویر واگذار کرد! خب اشتباه خود آقایان بود که خاتمی را ممنوعالتصویر کردهاند. من به خود آقای خاتمی هم گفتم چنانچه ممنوعالتصویر نشده بودید دعوت شما و کلام شما به این میزان بازتاب نمییافت. اگر بتوانیم مردم را تشویق کنیم که از طرق مختلف با هم بیشتر گفتگو کنند و به همکاری جمعی بپردازند آن وقت نگران نخواهیم بود کسی مصلحت را به دلخواه خود تفسیر کند.
برای حل مشکلات باید با یکدیگر گفتوگو کنیم
اگر ما بتوانیم برندها و شاخصها را در افکار عمومی شفاف و علنی کنیم حرکت بزرگی به سود دموکراسی انجام خواهد یافت. ما همیشه بر عنصر آگاهی به درستی تاکید کردهایم که مردم هر اندازه روشنتر بشوند وضعیت دموکراسی و دموکراسیخواهان بهتر میشود. با وجود این کمتر به سازمانیابی مردم و اهمیت آن توجه داشتهایم. آگاهی و سازمانیابی باید در کنار هم باشد. در کشورهای دموکراتیک توان سازمانیابی مردم با گسترش آگاهی آنان قدم به قدم پیش میرود و بر هر دو تاکید میکنند زیرا مردم هرقدر هم که آگاه باشند اما اگر نتوانند به خود سازمان دهند و افکار خود را به نمایش بگذارند، حکومت میتواند بیاعتنا به آنها کار خود را دنبال کند.
طرفدار گفتگو بوده و هستیم. هر فرد و گروهی مایل باشد با او صحبت می کنیم. من در جزوه "پدر، مادر، ما باز هم متهمیم" اعلان کردم که ما از بازجو ها در بند دو الف اوین تا با اوباما در کاخ سفید اهل گفتگو هستیم و باید بنشینیم حرف بزنیم تا مشکلات را حل کنیم یا کاهش دهیم.
در سیاست علاوه بر عقلانیت به ایمان و آرمانگرایی نیاز داریم
رییس دانشگاه زمانی از شما حساب میبرد که ببیند تشکل شما قوی و دارای پایگاه است. افزون بر آن باید انگیزهها را در خود تقویت کنید. زمانی با جوانان جبهه مشارکت جلسه کتابخوانی داشتیم. به مناسبت بحثی از دوستان سوال کردم که به نظر شما اگر پنج نفر از شاگردان دکتر سروش و پنج نفر از شاگردان دکتر شریعتی را بگیرند، کدامیک از آنها بیشتر مقاومت میکنند؟ تقریباً همه جواب دادند شاگردان شریعتی. ببینید. این چپگرایی نیست، آرمانگرایی است. در عرصه سیاست در کنار عقلانیت، شما به میزانی از ایمان و عواطف هم نیاز دارید چون تنها با عقل محاسبهگر دو دوتا چهارتا کم میآورید بهخصوص در شرایط بحرانی. روشن است که ایمان باید متکی به عقل و عقلانیت باشد وگرنه از ناکجاآباد و در حقیقت از ویرانکده داعش سر در میآورد.
همواره از قانونگرایی و مذاکره میان جریانهای سیاسی دفاع میکنم
از همان اول دستگیری ام به بازجوها میگفتم بیایید با هم حرف بزنیم. هنوز هم از قانونگرایی و مذاکره و گفت و گو میان خود جریان های سیاسی دفاع میکنم تا مسائل حل بشود. ما باید همدیگر را به رسمیت بشناسیم و با یکدیگر گفت و گو کنیم.
اصولگرایان به گمان حذف اصلاحطلبان به اختلافاتشان اجازه بروز دادند
از تفکر و روش حذفی ضربه خوردهایم. شیوه و اندیشه حذف باید حذف شود. من در این باره یادداشتهایی هم نوشتهام که منتشر خواهد شد. متاسفانه این تفکر در میانمان رایج بوده، باوجود آن که هرکسی را حذف کردیم، با کلی هزینه همراه بوده است و سپس خودمان دوباره به دو گروه رو در روی هم تبدیل شدهایم. آخرین نمونهاش هم همین مجلس اصولگرای نهم. ببینید! مسائلی مثل یکشنبه سیاه و یکشنبه انتقام و این تیپ اتفاقات چه زمانی افتاد؟ هنگامی که مجلس و حکومت یکسره در دست اصولگراها افتاد. اینها به گمان اینکه توانستهاند ما را حذف کنند و کار ما تمام شده است به اختلافات در درون خودشان اجازه بروز دادند اما نتوانستند آن را جمع کنند. یادتان است. آقای حداد میگفت که ما چون برای رضای خدا کار میکنیم، بینمان اختلاف نخواهد شد.او رییس مجلس شده بود و هنوز نمیدانست که اختلاف سیاسی ربطی به کار کردن برای خدا ندارد؛ چرا که عمدتاً به بینش آدمها برمیگردد و به علائق یا منافع آنها و امری کاملاً طبیعی است. نادیده گرفتنش غیرطبیعی است.
در مورد انقلاب یک بحث جامعهشناختی وجود دارد که انقلابها آیا making هستند یا یک happen؟به بیان دیگر، انقلابها رخ میدهند یا عدهای آن را خلق میکنند؟ پاسخ هرچه باشد واقعیت این است که در برخی جوامع شرایط به نحوی پیش میرود که در نقطهای خاص جامعه احساس میکند تا تغییری رادیکال ایجاد نشود، اوضاع درست نخواهد شد. عجیبترین پارادوکس که بعد از دوران بعد از زندان دیدهام، همین است که تقریبا، همه کسانی که بر نسل ما خرده میگیرند که چرا انقلاب کردید، خودشان طرفدار انقلاب جدید هستند! ما خودمان نباید متناقض صحبت کنیم. انقلاب اسلامی زمانی رخ داد که واقعاً شاه هیچ جایی برای آزادی نگذاشته بود. وقتی فضا را باز کرد دیر شده بود زیرا مردم باور نکردند. شاید اگر شاه دو سال زودتر انتخابات آزاد برگزار می کرد، انقلاب نمی شد. حتی اگر در سال ۵۶ نیز انتخابات آزاد برگزار کرده بود، وضعیت به نحو دیگری جلو میرفت.در ایران هم وضعیت پس از انقلاب خیلی متفاوت شده است و انواع و اقسام تفکرها در آن حضور دارند و هرکدام هم از پایگاه اجتماعی و اقتصادی مخصوص و گاه قابل توجهی بهرهمندند. هیچکدام از اینها را نمیتوان نادیده گرفت و حذف کرد. ما کسانی داریم که معتقدند مشکل ایران، اسلام است. آن سر طیف هم هستند کسانی که میگویند علت العلل همه مشکلات کنونی آن است که همه امور هنوز اسلامی نشدهاند. اگر بپذیریم که جامعه ما متکثر شده و حذف بخشهایی از آن ناممکن است، تنها راهی که می شود کشور را اداره کرد این است که این تنوع و تکثر به رسمیت شناخته شده و مدیریت شود نه آنکه فکر کنیم عدهای می توانند دیگران را از بازی به در کنند.
به نظر من هرکس بیاید و مدعی تشکیل یک برنامه واحد و همه جانبه و فراگیر برای کشاندن همه مردم به یک مسیر و راه باشد، در نیت یا دست کم در فهمش باید تردید کرد. این مردم به جز در برخی اصول و ارزش ها علایق، سلایق و منافع متفاوت و گاه متضادی دارند. بزرگترین درسی که از انقلاب خود باید بگیریم همین است که خود را بهتر بشناسیم و نقاط قوت و ضعف های خودمان را بهتر بفهمیم و تکثر و چند صدایی را به رسمیت بشناسیم. ما باید به آسیب شناسی خود بپردازیم. باید با هم حرف بزنیم و تجربیاتمان را با یکدیگر به اشتراک بگذاریم.
اصلاحات، بیش از آنکه درپی تغییر افراد باشد، دنبال تغییر رفتار خودمان و حاکمیت و حتی قدرتهای بزرگ در مورد ایران است و بیش از آن که در پی کسب انحصاری قدرت باشد، به دنبال متوازن کردن قدرت است. فکر میکنید چرا آقای علم الهدی نزدیک به یک سال است که حرفهای عجیب و غریب میزند؟ برای اینکه آقای طبسی درگذشته است. توجه به مناسبات قدرت یعنی این. تا وقتی آقای طبسی زنده بود، آقای علمالهدی نمیتوانست اینگونه حرف بزند.
اصلاحطلبان اینقدر پختگی یافتهاند که محوریت آقای خاتمی را تضعیف نکنند
به نظرم اصلاحطلبان در مجموع اینقدر پختگی یافتهاند که محوریت آقای خاتمی را تضعیف نکنند. ائتلاف اخیر ما را مقایسه کنید با ائتلافهایی که در تاریخ ۱۰۰ ساله بعد از مشروطه پدید آمده است؛ هیچکدام به همبستگی ائتلاف ما نبودهاند. دولت دکتر مصدق فقط با آیتالله کاشانی اختلاف پیدا نکرد. از درون خود جبهه ملی شروع کردند به خود دکتر مصدق خرده گرفتند و بر او تاختند. یکی از افتخاراتمان این است که حتی ۸۸ هم نتوانست ما را از هم جدا کند.همه با هم بودیم و ماندیم. الان هم ائتلافی تشکیل دادهایم. همه کارهای دولت هم مورد تایید ما نیست اما این ائتلاف را به دلیل مصالح بزرگتری باید نگه داریم.
تلاش میکنیم روحانی گامهای بزرگتری به سود میهن و مردم بردارد
البته تلاش میکنیم که دکتر روحانی گامهای بزرگتری به سود میهن و مردم بردارد و هرچه کمتر خطا کند. اگر به اختلاف و تفرقه برسیم هیچکس سود نمیکند. ما هرجا متحد بودهایم، رقیب ما عقبنشینی کرده است. ما مثل هم فکر نمیکنیم و قرار هم نیست مثل هم بیاندیشیم. اما باید وحدت خود را حفظ کنیم و در عین وحدت، تکثر را در جامعه به رسمیت بشناسیم و از مردم هم بخواهیم که آنان نیز ما را در به رسمیت شناختن این تکثر یاری رساندند. ما باید تمرین کنیم، یادبگیریم با هم حرف بزنیم و همدیگر را تحمل کنیم. تونسیها از ما جلو زدهاند و در حال ارائه الگویی برترند. امیدوارم به سرنوشت ترکیه دچار نشوند.