سوار دو اتوبوس شدند و
برای بار دوم به تهران آمدند؛ جایی كه شاید حرفهایشان شنیده شود و
مشكلاتشان جدی گرفته شود. رفتند مقابل مجلس شورای اسلامی تا از نمایندههای
ساختمان بزرگ بهارستان بخواهند فكری به حال روستای كوچكشان كنند. خواسته
زیادی هم ندارند؛ نجات خانههایشان، نجات زندگیشان، تحقق وعدههایی كه به
آنها داده شده.
13 سال پیش اهالی روستای كمندان از توابع شهرستان
ازنا در استان لرستان، با تصمیمی جدید در روستایشان مواجه شدند؛ ساخت سد.
به آنها گفته شد ساخت این سد ضروری است ولی لزومی ندارد نگران باشند؛ به
آنها روستای جایگزین داده میشود و امنیت و رفاه دارند. آنها هم این
وعدهها را باور كردند و مخالفتی در راه ساخت سد ایجاد نشد؛ زمينهايشان را
فروختند، اميدوار بودند اتفاقهاي خوبي بيفتد اما آنقدر طول كشيد تا این
كه خانهها یكییكی ترك برداشت.
مصطفی
دهقانی، رییس شورای كمندان به نمایندگی از كسانی كه دیروز در مقابل مجلس
تجمع كرده بودند، به این ترك برداشتن خانهها اشاره میكند و با لهجه ساده و
صمیمی اما خسته و پردردش میگوید: از 13 سال پیش كه كار ساخت این سد در
روستای ما آغاز شده، با انفجارهای زیادی كه برای ساخت این سد انجام میشود،
خانههایمان ترك برمیدارد و از همان زمان كسی پاسخگو نیست. ساخت این سد
تا الان هشتاد درصد پیشرفت داشته و چیزی به پایان آن نمانده اما هنوز كه
هنوز است كسی به فكر اهالی این روستا نیست و تنها به ساخت سد فكر میكنند.
انفجارهایی كه میشود كم نیست، گاهی حتی به هفت ریشتر هم میرسد اما كسی
نمیگوید ما چطور باید این همه سختی را تحمل كنیم.
کمندان (ازنا)،
روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ازنا در استان لرستان ایران است. این
روستا در کوه پایه اشترانکوه (کوههای ازنادر و کول جنو) قرار گرفته است.
از ویژگیهای این روستای گردشگری، محصور شدن در میان مراتع سرسبز و زیباست.
قرار بود در كنار اين زيباييهاي طبيعي، به اهالي اين روستا رفاه هم داده
شود، قرار شد سد ساخته شود، به روستاي ديگري بروند و امكانات رفاهی در نظر
گرفته شود، هتل ساخته شود و سرمایهگذاری شود كه گردشگران بیشتری به آنجا
بروند كه حالا هیچكدام محقق نشده جز همان ساخت سد مخزنی!
دهقانی
میگوید: وقتی میخواستند این سد را بسازند به ما وعدههای زیادی دادند،
گفتند روستای جایگزین به شما میدهیم و نگران نباشید، اما حالا نه روستای
جایگزین میدهند، نه وام و تسهیلات بانكی میدهند، نه به جوانهایمان كه
میخواهند ازدواج كنند و خانه داشته باشند اجازه ساخت خانه میدهند و نه
حتی پای درددل ما مینشینند. هروقت هم اعتراض میكنیم میگویند اختلال به
وجود نیاورید! پس ما باید چه كار كنیم؟
او درباره مشخصترین خواسته
اهالی روستا میگوید: ما كه چیزی نمیخواهیم، تنها خواستهمان این است كه
به ما جایی برای زندگی در همین حوالی روستای خودمان بدهند، ما نمیخواهیم
آواره شهرها شویم و حاشیهنشین باشیم. این خواسته زیادی است؟ تمام منابع
زندگی ما نابود شده است. كشاورزی نداریم. روستای ما نه گاز دارد نه خدمات
رفاهی، حتی یك ريال به ما تعلق نگرفته كه دلخوش باشیم كسی هم به فكر ماست.
روستای بالادست این سد مخزنی امكانات بهتری دارد اما برای ما هیچ امكاناتی
در نظر گرفته نشده است.
گلایه اصلی او و همروستاییهایش از منابع
آب استان است. «هر بار كه مراجعه میكنیم و میخواهیم به تعهداتشان عمل
كنند، زیر بار نمیروند. ما 220 خانوار هستیم و روستایمان 1200 نفر جمعیت
دارد. بالاخره ما هم مردم این كشور هستیم و حق داریم از سادهترین امكانات
برخوردار باشیم نه این كه هر روز نگران باشیم سقف خانه روی سرمان خراب شود.
اینطور كه نمیشود.»
یكی
دیگر از اهالی میگوید: «زمینهایمان را سال 82 با قیمت ناچیزی فروختیم،
نمیدانستیم آخرش این میشود. وگرنه موافقت نمیكردیم كه حالا به این روز
بیفتیم. گفتند خانهها را هم میخرند، گفتند ساخت و ساز ممنوع است، مدام
وعده دادند كه روستای جایگزین به ما میدهند و كسی تعمیر خانه را جدی
نگرفت، تا این كه حالا هر روز باید نگران باشیم. جادههایمان را برای ساخت
سد خراب كردند، اینجا حتی لولهكشی آب ندارد. زندگیمان را مفت و مجانی از
دست دادیم، حالا نه میگذارند برویم روستای بالای سد، نه تكلیفمان را اینجا
مشخص میكنند. زندگیمان را قسطی از ما خریدند. حالا ما ماندهایم و هیچ.
خدا را خوش میآید؟...»
هنوز حرفهایش تمام نشده كه يكي ديگر از
اهالي روستا میگوید: «ما فكر میكردیم با طرحی كه قرار است اجرا شود
وضعمان بهتر میشود. فكر میكردیم قرار است توسعه و پیشرفت به روستایمان
بیاید. چه میدانستیم از این همه قول یكی هم اجرا نمیشود؟ نمیدانستیم ما
میمانیم و خانههای خراب و زمینهایی كه از دست دادهایم. نمیدانستیم كسی
نمیگوید این روستاییها چطور دارند روزشان را شب میكنند، چقدر نگرانند،
چقدر هر روز به فكر این هستند كه حالاست سقف خانه روی سرشان خراب شود. حتي
طرح هادي هم به روستاي ما تعلق نميگيرد. امروز هم كه آمدیم مقابل مجلس،
نماینده ازنا آمد و به ما قول داد كه موضوع را پیگیری میكند. ميرويم؛ اما
راستش را بخواهيد نمیدانیم چقدر باید امیدوار باشیم.»
اينها را ميگويند و سوار ماشين ميشوند كه بروند. «نميدانيم وقتي
برگرديم بايد جواب بقيه را چه بدهيم. بگوييم باز هم وعده دادند؟ بیشتر از
10 سال است در شرایط موقت و امروز و فردای مسئولان زندگی میكنيم، دیگر
طاقتمان سر آمده، یك ماه پیش هم آمديم و همين حرفها را شنيديم، این بار
هم نميدانيم كسی مشكل ما را جدی میگیرد یا خواستهمان در بین طرحها و
برنامههاي ديگر گم میشود!»